فصل نهم: دلیل «استجابت دعا»
با ذکر یک مثال، بحث را آغاز میکنیم؛ تصور کنید که فردی به عنوان مهمان یا زندانی، پا به درون قصری نهاده، درها به رویش بسته شده و راه خروج نداشته باشد؛ در این هنگام شخصی نزدش آمده و به او میگوید: این قصر متعلق به کسی است که مالک آن بوده و تمام حرکات و سکنات شما و سایر افراد درون قصر را از طریق دستگاه و دوربینهای نصب شدۀ مخفی زیر نظر دارد؛ این دوربینها قادرند تمام تصویرها، صداها و حرکات درون قصر را به شخص مالک قصر انتقال دهند؛ ولی باید دانست که صاحب قصر از دید ساکنان درون قصر، پنهان و ابداً خود را به آنان نشان نمیدهد. اما زمانی که افراد داخل قصر به چیزی نیاز داشته یا مشکلی برایشان پیش آید، او فوراً متوجه شده و اقدام به برآورده ساختن نیازمندی و رفع مشکل مینماید. این امر دلیل نیرومندی، بر حضور صاحب قصر در نقطهای از قصر است.
اگر بعد از این اظهارات، ساکنان قصر اقدام به امتحان سخنان وی دربارۀ مالک قصر و پیامدهای آن نموده و همۀ آنها درست از آب دربیاید، بیدرنگ بایستی وی را تصدیق و تأیید کنند.
با این حال هر گاه یکی از این افراد، با وجود امتحان چنین مواردی و دریافت پاسخ مثبت، فکر وجود صاحب یا مالکی برای قصر گردد؛ بیگمان فردی فاقد درک فهم و اندیشه، یا پست و حقیر و خودخواه به شمار میآید که زبانش لال از بیان حقیقت و خود منکر واقعیت است ... اکنون از مثال قصر بیرون آمده، وارد هستی اطرافمان گردیم؛ جهانی که در آن به سر میبریم، خانه و کاشانهای که بر این کرۀ خاکی بنا نهاده و در آن زندگی میکنیم، همه به منزلۀ قصری هستند که از آن سخن گفتیم.
آفریننده و مالک حقیقی جهان، بر زبان فرستادۀ خویش حضرت محمدصو در کلام مبارکش یعنی آیۀ ۱۸۶ سورۀ مبارکۀ بقره اینگونه به ما پیام میفرستد که:
«و هنگامی که بندگانم از تو دربارۀ من بپرسند (که من نزدیکم یا دور. بگو:) من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند، پاسخ میگویم (و نیاز او را برآورده میسازم). پس آنان هم دعوت مرا (با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند (و با نور ایمان به مقصد برسند)».
در آیۀ شریفۀ ۶۲ از سورۀ مبارکۀ نمل نیز میفرماید:
«(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را برطرف میکند هر گاه او را به کمک بطلبید، و شما (انسانها) را (برابر قانون حیات دائماً به طور متناوب) جانشین (یکدیگر در) زمین میسازد (و هر دم اقوامی را بر این کرۀ خاکی مسلط و مستقر میگرداند. حال با توجه بدین امور) آیا معبودی با خدا است؟! واقعاً شما بسیار کم اندرز میگیرید».
اینک اگر کسی حقیقتاً میخواهد صدق و راستی وجود خدا و یکتایی در ربوبیتش را امتحان نماید، تنها کافی است صادقانه و با قلبی پاک، وی را فراخوانده و خواستههایش را از او طلب کند.
در این هنگام خواهد دید که خداوند به فریادش رسیده و دعایش را مستجاب نموده است؛ اگر مشکل صعبالعلاج یا مصیبت خطرناکی بر وی رو نموده، یا در تنگنای امری قرار گرفته، تنها فریادی را میطلبد تا زمینۀ رهائیش فراهم و به ساحل نجات برسد؛
اجابت دعا و برآورده ساختن نیاز بندگان از جانب خدا، برهانی تجربی میباشد و نیرومندی آن به حدی است که هر کس در هر زمان و مکانی قادر به امتحان آن است؛ اما به شرطی که آن شخص، قبل از هر چیز به دنبال حقیقت وجود خدا بوده و روحیۀ صادقانهای در دستیابی به ایمان یقینی داشته باشد. دیگر اینکه در طلب خواستههایش، حدود منطقی را رعایت و از زیادهروی پرهیز نماید؛ یا (خدای نکرده) شوخی و بذله در بیان اندازه و کیفیت نیازمندیهایش وجود نداشته و خود را از هر گونه شکی در مورد خدا خالص گرداند.
محدودۀ و میدان آزمون صادقانۀ «دعا و استجابت»، چهارچوب نیازمندیهای عادی و روزمرۀ مردم یا حالات و موقعیتهای ضروری و استثنایی است؛ البته به شرطی که دور از تعصب و لجاجت و در دایرۀ قوانین و سنتهای خداوندی بر جهان مطرح گردد. در این صورت است که میدان برای هر انسان صادقی باز بوده تا به جستجوی خالصانه به دنبال دلیلی در اثبات وجود خدا و دستیابی به آرامش قلبی باشد.
تجارب انسانها از پدیدۀ «دعا و استجابت»، چنان مکرر و بیشمار است که حتی یک نفر یافت نمیشود که چنین پدیدهای را در زندگی خویش تجربه نکرده باشد. اما متأسفانه خوی ناسپاسانۀ انسانها به گونهای است که بسیاری از آنان پس از آنکه دچار بحران یا مشکلی گشته و با دعا و پناه بردن به خدا، از آن رهایی یافتند، دوباره به کفران و ناسپاسی افتاده و منکر وجود خدا و الطاف گستردهاش میگردند و رهائیشان را امری اتفاقی و تصادفی پنداشته یا ناشی از اسباب و علل مجازی میدانند.
لذا خداوند عزوجل از این صفت ناپسند انسانها در آیات ۲۲ و ۲۳ سورۀ مبارکۀ یونس چنین یاد میفرماید:
«او است که شما را در خشکی و دریا راه میبرد (و امکان سیر و حرکت در قارهها و آبها را برای شما میسر میکند). چه بسا هنگامی که در کشتیها قرار میگیرند و کشتیها با باد موافق، سرنشینان را (آرام آرام به سوی مقصد) حرکت میدهند، و سرنشینان بدان شادمان میگردند، به ناگاه باد سختی وزیدن می گیرد و از هر سو موج به سویشان میرود و میپندارند که (توسط مرگ از هر سو) احاطه شدهاند (و راه گریزی نیست. در این وقت) خدا را به فریاد میخوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداری و دین را تنها از آن او میدانند (چرا که همهکس و همه چیز را بسی ضعیفتر و ناتوانتر از آن میبینند که کاری از دست آنان برآید و از این ورطه رستگارشان نماید. بدین هنگام عهد میکنند که) اگر ما را از این حال برهانی، از زمرۀ سپاسگزاران خواهیم بود (و دیگر به کسی و چیزی جز تو روی نمیآوریم و هرگز این و آن را به فریاد نمیخوانیم و نمیپرستیم). اما هنگامی که خدا آنان را نجات میدهد، ناگهان به ناحق در زمین شروع به ظلم و فساد میکنند (و عهد و پیمان را فراموش مینمایند). ای مردم! ظلم و ستمی که مرتکب میشوید، و بال و زیان آن متوجه خود شما میشود. چند روزی از متاع و لذت دنیا بهرهمند میشوید، پس از آن بازگشت شما به سوی خدا است و آنگاه ما شما را از آنچه انجام میدادهاید، آگاه میسازیم (و سزای اعمالتان را میدهیم)».