بخش چهارم: فرازهایی از سخنان هستیشناسان پیرامون نظم فراگیر هستی
۱- مهندس «کلودم هزاوی» طراح مغز الکترونیک، عضو انجمن تحقیقات فضانوردی و کمیتۀ شورای هواپیمایی ملی شهر «لنگی فیلد» آمریکا، در مقالهاش با عنوان «بزرگترین نوآفرین» میگوید: «دوست دارم سخنم را با ذکر حقایق انکارناپذیری پیرامون علل و عوامل فکری آغاز نمایم که مرا بر ایمان آوردن به خدا فرامیخوانند؛ مضمون این حقایق عبارت است از اینکه: هر طرحی نیاز به طراح دارد. چیزی که بر نیرومندی این دلیل، مبنی بر اثبات وجود خدا میافزاید، اعمال و کرداری هندسی است که با آنها سر و کار دارم؛ این را میدانم که پس از چندین سال اشتغال در کار طراحی و برنامهریزی دستگاهها و ابزارآلات برقی، اینک مهارت و توانایی من در انواع زمینههای طراحی و نوآوری افزایش یافته است.
بر این اساس و بنا به معیارهای عقل و منطق، به خوبی روشن میشود که طراحی زیبا و شگفتانگیز هستی اطرافمان، تنها میتواند ناشی از نوآفرینیهای آفرینندهای فوقالعاده بزرگ و مدبر باشد.
اینگونه استدلال، در حقیقت یکی از شیوههای قدیمی اثبات وجود خداست، اما علوم جدید بشری، آن را واضحتر و قویتر از هر زمانی بیان و ارائه نمودهاند.
هر مهندسی در طراحی دستگاه مورد نظرش، قدرت نظمآفرینی و محاسبۀ مواد، مصالح، نیروها و سایر هزینههای لازم در جهت شکلگیری طرح خویش و محقق شدن هدف پیشبینیشدهاش را داراست.
من نیز مدت چند سال به طراحی یک مغز الکترونیک مشغول بودم که بتواند معادلههای پیچیدهای را بر اساس «نظریۀ دو بعدی»، به سرعت حل نماید؛ لذا این هدف را به کمک صد لوله و ابزارآلات الکترومکانیک و حلقههای پیچیده متحقق ساختم.
پس از یکی دو سال کار و تلاش طاقتفرسا موفق به ساخت و اختراع دستگاه مذکور شده و این حقیقت را نیز دریافتم که عقلاً محال است کار چنین دستگاهی، جز از راه به کارگیری عقل و هوش و طرح برنامه تحقق پیدا کند.
با این توصیف ملاحظه میکنیم که دنیای اطرافمان، مجموعۀ شگرف و سرسامآوری از طرح و برنامه، نوآوری و نظمبخشی است که به رغم استقلال اعضا و اجزای آن از همدیگر، ارتباط تنگاتنگی نیز میانشان وجود دارد؛ مهمتر از همه اینکه هر کدام از ذرات تشکیلدهندۀ نظام طبیعت، به نوبۀ خود خیلی پیچیدهتر و حیرتانگیزتر از مغز الکترونیک مصنوعی هستند که من ساختهام.
اکنون که دانستیم این دستگاه کوچک الکترونیک نیازمند طرح و برنامه است، چطور امکان دارد دستگاه پیچیدۀ بدن من با ترکیبات فیزیولوژیکی، شیمیایی و بیولوژیکی تحسینبرانگیزش، ناشی از طرح و برنامۀ مخترع و آفرینندهای خبره و ماهر نباشد! اما عجیبتر اینکه ساختار جسمانی بدن انسان، نمونهای از ساده از نمونه بیشماری و بیمنتهای این هستی پهناور است. پس تنها راه چاره این است که با تمام وجود، به وجود خداوند ایمان داشته باشیم.
از طرفی دیگر، این را نیز فهمیدهام که طراحی نظام هستی نباید موجودی مادی باشد، لذا معتقدم که «الله»، لطیف و غیر مادی است؛ و از آن جا که به عنوان یک فیزیکدان به وجود یک سبب اولی و غیر مادی (در ورای پدیدهها) احساس نیاز میکنم، به راحتی وجود موجودی غیر مادی را قبول دارم ... .
بنابر آنچه گفته شد و با توجه به آنچه علم جدید فیزیک به من آموخته که طبیعت، ناتوانتر از آن است به خود نظم و اتقان بخشیده یا قادر بر تغییر و تحولات درونیش باشد، لذا خیلی دور از منطق است که صرفاً به دلیل عجز و ناتوانی علوم از دستیابی به چنین سبب اولیهای، وجودش را انکار نمایم». [۵۸]
***
۲- دکتر «دانالد رابرتکار» که استاد زمین شیمی است و با استفاده از رادیواکتیو، عمر طبقات مختلف زمین را محاسبه میکند، هنگامی که به بررسی قضیۀ وجود خدا روی آورد، متوجه گردید که دو انگیزۀ نیرومند، وی را به سوی ایمان میکشانند:
۱- انگیزۀ شخصی و درونی ۲- انگیزۀ عقلی و عملی که نشأت گرفته از زمینۀ تخصصی عملیش بود.
لذا در مقالهای که با عنوان «توجیهات ژئولوژی» نگاشته، چنین آمده است:
«هر گاه از ما خواسته شود تا عوامل گرایشمان به سوی ایمان به خدا را بیان نماییم، به راحتی میتوانیم با استفاده از تحقیقات علمیمان پاسخ قانعکنندهای بدهیم». [۵۹]
ایمان من به خداوند، ایمانی قلبی است که همیشه مرا به سوی پروردگارم هدایت و رهبری میکند و به همین جهت است که ایمان من دلیل علمی نداشته، بلکه دارای مبنای باطنی و روحی است ... لذا انگیزه و دلیل ایمان من، احساس نیاز شدیدی است که از اعماق و ژرفای درونم برخاسته است.
از طرف دیگر مطالعات و بررسیهای علمی من نیز در رشتۀ شیمی، به نوبۀ خود تأثیر زیادی در اعتقادم به وجود خداوند داشته است؛ چرا که با وجود ایمان قلبی که دارم، جای هیچ تعجبی وجود ندارد که نظام هستی را مظهری از مظاهر قدرت خداوند بدانم».
سپس دکتر دانالد رابرتکار، نکاتی را که یک محقق زمین شیمی، میتواند در اثبات وجود خداوند بدانها استدلال نماید، در دو مورد خلاصه میکند: ۱- تعیین لحظۀ ایجاد جهان ۲- نظامی که بر پدیدههای جهان حاکم است.
لذا میگوید: «در تعیین عمر زمین و ابتدای به وجود آمدن نمونههای مختلف زمین شناختی، همچون شهاب سنگها و امثال آن، با استفاده از روابط رادیواکتیوی این امکان فراهم آمده که از این طریق نیز میتوان تاریخ پیدایش زمین را بر پایۀ نیمه کمیتی تعیین کرد. در حال حاضر شیوههای مختلفی با درجات رضایتبخش متفاوت از همدیگر، جهت محاسبه و تعیین عمر زمین وجود دارد که نتیجۀ مشابهی از آنان به دست میآید و آن عبارت است از اینکه پیدایش جهان هستی به حدود پنج میلیارد سال پیش باز میگردد. بنابراین، مفهوم ازلی بودن هستی، خود به خود از بین میرود؛ چرا که اگر ازلی بود، اکنون هیچ عنصر رادیواکتیوی در آن یافت نمیشد. همین نتیجه را میتوان از قانون دوم ترمودینامیک نیز به دست آورد. اما اینکه جهان، به صورت ادواری و متناوباً بزرگ و کوچک شود، تصوری نادرست و غیر علمی و صرفاً تخمینی میباشد.
وجود مبدأ نظمپذیری و اصل «اتحاد شکل پدیدهها»، جزو اصول بدیهی علم زمینشناسی است؛ بر طبق این اصل، تمام تغییرات و کنش و واکنشهای فیزیکی و شیمیایی که اکنون صورت میگیرد، در سابق نیز همینگونه انجام مییافته و روی این قاعده است که میتوانیم تاریخ وقوع تغییرات کرۀ زمین را تعیین کنیم؛ وجود نظم و ترتیب در طبیعت و قانونمند بودن آن، اساس علم جدید را تشکیل میدهد.
نظم و ترتیب حاکم بر هستی، که مورد توجه و اهتمام والای دانشمندان است، درست موافق با همان چیزی است که کتابهای آسمانی بیان داشتهاند که: خداوند ـ الله ـ است هستی را از عدم آفریده و از مجرای نظم و قانون، آن را از اختلال و فروپاشی محافظت مینماید.
اگر نظم و ترتیبی بر جهان حکمفرما نبود، هیچ کدام از معجزات پیامبران به وقوع نمیپیوست (و حتی در صورت وقوع نیز خارقالعاده به حساب نمیآمد)؛ زیرا بسیاری از معجزات پیامبران، در ورای نوامیس و سنتهای حاکم بر طبیعت و با خرق عادات نظام هستی صورت گرفته است. مسلم است که تشخیص چنین امری، زمانی امکانپذیر است که قوانینی ثابت و نظمی پایدار، در نظام جهان وجود داشته باشد ... .
بالاخره به رشتۀ تخصصی خود بازگشته و میگویم: مطالعۀ «زمین شیمی» به ما میآموزد تا با نظری بسیار وسیع به موجودات جهان نگریسته، زمان را با پیشینۀ چند میلیارد ساله در نظر بگیریم، فضا را با وسعتی به گستردگی تمام هستی، و مراحل و ادوار مختلف جهان را از ابتدا تا به حال نگاه کنیم؛ آنگاه ملاحظه میکنیم که مشاهدۀ چنین جلال و عظمتی، خواهی نخواهی ما را متوجه حشمت و شوکت فوقالعادۀ پروردگار ـ الله ـ نموده و بر باور داشتن به وجودش وامیدارد».
***
۳- استاد «جورج هربرت بلانت» [۶۰]استاد فیزیک علمی، وجود خدا را از بدیهیات فلسفی دانسته و معتقد است که کاربرد موجودات بر وجود خدا ـ همانگونه که در اثبات قضایای هندسی نیز کاربرد دارد ـ به منظور اثبات چنان حقیقتی نیست، بلکه نقطۀ آغازینی جهت پیگیری موضوع میباشد؛ چرا که میان این امر بدیهی و حقایق بسیاری از در پهنۀ هستی و نظام طبیعت مشاهده میکنیم، تناسب و همخوانی دقیقی وجود دارد که درستی نظر ما را تأیید میکند.
بر این اساس، مبنای استدلال بر وجود خدا، از یک طرف مطابقتی است میان انتظارات صحیح و منطقی ما از وجود خدا و از طرف دیگر واقعیتهایی که در دنیای پیرامون خود مشاهده میکنیم.
به نظر وی، استدلال بر وجود خدا، طبق مفهوم و معنایی که بیان نمودیم، دلیل ضعف ایمان فرد به حساب نمیآید، بلکه طریقهای جهت پذیرش بدیهیات از راه فکر و اندیشه میباشد که به جای قبول تقلیدی و کورکورانه به کار گرفته میشود.
ایشان در مقالهای که با عنوان «منطق ایمان» به رشتۀ تحریر درآورده، دلایل وجود خدا را به سه دسته تقسیم میکند:
۱- دلایل کَونی (جهانشناختی)
۲- دلایل مبتنی بر حکمت (هدفداری جهان)
۳- دلایل برگرفته از مطالعات انسانی (دستاوردهای تحقیقات بشری).
دلایل جهانشناختی اثبات میکنند که هستی متغیر است و لذا نمیتواند ابدی باشد؛ بنابراین بایستی به جستجو از حقیقتی ابدی و برتر اهتمام ورزید.
دلایل مبتنی بر حکمت نیز که هدفدار بودن جهان را میرسانند، ضرورت وجود ذاتی حکیم یا مدبر را ثابت میکنند.
دلایل انسانشناختی هم، در ورای سرشت فطری انسان نهفته است؛ یعنی احساس درونی انسانها و تعهدات اخلاقیشان، نشانگر وجود بزرگترین قانونگذار در ورای فطرت انسانی است.
سپس استاد «جورج هربرت بلانت» میگوید: «از آنجا که کار و تخصص علمی من، منحصر در تحلیل فیزیکی پدیدههاست، دلایل و شواهدی که فکر و اندیشۀ مرا به خود جلب کردهاند، از زمرۀ دلایلی میباشند که حکمت آفرینش مخلوقات و هدفداری جهان را اثبات مینمایند.
روشن است که برای کشف و استخراج قوانین حاکم بر مجموعۀ پیچیدۀ پدیدههای مختلف، قبل از هر چیز باید به وجود نظم و ترتیب در جهان قائل بود، سپس به تجزیه و تحلیل از کشف این نظم و ترتیب پرداخت».
وی بعد از آن، اذعان میدارد که هیچ عقل سالمی حتی این تصور را نمیکند که نظام هستی خود به خود از نیستی پدید آمده یا ناشی از تصادف کور باشد؛ پس بر هر انسان صاحب خرد و اندیشهای لازم است که جهت رسیدن و ایمان به وجود پروردگار آفریننده و نظمدهنده برای جهان هستی تلاش نماید؛ اینجاست که اندیشۀ وجود خدا، یکی از بدیهیات حیات و بلکه والاترین حقیقتی خواهد بود که در عرصۀ پهناور گیتی خودنمایی میکند.
ایشان در ادامه میافزاید: «بر اساس آنچه گفتیم، اسلوب منطقی ما در اثبات وجود خدا، چنین است که: مادام خدایی برای هستی وجود دارد، باید نظمی نیز بر آن حاکم باشد؛ و برعکس تا ناظمی حاکم باشد، باید خدایی نیز وجود داشته باشد.
اما از طرفی دیگر میبینیم که منکران وجود خدا نیز منطق خاص خودشان را دارند، ولی منطقی نارسا و منفی؛ چرا که آنان میگویند: دلیل یا برهان قاطعی بر وجود خدا یافت نمیشود، بلکه صرفاً از راه آثار و شواهدی مشخص بر آن استدلال شده است که این به معنی عدم وجود خداست!
این منکران در رد دلایل کَونی (جهانشناختی) میگویند: ماده و انرژی دائماً در حال تبدیل و تبدل میباشند، به گونهای که حتی امکان ابدی بودن هستی وجود دارد؛ آنان همچنین وجود نظم و نظام در هستی را نیز انکار نموده و آن را چیزی صرفاً خیالی میدانند؛ از طرفی دیگر، منکر وجود گرایشات درونی انسان به سوی عدالت نیز میباشند، لذا وجود قانونگذار بزرگ را نمیپذیرند. با این حال، حتی یک دلیل ناچیز هم مبنی بر عدم وجود خدا در اختیار نداشته، بلکه تنها به صرف اینکه دلایل ارائه شده در اثبات وجود خدا را کافی نمیدانند، وجودش را به کلی انکار میکنند.
گروهی دیگر از منکران، تنها به دلیل دیده نشدن خدا با چشم سر، وجودش را نمیپذیرند؛ اما در عین حال، احتمال وجود خالق و پروردگاری را نیز در جهانی غیر از این جهان، منتفی نمیدانند؛ روشن است که چنین موضعگیری بیاساس و غیر منطقی، جز از انسان ناقص خرد و نامتعال سر نمیزند.
اکنون اگر بخواهیم میان شواهد و استدلالی که خداباوران، بر اثبات وجود خدا ارائه نمودهاند و دلایلی که منکران خدا در عدم پذیرش وجود خدا، اظهار کردهاند مقایسهای به عمل آوریم، به روشنی درمییابیم که برای قبول عقیدۀ منکران باید خیلی خود را به زحمت انداخت، اما قبول دلایل خداشناسان به راحتی امکانپذیر است؛ به عبارت دقیقتر: ایمان خداباوران مبتنی بر بصیرت و روشنبینی است ولی انکار منکران، کورکورانه و توأم با عناد میباشد.
بالاخره من یقین دارم که اساس ایمان به خدا، عقل و خرد سالم است، اما اینکه گاهی برخی انسانها توانایی مشاهدۀ دلایل وجود خدا را ندارند، ناشی از عدم بصیرت و کجبینی خودشان است نه ضعف این دلایل».
۴- دکتر «سسیل هامان» استاد زیستشناسی میگوید: [۶۱]«در قلمرو دانش و علوم بشری، به هر سو که بنگریم، دلایل و شواهدی را ملاحظه میکنیم که نشان از طرح، نوآوری، نظم و قانون دارند؛ این خود بیانگر وجود آفریدگار والاست.
در یک روز آفتابی به میان گل و گیاهان سر بزنید و به ساختار زیبای گلها و آواز دلنشین پرندگان و لانه و آشیانههای اعجاب برانگیزشان بیاندیشید؛ سپس در پیدا کردن پاسخ منطقی این پرسشها بکوشید: آیا وجود گلهای رنگارنگ و متنوع که با شیرۀ شیرینشان، حشرات را دور خود جمع نموده تا از این راه عمل لقاح صورت گرفته و باعث افزایش محصول در سال بعد گردند، میتواند صرفاً امری تصادفی و اتفاقی باشد؟
آیا این اتفاقی است که دانههای ریز گرده، روی غنچۀ گلها نشسته و ضمن رشد و نمو، خود را به تخمدان رسانیده و سبب تلقیح آن شوند تا برای سال آینده تبدیل به بذر لازم و مناسبی گردند؟ آیا منطقیتر نیست که بگوییم تمام این کارها ناشی از اراده و دست نامرئی قدرت خداست که آنها را از راه نظام و قوانینی شکل میدهد که ما به تازگی در صدد شناختشان میباشیم؟ ... .
از آشیانۀ مرغ انجیرخوار چه میدانید؟ چه کسی مهارت ایجاد این شاهکار هنری را به آن یاد داده است؟ چرا تمام آشیانههای این دسته از پرندگان، همسان و شبیه ساخته میشود؟ اگر بگویید که این مهارت غریزی است، طفره رفتهاید؛ چرا که همین کافی نیست، و لذا میپرسیم غریزه چیست؟ برخی میگویند: غریزه، رفتاری غیر اکتسابی است که حیوانات بدون تعلیم و یادگیری، آن را در وجود خویش دارند ... .
اما آیا به نظر شما اینگونه منطقیتر نیست که تمام کائنات و آفرینش را جلوۀ قدرت خداوند بدانیم که با پیروی از اصول و قوانین استوار، پنهان از دیدگان ما توسط خود او هدایت شوند؟
بله، من به وجود خداوند ایمان دارم و معتقدم که نه تنها او توانای مطلق و آفریدگار و نگاهبان کائنات است، بلکه با لطف و عنایت خاص خود، گوهر آفرینش و اشرف مخلوقات خویش، یعنی انسان را زیر نظر داشته و همراهی مینماید».
ایشان با ذکر نمونهای دیگر از آفریدههای خدا، این چنین به سخنانش ادامه میدهد:
«هر گاه قطرهای از آب یک مرداب را به آزمایشگاه برده و در زیر میکروسکوپ به جستجوی موجودات درون آن بپردازیم، بدون شک یکی از شگفتیهای عالم هستی را مشاهده خواهیم کرد؛ آمیبی را در آنجا میبینیم که به آرامی در کنار موجود بسیار ریزی حرکت کرده و ناگهان آن را احاطه و در خود هضم و جذب مینماید؛ عجیبتر آنکه قبل از برداشتن چشمانمان از روی میکروسکوپ بلافاصله متوجه خواهیم شد که آن موجود ریز را به صورت فضولات، از خود بیرون میدهد. اگر مدت بیشتری به آن بنگریم، ملاحظه خواهیم کرد که آمیب، برای مدت اندکی دراز شده و سپس به دو بخش تقسیم گشته و بالاخره هر کدام از این دو قسمت نیز رشد نموده تا هر یک به حیوان جدید و کاملی تبدیل میشوند.
آنچه ما در اینجا ملاحظه میکنیم، تنها یک موجود تک سلولی است که تمام فعالیتهای حیاتی برای بقای خود را انجام میدهد؛ حال آنکه حیوانات بزرگتر جهت انجام همین فعالیت و مراحل، نیاز به وجود هزاران و بلکه میلیونها سلول آنچنانی دارند!
بیگمان ساختار پیچیده و حرکات حیرتزای این حیوان عجیب، هرگز زاییدۀ تصادف نبوده، بلکه نیازمند نیرویی مافوق تصور است.
قوانین موجود در بخش «زیست شیمی» به مراتب بیش از هر بخش دیگر علمی، قادر به کشف اسرار حیات و پدیدههای هستی بوده است؛ برای مثال قبلاً (که علم زیستشناسی چنان پیشرفتی نکرده بود) مردم، عمل هضم و جذب غذا را دلیل وجود تدبیری مقدس (در ورای پدیدهها) قلمداد میکردند؛ اما اینک که زمینۀ تبیین و تشریح چنین عملیاتی فراهم شده و روشن گشته که هر کدام از این فرایندها، واکنشهایی شیمیایی هستند که تحت تأثیر و کنترل مخمر مخصوصی قرار دارند، آیا میتوان دست قدرت خدا را در تصرف این جهان انکار کرد؟ اگر این طور است، پس چه کسی این فرایندهای عملی را صورت بخشیده و باعث شده تا آنزیمها اینگونه دقیق عمل نمایند؟
نگاهی اجمالی به یکی از این الگوها، کنش و واکنشهای متقابل فراوانی را بین این اجزا و اجزای دیگر همجوارشان به ما نشان میدهد که به کلی تصور تصادفی بودن را از ذهنمان میزداید. شاید این عرصه از علوم، بیشتر از سایر میدانهای علمی زمینه را برای پذیرش این حقیقت آماده سازد که خداوند، بر اساس سنتها و قوانینی که همزمان با آفرینش طبیعت و حیات ایجاد نموده است، عالم هستی را اداره و رهبریمینماید.... .
بالاخره هر قانون جدیدی که به وسیلۀ انسان در طبیعت کشف و استخراج گردد، با زبان حال ندا سر میدهد که: خداوند، آفرینندۀ من است و انسانها تنها مرا کشف میکنند و بس!».
***
۵- دکتر «جان ادلف بوهلر» [۶۲]استاد شیمی، مقالهای را با عنوان «خدا و قوانین شیمی» به رشتۀ تحریر درآورده که خلاصۀ آن به شرح زیر است:
- نویسنده با نگاهی گذرا به تاریخ علم شیمی و سیر بالارونده و پیشرفت آن تا عصر حاضر، اظهار میدارد که افقهایی فراروی این علم وجود دارد که بشر تا به حال نتوانسته به کشف و شناختشان دست یابد، زیرا معیارهای تشخیص و اسباب کشف این افقها را در اختیار ندارد؛ پس ناگزیر میپذیریم که هنوز نتوانستهایم تمام آنچه را در مورد ماده و انرژی وجود دارد بشناسیم و همچنان در آغاز راه هستیم.
سپس چنین ادامه میدهد: «اگر انسان قوانین تصادفات را جهت شناخت تعداد احتمالات در پیدایش یکی از پدیدههای طبیعی مثل ایجاد یک ذره پروتئین از ترکیب عناصر مختلف اولیه ملاک قرار دهد، با توجه به اینکه عمر تقریبی زمین چیزی حدود سه میلیارد سال است، خواهیم دید که این مقدار زمان برای وقوع چنین عملی از راه تصادف، کافی نمیباشد؛ بلکه تنها در صورتی قابل تحقق است که نیروی با اراده و هدایتکنندهای وجود داشته باشد تا نظم و هدفداری را میان احتمالات ایجاد نماید ... وقتی که انسان به این سو و آن سوی طبیعت مینگرد، نظام و استحکام تحسینآمیزی را مشاهده نموده و متوجه میگردد که هستی به سوی مقصد مشخصی روان است؛ این واقعیت در عالم اتمها نیز کاملاً نمایان میباشد، چرا که تمامی اتمها از هیدروژن گرفته تا اورانیوم و حتی بالاتر از اورانیوم همگی پیرو یک طرح و نظام میباشند. هر اندازه آگاهیهای ما در مورد الکترونها و پروتونهایی که عناصر مختلف هستی را تشکیل دادهاند افزایش یابد، بیشتر متوجه انتظام و هماهنگی عالم ماده میشویم؛ و روزی فرامیرسد که خواهیم فهمید چگونه نیروها در هم میآمیزند تا مادهای ایجاد شود.
«انیشتین» اولین کسی بود که به وجود رابطه میان انرژی و ماده پی برد.
بشر در زمینۀ کشف اسرار انرژی اتمی، هنوز در آغاز راه است و شاید روزی فرارسد که بتوانیم انرژی را تبدیل به ماده نماییم.
از نگاه علم شیمی، جهان دارای نظامی همسو و یکسان است. ما به کمک وسایل و شیوههای موجود توانستهایم عناصر موجود در سیارات دیگری را نیز مورد آزمایش و بررسی قرار داده و تشخیص دهیم که همان عناصر موجود در زمین هستند؛ حتی در ستارگان دوردست نیز عناصری مشابه عناصر موجود در زمین تشخیص داده شدهاند.
دانشمندان امروزه معتقدند که همان قوانین طبیعی موجود در روی سیارۀ ما ـ زمین ـ، بر ستارگان و سیارات دیگر و مدارهای دوردست و پهناورشان نیز حکومت میکند. به هر کجا که مینگریم، نظم، هماهنگی و نوآوری میبینیم به طوری که شکی برایم باقی نماند، که پروردگاری توانا طبق نقشهای از پیش تعیین شده و هدفدار، نظام هستی را آفریده است ... .
دوست دارم که خوانندۀ عزیز با دقت، گردش آب، دیاکسید کربن، آمونیاک و اکسیژن را مورد توجه قرار دهد؛ زیرا هر کدام از آنها نشانگر این است که حکمتی عالیه همراه با قدرت و تدبیری فوقالعاده، ناظر بر این امور میباشد ... .
بالاخره اینکه لازم است قدرت خدا را در لابلای نظامی که خود ایجاد نموده و قوانینی که بر تمام پدیدهها و موجودات هستی حاکم گردانیده، جستجو نماییم. بشر فقط قادر است ناشناختهها و اسرار هستی را از راه کشف قوانینی که بر آن حکمفرماست، حل و تفسیر نماید، ولی هرگز نمیتواند آن قوانین طبیعی را وضع کند؛ چرا که تنها خدا از عهدۀ این کار برمیآید و از انسان جز اینکه آن قوانین را کشف و به کمک آنها به تفسیر اسرار هستی بپردازد، کار دیگری ساخته نیست.
هر قانونی که بشر بتواند کشف نماید، وی را به درک و شناخت صحیح از خدا نزدیکتر میسازد؛ پس خداوند از این راه خود را بر ما مینمایاند؛ ولی باید بدانیم که این تنها راه تجلی خدا نیست، بلکه کتابهای آسمانی را بیشتر به همین جهت بر بشر نازل فرموده است؛ اما در عین حال، بهترین وسیله و راه تجلی خداوند بر بشر، همان آیات و نشانههای بیشماری است که در جهان هستی به چشم خورده و جایگاه والایی نزد ما انسانها دارند ..».
***
۶- دکتر «مریت ستانلی کونگدون»، فیزیکدان، فیلسوف و عضو انجمن فیزیکی آمریکا، مقالهای را با عنوان «درسی از بوتۀ گل سرخ» نگاشته، که خلاصۀ آن به قرار زیر است: [۶۳]
۱- بسیاری از چیزهایی که همانند استنباطهای روزمرۀ زندگی وجودشان را باور داریم، از راه استدلال منطقی بدانها دست یافتهایم؛ برای مثال به علم نجوم و ستارهشناسی اشاره میکنیم که نقطۀ محسوس مادی در حوزۀ پژوهشی آن به چشم نمیخورد؛ تحقیق و بررسیهای مربوط به اتم و استفادۀ کاربردی از قوانین ماده و انرژی و استنباط صفات، خواص و ترکیبات اتمها نیز در قالب امکانات مادی ما نمیگنجند؛ گرچه اولین انفجار بمب اتمی، دستاوردهای علمی دانشمندان از قبیل قوانین، نظامها و سایر نظریات اتمی را تأیید میکند، اما با این حال هیچ کدام از اتمشناسان قادر نبودهاند که اتم را با چشم خود ببینند.
یکی از این نمونهها نیز، مسئلۀ «وجود خداوند» است که میتوانیم از راه استدلال منطقی مبتنی بر قیاس و استنتاج، به شناخت آن دست یابیم.
۲- به رغم آنکه علم بشری به دلیل محدود بودن در چهارچوب جهان ماده، کاملاً نمیتواند وجود جهانی غیر مادی را تأیید نماید، اما توانایی این را هم ندارد که به طور حتم و قطع، وجود جهانهای غیر مادی دیگری را در ورای عالم مادی انکار کند.
۳- در دنیایی که آکنده از عقلانیت است، به راحتی میتوانیم از راه استدلال و قیاس متکی بر هوش و تواناییهای انسانی، به لزوم وجود نیرویی غالب و مدبر پی ببریم که امور هستی را رهبری مینماید؛ تنها از این راه است که میتوانیم گره از اسرار و پیچیدگیهای موجود در منحنیهای توزیع، چرخۀ گردش آب و دیاکسید کربن در طبیعت، جریان عجیب زاد و ولد، فرایند ارزشمند نمایش نوری در ذخیرهسازی انرژی خورشیدی و نقش آن در بقای حیات جانداران و دیگر شگفتیهای بیشمار جهان هستی بگشاییم و تفسیری درست از آنها داشته باشیم.
اینک چگونه میتوانیم حتی تصور نماییم که چنین عملیات پیچیده و منظمی، به طور خود به خود و تصادفی صورت میگیرد؟؛ چگونه ممکن است این انتظام و یکپارچگی پدیدههای هستی، روابط علت و معلولی حاکم بر آنها، تکامل، توافق و توازنشان و بالاخره هدفمند بودن آنها را صرفاً امری اتفاقی و تصادفی بپنداریم؟!
پس آیا عاقلانه است که دخالت نیرویی آفریننده و مدبر را در وقوع و حدوث امور هستی نادیده بگیریم؟
دکتر «مریت ستانلی کونگدون» در پایان مقالهاش میگوید: «هر آنچه در عرصۀ پهناور هستی مشاهده میگردد، بر وجود خداوند سبحان و قدرت و عظمتش گواهی میدهد. هنگامی که ما دانشمندان به تحلیل و بررسی پدیدههای هستی، حتی از راه استدلال و قیاس نیز میپردازیم، نمیتوانیم دستاوردی بیشتر از ملاحظۀ آثار قدرت و عظمت خدا به ارمغان بیاوریم؛ خداوندی که گرچه قادر نیستیم تنها به کمک وسایل مادی به شناختش نایل گردیم، اما آیات و نشانههایش را در تمام ذرات درون و بیرون وجود خویش مشاهده میکنیم؛ و مجموعه علوم بشری، جز بررسی آفرینش خدا و آثار نمایان قدرتش، چیز دیگری در چنته ندارند».
[۵۸] به نقل از کتاب «الله یتجلی فی عصر العلم»، ص ۹۷. [۵۹] همان منبع، ص ۹۲. [۶۰] به نقل از منبع پیشین، ص ۸۶. [۶۱] به نقل از منبع پیشین، ص ۱۴۷. [۶۲] به نقل از منبع پیشین، ص ۱۰۴. [۶۳] به نقل از منبع پیشین، ص ۲۴.