بخش اوّل: مقدمة کلی
قبل از بعثت حضرت محمدصو نزول قرآن، اکثریت قریب به اتفاق مشرکان عرب به خالق پروردگار ایمان داشته و در عین حال، همتایانی نیز برایش قرار میدادند و با پرستش آنها قصد قربت و نزدیکی به خداوند را مینمودند.
برخی از این اعراب، «دَهریان» [۱۳]بیدینی بودند که وجود خدا را انکار نموده و میگفتند:
﴿مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ﴾[الجاثیة: ۲۴].
«(منکران رستاخیز) میگویند: حیاتی جز همین زندگی دنیایی که در آن به سر میبریم در کار نیست. گروهی از ما میمیرند وگروهی جای ایشان را میگیرند، و جز طبیعت و روزگار، ما را هلاک نمیسازد! ...».
در میان سایر اقوام غیر عرب نیز مشرکان بتپرست و طبیعیون بیدین و پیروان ادیان آسمانی به چشم میخورند که بیشترشان دین و آیین خود را رها نموده یا اصل و اساس آن را تغییر داده و تحریف کرده بودند، جز تعداد اندکی از آنها که بر دینشان استوار مانده بودند. همچنین پیروان آیینهای ساختۀ بشری را مشاهده میکنیم که آیینشان را به صورتی ترکیبی از تفکرات، مصلحتها، سنتها و عادات خویش بنا نهاده بودند.
بر این اساس، قرآن بزرگ برای هدایت تمام مردم اعم از مشرکان، دهریان انکارگر، تحریفکنندگان آیینی و پدیدآورندگان ادیان ساختگی و جعلی نازل گشت، بدون آنکه به اختلاف نژادی، قومی، زبانی و ... در آنها توجهی داشته باشد.
قرآن کریم با همۀ گروههای مذکور به مناقشه و مباحثه پرداخته و براهین و استدلالهای خود را بر آنان عرضه نموده و آنها را به ایمان صحیح و باور راستین دعوت کرده است، بدون اینکه حتی کمطرفدارترین آنان را نادیده انگارد. خلاصه اینکه دلایل کافی و حجتهای شافی به قدر نیاز هر گروه در جهت پذیرش منصفانۀ ایمانشان و نیز به طور شکست معاندان، عرضه داشته و بدیهی است که پیروی و غلبه از آن حجتهای خداوندی بوده و شکست، خواری و پوچی بر استدلالات واهی آنان نیز، امری انکارناپذیر است.
در هر عصر و زمانی و با گذشت ایام، دوش به دوش گروه مؤمنان و در طول و عرض کارشان، این دستهها نیز همچنان وجود خواهند داشت و شدت و ضعفشان در هر عصری نسبت به عصر دیگر در نوسان بوده و گاهی خطر بعضی، بیشتر از خطر دیگر دستجات شدت میگیرد. ما نیز به عصری پا گذاشتهایم که الحاد و انکار خالق پروردگار در آن رواج یافته و مؤسسات و نهادهای آشکار و مخفی، این فعالیتهای بیدینانه را زیر پوشش و حمایتهای خود قرار داده و افکار و اندیشههای ساختگی و دروغپردازانهای را در این راه به هم بافتهاند و لباس فریبکارانه و تزویرگرانۀ نظریات علمی را به آن پوشانیدهاند تا حدی که این نظریات دروغین، به درون مراکز گوناگون علم و دانش راه یافتهاند.
نیازهای شدید عصر حاضر در زمینۀ مذکور، منجر به گردهمایی علمای مسلمانی گردید که در مورد استخراج دلایل ایمان به خدا، از لابلای نشانهها و آیات بیشمار موجود در جهان هستی، بدون وقفه تلاش و کوشش میکنند تا نفس و دلها و افکار مردم را از حجاب شک، گمان و فریبکاری و دروغپردازیهایی که بر آنان عرضه میگردد، رها نموده و چهرۀ واقعیشان را بنمایانند؛ و تا از این راه سنگ اساسی و زیربنای فکر ایمانی را در زمینۀ فکری و روحی سالم و آزاد و خالی از هر گونه باطلی قرار بدهند.
از اینجا به بعد ادامۀ کار این شالودۀ ایمانی آسانتر میباشد و قرار دادن پایه و ستونهای بعدی بر روی زیربنای اولیه، میسرتر میگردد؛ این زیربنا عبارت است از ایمان به خالق و پروردگار یکتا و بینیاز، که همتایی در قلمرو ربوبیتش وجود ندارد.
طبعاً در هر عصر و زمانی، مهمترین مشکلات ابتدا به چشم میخورد و ضرورت نیز ایجاب میکند که بیشترین توجه به جلوگیری از رشد این مشکلات و متوقف کردن آنها معطوف گردد تا به حد اعتدال برگشته و سر به طغیان نکشند؛ در این راستا بر پژوهشگران و محققان لازم است که تنها به راه علاجهای گذشتگان در رویارویی با مشکلات بسنده نکنند بلکه در چنین حالات فوقالعادهای باید اقدام به یافتن راه حلها و اسباب جدید برای مقابله با مشکلات عصر خویش نمایند، قبل از اینکه بلا و پیشآمدهای ناگوار، رشد نموده و شروع به تخریب و ویرانگری کنند.
در عصر حاضر نیز مهمترین مسئلهای که در درجۀ اول مورد هجوم گمراهکنندگان و خیالپردازان قرار گرفته است، زیربناییترین رکن و اساس اندیشۀ ایمانی یعنی ایمان به خداوند پروردگار و آفریننده میباشد؛ گمراهکنندگانی که شناختها و معارف حقیقی را وارونه جلوه میدهند، فرضیهها و اوهام خیالپردازانه را شکل میبخشند و آنها را نظریات یا حقایق علمی نام مینهند و زیر پوشش شعارهای علمی، لباس تمدن و پیشرفت را بر آن یاوهسراییها پوشانیده و بدین طریق خود در لابلای قافلۀ دانشمندان دلسوزی مخفی مینمایند که خالصانه در پی شناخت حقایق جهان مادی تلاش میکنند. بیشتر این علمای دلسوز و مخلص، هر گاه در مسیر تحقیقات و مطالعات خویش به شواهد و دلایلی دست یابند که نشانگر وجود پروردگار و آفریننده هستند، از اعماق قلب و ضمیر و وجدانشان به خداوند ایمان میآورند.
نکتۀ مهمی که در اینجا قابل توجه میباشد اینست که کسانی که داعیۀ الحاد و بیدینی و رواج آن را در سر پرورانیده و نیز افراد سودجویی که خود را در میان آنان خزاندهاند، جملگی دارای مصالح سیاسی و اهداف اقتصادی و منافع شخصی متفاوتی میباشند و همه به این نتیجۀ مشترک رسیدهاند که خطرناکترین و کشندهترین اسلحۀ سلطهجویی بر ملتها از لحاظ سیاسی، اقتصادی و غیره این است که کفر و بیدینی را در میان مردم رواج دهند. به همین جهت است که در این عصر و زمانه تمام نیروهای مادی و نیرنگهای شیطانی خویش را به کار گماردهاند تا رنگ و شکل فریبندهای به لباس الحاد و بیدینیشان بزنند و آن را در میدانهای مختلف علم و دانش رواج داده و مردم را به آن فراخوانند؛ و حال آنکه در واقع، هم علم صحیح و پسندیده از آنان به دور است و هم حق و حقیقت از ایشان مُبراست. در واقع چیزی که شیطان میخواهد، همین است که بیان کردیم و پیروان او نیز بدون شک، افراد مجرم، جنایتکار، مغرور، شهوتپرست، فرصتطلب و از این قماش میباشند که دشمنی با حق و حقیقت را در خود متحقق ساختهاند به همین جهت بر مؤمنان واقعی لازم و واجب است تا این تزویرگران و فریبکاران را رسوا نموده و با روشنگریهای شایسته، سدی میان این گروه و خواستههای غیر مشروعشان ایجاد نمایند.
[۱۳] دَهری کسی است که جهان را ازلی و ابدی دانسته و منکر سازنده آن و حشر و معاد باشد (مترجم).