مشعل های فروزان در شناخت یزدان

فهرست کتاب

فصل دهم: دلیل «قانون حاکم بر انرژی موجود در طبیعت»

فصل دهم: دلیل «قانون حاکم بر انرژی موجود در طبیعت»

علم جدید، قانون تازه‌ای را به نام «قانون دوم ترمودینامیک» کشف نموده که آن را «قانون انرژی موجود و قابل دسترس هستی» یا «ملاک و معیار دگرگونی‌های هستی» نیز می‌نامند.

این قانون اثبات می‌کند که امکان ندارد، هستی دارای وجودی ازلی باشد؛ زیرا ازلی بودن هستی، مقتضی کاهش روز به روز نیروها و فعل و انفعالات جهان بوده، تا جایی که حرارت درون تمام موجودات به مرتبۀ مساوی و همسان می‌رسد. در این صورت هیچ انرژی مفیدی جهت ادامۀ حیات و زندگی، و کار و عمل باقی نمانده و کنش و واکنش‌های فیزیکی و شیمیایی به پایان خواهد رسید؛ و این به معنی خاموشی حیات در سراسر هستی است.

جانورشناس و زیست‌شناس آمریکایی «ادوارد لوترکیسل» تحقیقی علمی در این زمینه به عمل آورده که پس از نتیجه‌گیری چنین می‌گوید [۶۷]: «بدین ترتیب بحث و بررسیهای دقیق علمی بدون قصد و طرح قبلی اثبات ‌نمودند که هستی موجود، نقطۀ آغازینی دارد و در پی این اثبات، خود به خود به اثبات خالق پروردگار نیز نایل آمدند؛ چرا که بدیهی است هر چه سرآغاز و نقطۀ شروعی داشته باشد، امکان ندارد خود به خود و بی‌سبب، وجودش را آغاز نموده باشد بلکه حتماً نیازمند محرکی اولیه و آفریننده‌ای تدبیرگر می‌باشد».

مشابه همین تحقیق را ستاره‌شناس و ریاضیدان بزرگ انگلیسی، «سرجیمس جینز» به عمل آورده و می‌گوید [۶۸]: «تمامی علوم جدید این حقیقت را پذیرفته‌اند که عمل تبدیل و تحول حرارت موجود در اجسام، همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که به مرور، تمام نیروهای خود را از دست داده و این حرکت متوقف می‌گردد؛ اما می‌بینیم که این روند (تبدیل و تبدل)، تا کنون به نقطۀ پایانی خویش نرسیده است، زیرا در این صورت تا به امروز فردی از ما بر روی کرۀ زمین باقی نمانده بود که حتی به این مسئله بیندیشد؛ از آن جا که چنین روندی با سرعت زمان به پیش می‌رود، ناگزیریم بپذیریم که ابتدا و نقطۀ آغازی دارد و از آن جا که جهان هستی، ازلی نمی‌باشد جریاناتی نیز که در آن رخ می‌دهد و با عنوان «خلق یا آفرینش» از آن یاد می‌کنیم، در برهه‌ای از زمان ایجاد شده و ابتدا و آغازی دارد».

حادث بودن هستی، مورد قبول و تأیید تمام دانشمندان و متخصصان ماده و خواص مادی اشیاء است، اما منکران خدا با مُغالطه‌کاری در بیان حقایق، چنین وانمود می‌کنند که در قافلۀ علم و دانش، همراه با سایر دانشمندان ‌هم‌سو و هم قطارند؛ اینان در واقع می‌خواهند از این مسئله، پشتوانه‌ای جهت تقویت مغالطه‌های خویش برهم نهند.

ایمان به خدا کاملاً با دلایل و سندهای علمی و منطقی سازگار است، در حالی که «الحاد و انکار»، هیچ‌گونه دلیل علمی نداشته و بلکه تمام سخنان و فرضیه‌هایی که منکران خدا با خزیدن در میان کاروان علم و دانش به آن دامن می‌زنند، جز مشتی نیرنگ و توهم، ادعاهای واهی و دروغ، سفسطه و مغالطه، چیز دیگری بیش نیست که نه تنها مورد قبول علم نبوده بلکه به کلی از دایرۀ آن خارج می‌باشد.

از آنجا که به کمک شیوه‌های علمی و نظریات عقلی، حادث بودن هستی ثابت گردید، نیاز آن به پدید آورنده‌ای که آن را از نیستی به هستی آورده باشد نیز حتمی و عقلاًَ ضروری است.

از طرف دیگر، عقل سالم حکم می‌کند که چنین آفریننده‌ای، دارای وجودی ازلی و صفاتی مبرا از حدوث باشد.

شخص با ایمان هرگز با کسی در مورد ضرورت وجود یک موجود ازلی و بی‌ابتدا به مناقشه نمی‌پردازد؛ زیرا این امر، حقیقتی غیر قابل انکار است که هیچ فرد صاحب عقل و اندیشه‌ای به انکار آن دامن نمی‌زند؛ چرا که در این صورت باید پذیرفت که «عدم مطلق» در برهه‌ای از زمان بر هر چیز و هر مکانی حکمفرما بوده و چون می‌دانیم که عدم، به خودی خود و بدون تکیه بر جانب وجود، هرگز موجود نخواهند شد، لذا می‌بایست چیزی پا به عرصۀ هستی نگذارد!

اما اینک که نمونه‌های بی‌شماری از وجود را در قالب موجودات متعددی ملاحظه می‌کنیم، درمی‌یابیم که اصل وجود، متعلق به موجودی ازلی است که جدا از جهان هستی و پدیده‌های حادث آن می‌باشد؛ زیرا در غیر این صورت، تناقض میان حدوث و ازلیت لازم می‌آید.

انسان مؤمن با تکیه بر بدیهیات عقلی می‌پذیرد که هستی حادثی که قبلاً نبوده و بعداً ایجاد گشته، ناگزیر از وجود محدثی قبل از خویش می‌باشد؛ اما کسی که چنین حقیقت روشنی را انکار نماید، یا فاقد اصول و پایه‌های اندیشۀ صحیح است یا علیرغم علم به این حقیقت، خیانت به امانت نموده و معرفتش را نایده می‌گیرد.

در پرتو این اصول ارزشمند عقلی، روشن می‌گردد که آنچه دارای وجودی اصیل، ازلی و اولی است، به اعتبار اصالت وجودیش نیازی به علت وجودبخش ندارد؛ بلکه باید سراغ علت وجودی چیزی را گرفت که دارای اصالت عدمی بوده و بعداً موجود شده باشد. با این توصیف می‌فهمیم که سؤال از علت وجودی موجود اصیل‌الوجود، مخالف با اصول سالم عقلی است و هر کس چنین سؤالی را مطرح کند، باید اجتماع نقیضین را نیز بپذیرد؛ چرا که چنین سؤالی مستلزم حادث دانستن آن است نه اصیل‌الوجود بودنش. اما از آنجا که به حکم ضرورت عقلی ثابت گردید که حادث بودن موجود ازلی محال است، فرد سؤال‌کننده، غافل از این حقیقت، دچار تناقض می‌شود.

با این توضیحات بر ایمان معلوم می‌گردد، آن وسوسه‌ای که شیطان بر دل‌ها وارد می‌کند و در حدیث پیامبرصنیز آمده، در قالب این سؤال مطرح می‌شود: «قبول دارم که خدا این مخلوقات را آفریده است، اما چه کسی خدا را آفریده؟»؛ این سؤال در واقع، مغالطۀ فریبکارانه‌ای است که بنای آن، ایجاد توهم در حادث، غیر ازلی و غیر واجب‌الوجود دانستن آفریدگار عزوجل می‌باشد. لذا منکران وجود خدا، این مکر و مغالطۀ شیطانی را در خدمت اهداف غیر معقول خویش درآورده و بر افراد ساده‌لوح و عوام جامعۀ اسلامی و دانش‌آموزان خردسال و زودباور عرضه نموده و به آنان می‌گویند:

«مگر شما نمی‌گویید هر چیز موجودی، آفریننده و ایجادکننده‌ای دارد؟ و آیا نمی‌گویید که جهان هستی موجود است و ناگزیر ایجاد‌کننده‌ای دارد که همان «الله» می‌باشد؟».

آنان نیز که هیچ‌گونه اطلاعی از مغالطه و اصول مغالطه‌کاری ندارند، جواب می‌دهند: «بله».

در این هنگام شخص منکر خدا ادامه داده و می‌گوید: «پس حالا که خدا موجود است، طبق دلیل خودتان بایستی همانند سایر موجودات، پدید آورنده و ایجاد‌کننده‌ای داشته باشد»!

شخص عامی و ناآگاه نیز که غافلگیر شده و توان پاسخگویی را ندارد، خود را بازنده و شکست خورده می‌داند؛ اما فرد آگاه و آشنا به اصول و فنون مغالطه‌کاری، هرگز لفظ «دلیل» را در این مورد نمی‌پذیرد، زیرا مقدمۀ این دلیل، یعنی: «هر موجودی نیازمند ایجادکننده است»، مقدمه‌ای کاذب و نادرست بوده که هیچ انسان باهوشی چنین فرضیۀ باطلی را قبول ندارد، بلکه به جای آن می‌گوید: «هر موجود حادثی که قبلاً نبوده و سپس به وجود آمده، حتماً نیاز به محدث یا آفریننده‌ای دارد»؛ یا به تعبیری دیگر «هر حادثی، مُحدثی دارد».

سپس در ادامۀ استدلال معقول خویش می‌گوید: «جهان هستی بنا به تأیید عقل و نتایج دستاوردهای علمی دانشمندان و محققان پدیده‌های مادی، حادث است و لذا ناگزیر از وجود خالق است که آن را ایجاد کرده باشد؛ چنین خالقی لابد بایستی موجودی ازلی و غیر حادث باشد که اثری از صفات حدوث در وی یافت نشود؛ این خالق، همانا «الله» عزوجل می‌باشد».

یادآوری این نکته ضروری است که برخی از مؤلفان و نویسندگان کتاب و مقالات در زمینۀ عقاید اسلامی از معلمان گرفته تا اساتید دانشگاهی، احیاناً در دام همین لغزش استدلالی گرفتار شده و همین دلیل را در اثبات وجود خدا اقامه می‌نمایند. مثلاً می‌گویند: بدیهی است که هر موجودی نیازمند به وجودآورنده‌‌ای هست؛ این هستی نیز موجود است و لذا نیازمند به وجود آورنده‌ای می‌باشد ... .

بنابراین، بر آنان لازم است که در مطرح نمودن چنین دلیلی جهت اثبات خدا، خیلی هوشیار و مواظب بوده و رعایت تناسب میان دو مقدمۀ صغری و کبری را در نظر داشته باشند تا با ارائه نتیجه‌ای درست، خوانندگان و شنوندگان و به طور کلی مخاطبان خویش را از افتادن در دام‌های شیطانی برحذر و محافظت نمایند.

[۶۷] بخشی از مقاله وی به نقل از کتاب «الله یتجلی فی عصر العلم»، ص ۳۵. [۶۸] به نقل از کتاب «الإسلام یتحدی»، منبع پیشین، ص ۷۷.