بخش سوم: آفرینش انسان در بیان ربانی و پژوهشهای علوم انسانی
نصوص قرآنی متعددی از پیام ربانی پروردگار، پیرامون آفرینش انسان وجود دارد که ما در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
۱- خداوند عزوجل در آیات ۱۲ تا ۱۵ سورۀ مبارکۀ مؤمنون میفرماید:
«ما انسان را از عصارهای از گل آفریدهایم. سپس او را به صورت نطفهای درآورده و در قرارگاه استوار (رحم مادر) جای میدهیم. سپس نطفه را به صورت لخته خونی، و این لخته خون را به شکل قطعه گوشت جویدهای، و این تکه گوشت جویده را بسان استخوان ضعیفی درمیآوریم. و بعد بر استخوان گوشت میپوشانیم، و از آن پس او را آفرینش تازهای بخشیده و (با دمیدن جان به کالبدش) پدیدۀ دیگری خواهیم کرد. والامقام و مبارک یزدان است که بهترین اندازهگیران و سازندگان است. بعد از آن (که مدت روزگاری بر این کرۀ خاکی زندگی کردید) شما خواهید مُرد».
۲- خداوند عزوجل در آیۀ شریفۀ ۶ سورۀ مبارکۀ زمر میفرماید:
«خداوند شما را از یک تن (به نام آدم) بیافرید، سپس از جنس او همسرش را (به نام حوا) خلق کرد، و برای شما هشت جفت چهارپا گسیل داشت. او شما را در شکمهای مادرانتان، در میان تاریکیهای سهگانه، آفرینشهای جوراجور و پیاپی میبخشد (و جنین را هر دم به گونهای درآورده و به پلهای از خلقت میرساند) کسی که چنین (نعمتهایی را میبخشد و اینگونه نقشآفرینی) میکند، الله است که پروردگار شما است و حکومت و مملکت (سراسر عالم هستی) از آن او است. پس چگونه (با وجود این همه موجبات و دواعی عبادت از حق منحرف میگردید، و از پرستش خدا به پرستش چیزهای دیگر) برگردانده میشوید؟».
۳- خداوند عزوجل در آیات ۱ تا ۳ سورۀ مبارکۀ انسان میفرماید:
«آیا (جز این است که) مدت زمانی بر انسان (در شکم مادر، به گونۀ نطفه و جنین) گذشته است و او چیز قابل ذکر و شایستۀ توجه نبوده است؟! ما انسان را از نطفۀ آمیخته (از اسپرم و اُوول) آفریدهایم، و چون او را (با وظایف و تکالیفی، بعدها) میآزماییم، وی را شنوا و بینا، (به عبارت دیگر عاقل و دانا) کردهایم. و ما راه را بدو نمودهایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس».
۴- خداوند عزوجل در آیۀ شریفۀ ۵ سورۀ مبارکۀ حج میفرماید:
«ای مردم! اگر دربارۀ رستاخیز (مردگان و زندگانی دوبارۀ ایشان) تردید دارید، (بدین نکته توجه کنید تا به گوشهای از قدرت الهی پی ببرید و به خود آیید:) ما شما را از خاک میآفرینیم، سپس (این خاک پیش پا افتاده را) به نطفه، و بعد (زالومانند)، و پس از آن این خون بسته را به چیزی شبیه) به یک قطعه گوشت (جویده شده) درمیآوریم که برخی (کامل و تامالخلقه) و بسامان، و برخی (ناتمام و ناقصالخلقه و)نابسامان است. (همۀ اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم (که ما بر آفرینش و تغییر و تبدیل و هر گونه کاری، از جمله زندگی دوباره بخشیدن تواناییم). ما جنینهایی را که بخواهیم تا زمان خود در رحمها نگاه میداریم و آنگاه شما را به صورت کودک (پسر یا دختر، از شکم مادران) بیرون میآوریم، سپس (شما را تحت نظارت و رعایت خود مییابیم) تا به رشد جسمانی و عقلانی خود میرسید، برخی از شما (در این میان) میمیرند و بعضی از شما به نهایت عمر و غایت پیری میرسند. تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت (و دانستههای خویش را فراموش کرده و از یاد میبرند، و درست همانند یک کودک میشوند. دلیل دیگری بر قدرت خدا در همه چیز، به ویژه دربارۀ مسألۀ رستاخیز، این است که ای انسان در فصل زمستان) تو زمین را خشک و خاموش میبینی، اما هنگامی که (فصل بهار درمیرسد و) بر آن آب میبارانیم، به حرکت درمیآید و رشد و نمو میکند و انواع گیاهان زیبا و شادیبخش را میرویاند».
در تحقیقات و بررسیهای علمی دانشمندان پیرامون دورههای آفرینش انسان، موارد بیشماری به چشم میخورد که برخی از آنها حقایق علمی، برخی نظریههای قابل تعدیل و تأویل و برخی از آنها فرضیههای ابتدایی و غیر قابل قبول میباشند.
اکنون به نمونههایی از این دستاوردهای علوم بشری اشاره میکنیم:
۱- جسم انسان از مجموعۀ غذاهای نباتی و حیوانی ترکیب یافته که غذاهای حیوانی آن نیز به اصل و منشأ غذای نباتی برمیگردد؛ مبدأ و سرچشمۀ ایجاد غذاهای نباتی نیز، آب و تودههایی از عناصر خاکی به همراه نور و هوا میباشند؛ بنابراین، گل ناچیزی که مدت زمانی نور خورشید بر آن تابیده و در مسیر وزش بادها قرار گرفته، مصدر و زیربنای اساس جسم انسان به شمار میآید؛ این نظریه، درست مطابق با فرمودۀ خداوند عزوجل است که در آیۀ ۱۲ سورۀ مؤمنون میفرماید:
«ما انسان را از عصارهای از گِل آفریدهایم».
یا در آیۀ ۵ سورۀ حج میفرماید:
«... ما شما را از خاک میآفرینیم ...».
۲- آفرینش انسان، از اشتراک دو عامل صورت میگیرد که یکی در مرد و دیگری در زن قرار دارد.
عامل موجود در بدن زن، «تُخمکی» است که در تخمدان زن ایجاد میشود؛ اندازۀ این تخمکها به قدری کوچک است که اگر ده عدد از آنها را بر روی خط مستقیمی در کنار هم ردیف کنیم، طول صفی که تشکیل میدهند از یک میلیمتر تجاوز نمیکند. با این وصف، فقط خدا میداند که وزنشان چقدر است؟ اندرون این تخمک کوچک، چینهدان سفیدهشکلی وجود دارد که حجم آن خیلی بزرگتر از حجم خود تخمک است و کیسهای میکروبی (به نام زهرهدان) داخل این سفیده میباشد؛ در همین نقطۀ بسیار کوچک که چشمها قادر به دیدن و درک آن نمیباشند، طرح و نقشههای کامل و شاملی از ساختار وجودی انسانها نهفته است که اگر چنانچه شرایط مناسب و مساعدی فراهم آید، از حالت بالقوه به فعلیت درخواهند آمد.
این تخمک کوچک، در تاریکی اندرون تخمدان زن و داخل پوششی حاوی مایع «اکسید آلومینیوم» شکل میگیرد که در آن شناور است؛ کیسۀ حاوی تخمک به مرور رشد نموده و مایع درونش نیز به تناسب آن افزایش مییابد تا اینکه کیسۀ پوشش آن، امتداد یافته و نازکتر میگردد که در نتیجه پاره شده و تخمک از درون آن و به طور کلی از تخمدان خارج شده و با عبور از گذرگاه تنگ و تاریکی به نام «مجرای رحم»، به نقطهای در میان تخمدان و رحم زن میرسد. این تخمک، همان نصف تشکیلدهندۀ جسم انسانی است که انتظار نصف دیگری یعنی آن بخشی را میکشد که در نطفۀ مرد نهفته است!.
اما عامل دیگری که در بدن مرد ایجاد میگردد، ابتدا با تشکیل نطفۀ حاوی منی از خون آغاز میشود. این نطفه دارای مایعی است که میلیونها اسپرماتوزوئید، درون آن شناور است و گاهی تعداد آنها از دویست میلیون عدد تجاوز میکند؛ نکتۀ قابل توجه اینکه تنها یکی از این اسپرماتوزوئیدهای میلیونی، کافی است تا با پیوستن به تخمک جنس مؤنث که در تخمدان زن انتظارش را میکشد، آن را تلقیح و جهت شکلگیری ساختار انسان، بارور سازد!.
اما سؤال این است که این نطفه چگونه و با کمک چه نیرویی اینگونه ماهرانه و دقیق، حرکت کرده و خود را به تخمکی که درون مجرای بلند رحم در انتظار آن است، رسانیده تا با پیوستن به یکدیگر و عبور از این دهانۀ تنگ، خود را به درون رحم برسانند؛ جایی که منزل از پیش تعیین شده و مهیای این زوج، جهت رشد و نمو جنین به شمار میآید؟!
هنگامی که نطفه به اندرون زهدان و رحم زن میجهد، میلیونها اسپرماتوزوئید کوچک با یکدیگر به مسابقه میپردازند؛ هر کدام از این اسپرماتوزوئیدها دارای سری پهن، گردنی کوتاه و دمی دراز میباشند که اگر تعداد بیست عدد از آنها را به صورت طولی و با چسباندن سر و دم آنها به یکدیگر در کنار هم ردیف نماییم، طول صفی که تشکیل میدهند از یک میلیمتر تجاوز نخواهد کرد، پیشی جستن آنها از یکدیگر، به صورت حرکتی شناور و مارپیچ، درون مجرای رحم آغاز میشود و با عبور از رحم، خود را به دهانۀ تنگی میرسانند که تخمک در آن قرار دارد؛ سپس یکی از اسپرماتوزوئیدها گوی سبقت را از همنوعانش ربوده و با سرِ نوکتیز و کوچکش خود را به درون تخمک رانده و باعث گشودن و گسیختن گرههای زیرین آن میشود؛ بدین صورت با پیوستن سرِ اسپرماتوزوئید به هستۀ تخمک، اولین سلول تشکیل میشود. سپس شروع به تقسیم سلولی و رشد و نمو میکنند و با سرازیر شدن به درون رحم و سکونت موقتی در آن، ساخت بنای مورد نظر انسانی را آغاز مینمایند.
اما میلیونها اسپرماتوزوئید باقیمانده که در این مسابقه باخته و به تخمک نرسیدهاند، با حسرت و ناامیدی از بهرهمندی در باروری و بنای حیات، به استقبال مرگ شتافته و با نابودی به نقطۀ پایانی انجام وظیفهشان منتهی میگردند؛ زیرا تخمک که زوج مورد پسندش را انتخاب نموده، در را به روی تمام زوجهای باقیمانده که خواهان پیوستن به وی بودند، میبندد و آن جاذبه و شور و علاقهای را که قبلاً در پذیرش زوج از خود بروز میداد، به کلی قطع نموده و با عفتی قاطعانه به ادامۀ کار با زوج منتخبش میپردازد. اما آن تخمک لقاح یافته با اسپرماتوزوئید منی، آرام آرام در طول نزدیک به ده روز به تنگۀ بین تخمدان و رحم فرود آمده و اولین سلول بارور شده از آن جا شروع به رشد و تقسیم سلولی میکند و مجموعه سلولهای دیگری را جهت ایجاد بنای جنین، حفظ، نگهداری و تغذیۀ آن آماده میسازد.
سپس تخمک لقاح یافته که همچنان به شکل نطفه میباشد، به خانۀ پر از مهر و عطوفت زوجیت، یعنی «رحم» میرسد که با بهترین شیوه و امکانات مناسب، برایش مهیا گردیده است؛ به محض ورود، به دیوارۀ رحم چسبیده و سلولهای مختلفش هر کدام بنا بر وظیفۀ معینشان و با کمک و همکاری یکدیگر شروع به انجام کارهای مهم و حیاتی مینمایند؛ دیوارۀ رحم نیز با سلولهای برآمدۀ غشایی و مویرگهای خونی فراوان و غدههای فعالش، به یاری شتافته و آن را در این وظیفۀ مهم کمک مینماید!.
نکتۀ شگفتآور دیگر اینکه جهت حفظ و نگهداری جنین در داخل رحم، نیاز به سه پوشش مخصوص وجود دارد که به همین جهت، سلولها شروع به ساخت و ساز آن پوششها در اطراف جنین میکنند: [۷۴]
• پوشش اول، «پردۀ کوریون» یا همان بچهدان است که پوشش دوم را زیر احاطۀ خود داشته و از یک طرف به دیوارۀ رحم چسبیده تا غذای اولیۀ جنین را از این طریق گرفته و به جنین منتقل نماید.
• پوشش دوم، که «پردۀ آمنیون» نام دارد و سلولهای مخصوصی به ساختن آن مشغولند، در داخل پردۀ اول قرار گرفته و به مثابۀ کاسهای جهت حفظ و نگهداری مایع «آمینوتیک» میباشد؛ جنین، اندرون این مایع زلال شناور بوده و به کمک آن از هر صدمه یا ضربۀ خارجی درامان است.
• پوشش سوم، همان «رحم» مادر میباشد که همۀ پوششهای قبلی را درون خود جا داده است.
اینک نگاهی مدبرانه به فرمودۀ خداوند عزوجل درآیۀ ۶ سورۀ زمر بیاندازیم که میفرماید:
«... او شما را در شکمهای مادرانتان، در میان تاریکیهای سهگانه، آفرینشهای جوراجور و پیاپی میبخشد (و جنین را هر دم به گونهای درآورده و به پلهای از خلقت میرساند) ...».
۳- نکته عجیب و شگفتانگیز دیگر این است که سلولهای سازندۀ جنین به دو بخش تقسیم میشوند:
بخش اول: سلولهایی که عهدهدار حمل و نگهداری طرح و نقشههای ساختمانی جنین و انجام وظایف خود در این راستا میباشند؛ این دسته از سلولها ـ تامالخلقه ـ و دارای اندام کامل هستند.
بخش دوم: سلولهایی که عهدهدار ساخت و ساز پوششهای حفاظتی و حمایتی و حاملان غذا به جنین میباشند؛ این دسته از سلولها، ناتمام و ـ ناقصالخلقه ـ هستند.
سلولهای کامل و تامالخلقه هر کدام مشغول اعمال مخصوص به خویش است؛ برخی در امر ساخت مغز، برخی در ساخت استخوانها، بعضی در ساخت قلب و برخی دیگر در ساخت اعصاب و دستگاه عصبی، ... و همین طور هر کدام از سلولها بر طبق وظیفۀ تعیین شده به ساخت بخشی از بنای جسم انسانی میپردازند و از دایرۀ محدود خویش تجاوز نمیکنند.
با ترتیبی که مشاهده کردیم، سیر تکاملی ساختار جنین در طول دورههای متفاوت از مرحلۀ نطفه به علقه، از علقه به مضغه و سپس به آفرینشی دیگر منتهی میگردد؛ اینجاست که حیات انسانی در کالبد مادی انسان دمیده میشود!.
اینک به تأمل و ژرفنگری به ملاحظۀ این فرمودۀ خداوند عزوجل در آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون میپردازیم که میفرماید:
«ما انسان را از عصارهای از گل آفریدهایم. سپس او را به صورت نطفهای درآورده و در قرارگاه استوار (رحم مادر) جای میدهیم. سپس نطفه را به صورت لخته خونی، و این لخته خون را به شکل قطعه گوشت جویدهای، و این تکه گوشت جویده را بسان استخوان ضعیفی درمیآوریم. و بعد بر استخوان گوشت میپوشانیم، و از آن پس او را آفرینش تازهای بخشیده و (با دمیدن جان به کالبدش) پدیدۀ دیگری خواهیم کرد، والامقام و مبارک یزدان است که بهترین اندازهگیران و سازندگان است».
[۷۴] جهت اطلاع بیشتر در این موضوع مراجعه شود به کتاب: طب در قرآن، تألیف دکتر عبدالحمید دیاب و دکتر احمد قرقوز، ترجمه علی چراغی (مترجم).