مشعل های فروزان در شناخت یزدان

فهرست کتاب

فصل هفتم: دلیل «امکان» در اجزای ریز و درشت طبیعت

فصل هفتم: دلیل «امکان» در اجزای ریز و درشت طبیعت

از نظر عقل، در حد میانی موجودات «واجب‌الوجود» [۶۴]و «ممتنع الوجود» [۶۵]، «ممکن‌الوجودهایی» [۶۶]نیز خودنمایی می‌کنند که اصل آن‌ها عدم است ولی امکان وجودشان نیز منتفی نمی‌باشد؛ به عبارتی دقیق‌تر: احتمال وجود و عدمشان یکسان است؛ یعنی هر گاه از جانب واجب‌الوجود، سببی برای ایجادشان فراهم شود، از جنبه نیستی خارج شده و به سمت وجود و هستی کشانیده می‌شوند.

هر شیء ممکن‌الوجودی عقلاً دارای احتمال‌های بی‌شمار از وجود یا عدم به طور متساوی می‌باشد، به گونه‌ای که هر احتمالی از وجود در مقابل احتمال دیگری از عدم قرار دارد و برعکس؛ احتمالات همین طور ادامه یافته و هیچ کدام از طرفین بر دیگری برتری نمی‌یابد. با این توصیف تا زمانی که عامل مُرجحی از جانب وجود، احتمال وجود آن ممکن را بر احتمال عدمش ترجیح نبخشد، همچنان در هاله‌ای عدم باقی خواهد ماند.

این یک اصل عقلی و بدیهی است که شیء ممکن، فقط می‌تواند یکی از طرفین امکان (عدم یا وجود) را پذیرا باشد؛ چرا که آن دو، نقطه مقابل و متضاد یکدیگرند و از قوت یکسانی برخوردارند؛ این حالت به دو کفۀ ترازویی سالم و بی‌نقص می‌ماند که مادام خالی از هر چیزی هستند، عقلاً هیچ کدام بر دیگری سنگینی نمی‌کند، زیرا ترجیح بدون مُرجح محال است.

وقتی که به اجزای هستی و حوادث و رویدادهای بی‌شمار آن می‌نگریم، ملاحظه می‌کنیم که هر کدام از آن‌ها در زمرۀ ممکن‌الوجودهایی بوده‌اند که به علت عدم وجود مُرجح، در حالت عدم باقی مانده‌اند. حال باید دانست که چه چیزی باعث شده تا این ممکنات از عدم و نیستی به سمت وجود سوق داده شده و از ممکن‌الوجودهای شبیه به آن‌ها که هنوز نیستند، پیشی بگیرند؟

در اینجا، هم عقل و هم تمام تجارب و دستاوردهای بشری با قاطعیت حکم می‌کنند بر اینکه فاعلی مختار، کفۀ وجود را در این ممکن‌ها بر کفۀ عدم آن‌ها ترجیح بخشیده و آن‌ها را موجود ساخته است.

بنابراین، لازم است تمام موجودات هستی را به دقت مورد بررسی قرار دهیم؛ خواه این موجودات، از قبیل زمین و اشیای موجود در آن، ستارگان و سیارات و آثارشان، بوده که وجودی مادی داشته و از راه حواس قابل درک می‌باشند، یا از قبیل جاذبۀ خاص مواد مغناطیسی، جاذبۀ عمومی موجود در اجسام مادی، خصوصیات بی‌شمار پدیده‌های مرکب مادی، شیمیایی، فیزیکی، یا سایر صفات اشیای مادی باشند که وجودشان را از راه استنباط و استنتاج عقلی درمی‌یابیم؛ یا خواه فراتر از آن، نظیر ملائکه و جن و چگونگی ساختار و اعراض و صفاتشان، دارای وجودی جوهری باشند که خارج از دایرۀ حواس ما هستند.

با نگرش دقیق در همۀ موجوداتی که در صحنۀ هستی به چشم می‌خورند، نظیر آن‌هایی که نام برده شدند، خود به خود درمی‌یابیم که عقلاً امکان داشت هر کدام از آن‌ها دارای صورت، صفت و وضعیتی دیگر باشند؛ چرا که در حوزۀ ممکنات، احتمالات بی‌شماری وجود دارد که عقلاًٌ تحقق هر کدام از آن‌ها مانعی ندارد.

توضیح بیشتر اینکه در معیارهای عقل و خرد، این احتمال وجود دارد که هر کدام از اشیای موجود در طبیعت می‌توانست شکل، صورت، اندازه و ترکیبی جدای از آنچه اکنون دارد، به خود گرفته و در نتیجه خیلی بزرگ‌تر یا کوچک‌تر یا با ترکیبی جدا از ترکیب قبلی باشد؛ همچنین ممکن بود که در محدودۀ زمانی و مکانی دیگری قرار گرفته یا آراسته به صفات، استعداد، حرکات و مدارهای جدید با سرعتی جدید گردد.

این احتمال‌ها و موارد مشابه آن، از جملۀ احتمالات بی‌شماری هستند که عقل، آن‌ها را جزو بدیهیات ممکن‌الوجودی به حساب می‌آورد که اگر قرار بود ساختار هستی، متناسب با آن‌ها شکل گیرد، هیچ منافاتی با اصول اولیۀ عقلی نداشت.

برای مثال، از نظر عقلی چه مانعی وجود دارد که همیشه شب، یا همیشه روز باشد؟

اگر ساختار فیزیکی انسان به گونه‌ای غیر از قامت استوار کنونی یا بزرگ‌تر یا کوچک‌تر می‌بود، چه مانعی داشت؟ اگر چهارپایان نیز همانند انسان، از نیروی عقل و سخنگویی برخوردار بودند، عقلاً چه اشکالی داشت؟ چه مانع وجود داشت که فاصلۀ زمین با ماه و خورشید، کمتر یا بیشتر از فاصلۀ کنونی، یا حجمش کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از حجم کنونی بود؟

همین‌طور احتمالات و ممکنات بی‌شماری در هستی وجود دارد که تحقق هر کدام، عقلاً مانعی ندارد. حال اگر گفته که حکمت و تدبیر موجود در این اشیاء، اقتضای حالت کنونیشان را می‌کند و گرنه دستخوش بی‌نظمی و تباهی می‌گشتند؛ در پاسخ می‌گوییم:

از طرفی این حکمت موجود در مصنوعات و پدیده‌ها، اثر و نشانۀ وجود صانعی حکیم به نام «الله» تعالی می‌باشد؛ از طرفی دیگر نیز با ملاحظۀ اینکه هر چیزی در هستی، امکان داشت که از میان احتمال‌های گوناگون، وضع و حالتی غیر از وضع و حالت کنونی به خود گیرد، بدیهیات عقلیمان حکم می‌کند بر اینکه حتماً مخصص تعیین‌کننده‌ای، از میان احتمالات فراوان، احتمال کنونی موجودات را موافق با حکمت و اتقان تشخیص داده و با سایرین ترجیح داده است؛ در غیر این صورت یا ترجیح بدون مرجح و تخصیص یکی از طرفین امکان (وجود یا عدم) بر دیگری لازم می‌آید، یا سخن از بودن حکمت در میان احتمالات ممکن از راه تصادف به میان می‌آید، که عقلاً هر دو چیز نیز محال و غیر ممکن می‌باشند.

ما انسان‌ها با توجه به اینکه آراسته به عقل و اندیشه هستیم، هرگز چنین محالاتی را نپذیرفته و حتی از آن‌ها دم نمی‌زنیم؛ زیرا می‌بینیم که قوانین حاکم بر هستی، ثابت و تخلف‌ناپذیر است.

با اثبات این حقیقت مسلم، که همۀ ممکنات در وجود یافتن نیازمند مخصصی حکیمند، عقل ما قاطعانه حکم می‌کند که این مخصص بایستی هم در ذات و هم در صفاتش، مبرا از هر گونه احتمال ممکنی باشد که در ممکنات هستی به چشم می‌خورد و تنها این احتمال باید در موردش صادق باشد که آن، واجب‌الوجود و کمال مطلق در ذات و صفات است؛ این مخصص همان ذات «الله» تعالی می‌باشد.

پس توانستیم از طریق صفت «امکان» در موجودات هستی، نیاز هستی را به واجب‌الوجود دریافته و ایمان به پروردگار عالمیان را میسر گردانیم.

قرآن کریم در بسیاری از آیات شریفۀ خود، ما را بر دلیل امکان راهنمایی نموده، که در اینجا به مواردی اشاره می‌کنیم:

۱- خداوند عزوجل در آیه ۴۵ سورۀ فرقان می‌فرماید:

«مگر نمی‌بینی که پروردگارت چگونه سایه را گسترانیده است؟ (و شامل همۀ کره زمین به طور متناوب کرده است، و با نظام ویژۀ نور و ظلمت، زندگی را برای انسان‌ها و جانداران و گیاهان ممکن و آسان ساخته است؟!) و همچنین خورشید را دال بر همین سایۀ گسترده، کرده است؟ اگر خدا می‌خواست سایه را ساکن می‌نمود (و با استقرار دائم ظلمت، توازن حرارت را بهم می‌زد، و حیات را از گسترۀ زمین برمی‌چید)».

۲- در آیات شریفۀ ۷۱ و ۷۲ سورۀ مبارکۀ قصص نیز می‌فرماید:

«بگو: (ای مردم!) به من بگویید! اگر خداوند شب را تا روز قیامت همیشه ماندگار کند (و روز روشن را به دنبال آن نیاورد) به جز خدا کدام خدا است که بتواند برای شما روشنایی بیاورد؟ (و روز روشنی پدیدار کند تا در آن به تلاش بپردازید و کسب و کار کنید؟). آیا نمی‌شنوید؟ (باید که بشنوید و بنگرید و کرنش برید اگر عاقلید). بگو: مرا خبر دهید، اگر خداوند روز را تا روز قیامت جاودانه و دائمی کند (و شب تاریک را به دنبال آن نیاورد) به جز خدا کدام خدا است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن بیارامید (و خستگی کار روزانه را از تن بدر کنید؟). مگر نمی‌بینید (که دچار چه اشتباه بزرگی هستید؟ مگر شب و روز دو نشانۀ سترگ بر وجود خدای بزرگ نیستند؟)».

۳- خداوند عزوجل باز در آیات شریفۀ ۱۹ و ۲۰ سورۀ ابراهیم می‌فرماید:

«(ای مخاطب!) آیا نمی‌بینی که خداوند، آسمان‌ها و زمین را چنان که باید آفریده است (و آن‌ها را هماهنگ و منظم و مرتب پدیدار کرده و سر و سامان و نظم و نظام بخشیده است). اگر بخواهد شما (مردمان نافرمان و ناسپاس) را از میان می‌برد و انسان‌های (فرمانبردار و سپاسگزار) تازه‌ای را پدید می‌آورد. و این کار (میراندن شما و به جهان گسیل داشتن دیگران) برای خدا مشکل نیست».

۴- خداوند عزوجل در آیۀ ۳۰ سورۀ ملک این چنین می‌فرماید:

«بگو: مرا خبر دهید، اگر آب‌های (مورد استفادۀ) شما به زمین فرورود، چه کسی می‌تواند آب روان در دسترس شما مردمان قرار دهد؟!».

۵- خداوند عزوجل در آیات ۶۳ تا ۷۰ سورۀ مبارکۀ واقعه می‌فرماید:

«آیا هیچ دربارۀ آنچه کشت می‌کنید، اندیشیده‌اید؟ آیا شما آن را می‌رویانید، یا ما می‌رویانیم؟ اگر بخواهیم کشتزار را به گیاه خشک و پرپر شده‌ای تبدیل می‌گردانیم به گونه‌ای که شما از آن در شگفت بمانید. (حیران و اندوهناک خواهید گفت:) ما واقعاً زیانمندیم! بلکه ما به کلی بی‌نصیب و بی‌بهره (از رزق و روزی) هستیم! (آخر چیزی برای ما نمانده است و بی‌چیز و بیچاره شده‌ایم). آیا هیچ دربارۀ آبی که می‌نوشید اندیشیده‌اید؟ آیا شما آب را از ابر پایین می‌آورید، یا ما آن را فرود می‌آوریم؟ اگر ما بخواهیم این آب (شیرین و گوارا) را تلخ و شور می‌گردانیم. پس چرا نباید سپاسگزاری کنید؟».

این نصوص، نشانگر حقیقت ممکن‌الوجود بودن اجزای هستی پهناورند و به ما می‌فهمانند که هیچ کدام از این اجزا، وجود ذاتی نداشته، بلکه ممکن بود اصلاً ایجاد هم نشوند و یا به شکل و صورتی دیگر باشند؛ اگر دارای خواص و ویژگی‌های دیگری می‌بودند، به هدف وجودیشان منتهی نگشته و قادر نبودند مصالح بندگان و زنجیرۀ حیاتی کرۀ زمین را تأمین نمایند که در نتیجه، نظام عام و فراگیر هستی متحقق نگردیده و چنین صورت دل‌انگیز و حکیمانه‌ای را به خود نمی‌گرفت.

برای مثال، امکان داشت که زمین همیشه ساکن و بی‌حرکت باشد که این امر با توجه به احتمالات بی‌شمار ممکنات، خیلی ساده و باورکردنی است؛ بدین‌گونه که ممکن بود یکی از طرفین کرۀ ماه که منشأ تاریکی وحشتناک و سرمای کشنده‌ای است، همیشه رو به زمین باشد.

اما پروردگار حکیم و توانا، آن را به گونه‌ای مهیا کرده که مهد آسایش انسان و سایر موجودات زنده باشد، و آن را طوری آفریده، که با نظمی دقیق و خلل‌ناپذیر دور محور خود و خورشید بگردد و بدین سبب، طلوع و غروب خورشید در زمان و مکان مناسب صورت گرفته و موجب تحقق مصالح موجودات زنده گردد. یا مثلاً امکان داشت تا روز قیامت به طور یکنواخت و دائماً شب یا روز باشد؛ آسانی این امر نیز به حدی است که جهت تحقق آن، کافی است کرۀ زمین از گردش به دور خود و خورشید باز ایستاده، یا از مدار خورشید چنان فاصله گیرد که گویا سیاره‌ای در فضای دوردست کهکشان‌هاست... یا احتمال داشت حیات امروزی کرۀ زمین منقرض و گونۀ دیگری از حیات، جای آن را گرفته و یا اصلاً اثری از حیات نباشد؛ و باز ممکن بود که آب‌های زمینی فروکش کرده، چشمه‌ها خشکیده، چاه‌ها ته بکشد و بادی نیز در جهت حرکت ابرها و باروریشان وزیدن نگیرد ... .

و بالاخره ممکن بود کشتزارها و مزارع، در اثر آفات و بلایای طبیعی دستخوش ویرانی و نابودی گشته، یا نظام ابرها به گونه‌ای تغییر کند که به جای آب زلال و شیرین، آبی شور و سوزاننده ببارانند .... این دسته از ممکنات و ممکنات بی‌شمار دیگر، ما را با این سؤال مواجه می‌سازند که: اگر چنین است، پس چه کسانی از میان این همه ممکنات، گونه‌ای را برگزیده که نظام هستی بر وفق آن پیش رفته و اهدافی حکیمانه را دنبال نماید؟

اشکال و صورت‌های گوناگون هستی، نظام‌ها و اوضاع متعدد آن، هر کدام در معرض تغییر و دگرگونی، از حالی به حالی شدن، توقف و عدول یا نیستی و عدم می‌باشند.

بر این اساس، اگر خداوند بخواهد یکی از نظام‌ها و سنن حاکم بر هستی را دگرگون سازد، چه کسی ‌می‌تواند مانع این کار شود؟ حال که دانستیم وضع فعلی هستی نیز یکی از گونه‌های ممکن‌الوجود است، لاجرم باید مخصصی نیرومند، این هستی را از عدم آفریده باشد؛ چرا که اصل در تمام ممکنات، عدم است و هیچ ممکنی از حالت عدم خارج نمی‌شود مگر آنکه آفریننده‌ای توانا، بسیار دانا و حکیم آن را وجود بخشد؛ روشن است که این آفریننده نیز، همان ذات مقدس و والای «الله» تعالی است و بس!.

[۶۴] جهت آگاهی بیشتر از این‌گونه اصطلاحات، به ترجمه فارسی بدایة الحکمه، مرجع پیشین مراجعه نمایید (مترجم). [۶۵] جهت آگاهی بیشتر از این‌گونه اصطلاحات، به ترجمه فارسی بدایة الحکمه، مرجع پیشین مراجعه نمایید (مترجم). [۶۶] جهت آگاهی بیشتر از این‌گونه اصطلاحات، به ترجمه فارسی بدایة الحکمه، مرجع پیشین مراجعه نمایید (مترجم).