خورشید پایین آورده میشود
همه انسانها در صحرای هموار محشر، گرد میآیند و بدستور پروردگار، خورشید به فاصلۀ یک میل، بالای سر آنان قرار میگیرد و زمین از شدت گرما بجوش میآید. از جسمها عرق بگونهای سرازیر میشود که چندین متر داخل زمین فرو میرود. مردم به تناسب اعمال خویش در عرقهای خود فرو میروند، بعضی تا زانو و برخی تا کمر و عدهای تا گوشهایشان در عرق، غوطه ور میشوند [۳].
روز سخت و دشواری است. با وجودی که بیش از یک روز نیست، اما برابر است با پنچاه هزار سال دنیا. انسانها سخت در مضیقه قرار میگیرند. آه و ناله سرمیدهند. همه پریشان و آشفتهاند ناگاه صدای دلکشی که بهشتیان با آن آشنایند بگوش میرسد. و آن صدای پروردگار جهانیان است که در سراسر صحرای محشر، طنین انداز میشود: «أين المُتَحابَّون، بِجَلالي اليوم أظِلُّهم بِظِلي يَوم لاظِلَّ إلاَّ ظِلِّي» [۴]. «کجایند آنهایی که بخاطر من با هم دوست بودهاند؟ قسم به جلال و عظتم، امروز که سایهای جز سایه من وجود ندارد، آنها را در زیر سایه عرش خود جای میدهم».
و اینگونه آنها در زیر سایه عرش الهی قرار میگیرند و از گرمای طاقت فرسای آن روز بسیار گرم و سوزان، نجات مییابند.
[۳] بخاری. [۴] مسلم.