غوغای دوزخیان در صحرای قیامت:
﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِيمِ ٢٣ وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسُۡٔولُونَ ٢٤﴾[الصافات: ۲۲-۲۴].
یگانه حاکم مقتدر صحرای قیامت، به مامورانش دستور میدهد:
«احْشُرُوا» «گردآورید» فرشتگان، بیدرنگ ستمکاران، مشرکین و معبودان باطل آنها (چه از نوع سنگ و بت چه از نوع انسانها و جنها) را از میان جمع برمیگزینند و احضار میکنند.
صحنه هولناک و در عین حال رقتانگیزی است، همگان برهنه و ختنه ناشده حشر شدهاند. هیچیک از آنان حتی در فکر نگریستن به اندام برهنه دیگران نیست، تا چه رسد که بنگرد. پیامبر جفرمود: قضیه خیلی مهمتر از آن است که آنها متوجه اعضای یکدیگر بشوند» [۵٧]. خدا یا چه صحنهی عجیبی است! اجتماع میلیاردی جنها و انسانها و فرشتگان!.
انسانها، بدون استثنا، از آدم تا آخرین انسان روی زمین، قهرمانانشان، امراء و پادشاهانشان و.. همه با هم و در کنار هم گرد آمدهاند. چشمها خیره و مات، و قلبها تهی گشته است، مگر قلب و دیدهی کسانی که لطف خدا شامل حالشان شده است. برخی، بینایی خویش و عدهای زبان و گویایی و گروهی حس شنوایی خود را از دست دادهاند.
یکی با چشم میبیند که اوضاع آشفته است، میخواهد فریاد برآورد و چیزی بگوید ولی از آنجا که سخن دیگران را نمیشنود، تا بداند چه خبر است و چه بگوید، سکوت میکند. آن دیگری که لال و بیزبان شده، آه و فغان مردم را میشنود، و میبیند که چگونه عرقها بر اثر پایین آمدن خورشید (با اندازه یک میل) از بدنها سرازیرگشته و انسانها را تا بنا گوش غرق ساخته است. میخواهد فریاد برآورد و آه و فغان سر دهد ولی زبانش یاری نمیدهد که این خود، عذابی دیگر است.
شخص نابینا همه چیز را میشنود و احساس میکند. زیر دست و پای میلیاردها انسان، لگدمال میشود. از هر سو تنه میخورد، گاهی ضربهای بر پشت و گاهی بر چهره و گاهی بر شکمش وارد میشود. همچنان درمیان انبوه جمعیت، حیران است و دست و پا میزند سرانجام حوصلهاش سر میرود، فریاد میزند: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِيٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ كُنتُ بَصِيرٗا﴾[طه: ۱۲۵] «پروردگارا! (من در دنیا) دارای چشم بودم، چرا مرا نابینا حشر نمودی؟!«.
شگفتا! اکنون چشم میخواهی و از اینکه آنها را از تو گرفتهاند، اعتراض میکنی! چرا در دنیا از دو چشم بینایت در تشخیص راه حق استفاده نکردی؟ چرا هنگامی که داعیان راه خدا، تو را بسوی حق و حقیقت فرا میخواندند، از آنان اعراض میکردی و بر ادامه تکبر و غرور ات اصرار میورزیدی؟
اکنون وقت آن رسیده که بخاطر آن کور شدنها و ندیده گرفتن حق، پاداش به مثل داده شوی و برای همیشه از نعمت گرانبهای بینایی محروم بمانی: ﴿كَذَٰلِكَ أَتَتۡكَ ءَايَٰتُنَا فَنَسِيتَهَاۖ وَكَذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمَ تُنسَىٰ﴾[طه: ۱۲۶].
ترجمه: «همین است (نتیجه نافرمانی) آیات من به تو رسید و تو آنها را نادیده گرفتی. امروز تو نیز همانگونه نادیده گرفته میشوی».
[۵٧] متفق عليه.