بهشتیان سراغ دوستانشان را میگیرند
بهشتیان، بیش از این، اوقات خوش خود را در گفتگو با دوزخیان، تلخ نمیکنند، بلکه از آن بهره میگیرند و از نعمتهائی که در آنجا نصیبشان شده سخن میگویند و در گردهمآییهای خود از آنچه که در دنیا بر سرشان آمده و بر ایشان اتفاق افتاده است تعریف میکنند:
﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ يَتَسَآءَلُونَ ٥٠ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٞ ٥١ يَقُولُ أَءِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِينَ ٥٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِينُونَ٥٣﴾[الصافات: ۵۰-۵۳].
ترجمه: «بعضی (از بهشتیان) رو به بعضی دیگر میکنند و از یکدیگر میپرسند (که هم اکنون، حال شما چطور است و در دنیا چگونه بود؟) یکی میگوید: من، همنشینی (در دنیا) داشتم که میگفت: آیا تو از زمرۀ کسانی هستی که باور دارند (که پس از مرگ، زندگی و حساب و کتابی هست؟) آیا زمانی که مردیم وخاک و استخوان شدیم، مورد بازخواست قرار میگیریم و سزا و جزا میبینیم؟».
سید قطب میگوید: «این دوست وی، روز واپسین را باور نداشت و همواره با تعجب، از دوست مؤمن خود میپرسید: تو نیز مانند دیگران بر این باوری که انسانها، بعد از مرگ و خاک شدن استخوانها، دوباره برای بازخواست و سزا و جزای اعمال، زنده و بر انگیخته خواهند شد؟! اکنون این فرد بهشتی، در حال گفتگو با دوستانش در بهشت، بیاد دوست قدیمیخود میافتد و جویای حالش میشود. (و با توجه به افکار و عقاید انحرافی وی) میداند که یقیناً در دوزخ بسر میبرد.
بنابراین دوستان بهشتیاش را فرا میخواند: ﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ٥٤﴾[الصافات: ۵۴]. میآیید با هم ببینیم ﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِي سَوَآءِ ٱلۡجَحِيمِ ٥٥﴾[الصافات: ۵۵]. آنگاه خطاب به دوستش که درمیان دوزخ با شعلههای آتش دست و پنجه نرم میکند، میگوید: ای فلان! اگر خداوند بر من منت نمیگذاشت و مرا از شنیدن سخنانت دور نمیساخت، نزدیک بود با ایجاد شبهه و وسوسههایت مرا نیز باخود دچار این سرنوشت سازی:﴿قَالَ تَٱللَّهِ إِن كِدتَّ لَتُرۡدِينِ ٥٦ وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ ٥٧﴾[الصافات: ۵۶-۵٧].
ترجمه: «به خدا سوگند، نزدیک بود، مرا نیز وارد (دوزخ) کنی. و اگر نعمت پروردگارم شامل حالم نمیشد، اکنون (مثل تو بزور برای حساب احضارمیشدم)».
من نیز در ردیف کسانی بودم که امروز به زور برای حساب احضار میشوند. بعد از اینکه دوستش را در شعلههای آتش و خود و سایر بندگان مخلص خدا را درمیان نعمتهای بدست آمده، میبیند. احساساتش از کنترل خارج میشود و خطاب به دوستانش میگوید: ﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَيِّتِينَ ٥٨ إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِينَ ٥٩ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ٦٠﴾[الصافات: ۵۸-۶۰] [۴۳].
ترجمه: «مگر نه اینکه دوباره نخواهیم مرد. جز همان یک مردن و عذاب داده نخواهیم شد؟! حقا که این، رستگاری عظیمیاست».
[۴۳] في ظلال القرآن.