آوای بهشتیان و غوغای دوزخیان

فهرست کتاب

مشاجره و غوغا هنگام تحویل نامه‌ی اعمال

مشاجره و غوغا هنگام تحویل نامه‌ی اعمال

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ ٢٦ يَٰلَيۡتَهَا كَانَتِ ٱلۡقَاضِيَةَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّي مَالِيَهۡۜ ٢٨ هَلَكَ عَنِّي سُلۡطَٰنِيَهۡ ٢٩ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢[الحاقة: ۲۵-۳۱].

ترجمه: «و اما کسی‌که نامه اعمالش به دست چپش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داده می‌شود، می‌گوید: ای کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمی‌شد! و هرگز نمی‌دانستم که حساب من چیست!‌ای کاش پایان بخش عمرم، همان مرگ بود و بس. دارایی من، مرا سودی نبخشید و به درد من نخورد. قدرت من از دست برفت. ‌(خداوند به فرشتگان می‌گوید:‌) او را بگیرید و به غل و بند و زنجیرش کشید. سپس او را به دوزخ بیندازید. سپس او را با زنجیری ببندید و بکشید که هفتاد ذراع درازا دارد».

سید قطب، می‌گوید: موقفی طولانی و حسرتی ممتد و آهنگی رقت‌انگیز و نا امید کننده است‌. سیاق آیات به نحوی ترتیب داده شده است که موقف را طولانی‌تر جلوه می‌دهد. به گونه‌ای که شنونده گمان می‌کند پایانی در کار نیست و این درد و رنج را نهایتی نخواهد بود.

و این خود از شگفتی‌های قرآن در نحوه‌ی ارائه مواقف است که به تناسب تاثیری که می‌خواهد بگذارد، صحنه‌هائی را طولانی و برخی را کوتاه، جلوه می‌دهد، چنان‌که در آیات فوق برآنست که صحنه‌ی حسرت‌انگیز و درد و رنجی را که در پی دارد خاطر نشان کند و آن را بصورت شفاف به نمایش بگذارد. چنان‌که می‌بینیم با آهنگ مخصوص، لحظه به لحظه، صحنه طولانی‌تر می‌شود و آن انسان بیچاره آرزو می‌کند‌ای کاش! در اینجا حضور پیدا نمی‌کرد، و نامه‌ی اعمال خود را بدست نمی‌گرفت و حساب خود را نمی‌دانست. و‌ای کاش! همه چیز خاتمه می‌یافت و وجودش برای همیشه ناپدید می‌گشت. و چون می‌بیند، آنچه را که در دنیا گردآوری نموده و بدان افتخار می‌کرد، اینک هیچ‌گونه سودی بحالش ندارد، با تأسف می‌گوید: مال و ثروتم برایم کاری نکرد. قدرت و حکومتم از دست رفت.. نه مال و ثروت باعث دوری عذاب گردید و نه حکومت باقی ماند و عذاب را دفع کرد ‌(مالیه.. سلطانیه..) ‌هاء ساکن و قبل از آن یاء علت و قبل از آن الف مد، دست بدست هم داده، حسرت و رنج و درد صحنه را بیشتر و عمیق‌تر می‌نماید.

ناگاه از بالا دستور می‌رسد، دستوری قاطعانه از طرف پروردگار که از آن، هول و هراس می‌بارد: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠«او را بگیرید و به غل و زنجیر کشید». ﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١«سپس به داخل دوزخش اندازید‌‌‌‌‌‌‌‌‌»﴿ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢چه هولناک است! و چه ترسناک و کشنده! و چه عظمتی پشت این دستور نهفته است! ‌«خُذوه‌‌‌» دستور‌ی از بالا. که این موجود بیچاره، کوچک و ناچیز را به لرزه در می‌آورد. مأمورین، بی‌درنگ از هر سو به این حشره کوچک و پریشان حمله می‌برند. «فَغُلوه» هر کدام از هفتاد هزار فرشته، زودتر به او برسد غل را به گردنش می‌اندازد ﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١گویی ما هم اکنون شاهد قضیه هستیم و می‌بینیم که آتش او را فرا گرفته و کبابش می‌کند.

﴿ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢یک ذراع از زنجیرهای دوزخ برایش کافی خواهد بود ولی کلمه ‌«سبعین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌» هول و هراس و تاثیر بیشتری بجا می‌گذارد [۶٧]. «خذوه» عین همان کلمه‌ای است که او در دنیا برای داعیان راه خدا به کار می‌برد، به اطرافیان و زندانبانان خود می‌گفت: این‌ها را بگیرید و به دار آویزید یا به زندان و بازداشتگاه ببرید. و اینگونه توسط مامورین ویژه، آن‌ها را مورد شکنجه و تعذیب قرار می‌داد. اینک شایسته است که همان کلمه را بعنوان پاداش به مثل، بشنود و عذابی از جنس همان عملی ببیند که انجام داده است. چنان‌که مجاهد بزرگ سعید بن جبیرسبه حجاج گفت: به هر نحوی که مرا به قتل برسانی، خداوند، تو را در روز قیامت به همان نحو، به قتل خواهد رساند.

[۶٧] في ظلال القرآن:‌‌‌‌ ۶‌‌‌‌‌/۳۶۸ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌.