کسانی که زیر سایه عرش الهی جای خواهند گرفت
۱- «إلامام العادل» پیشوای عادل و حکمرانی که نه بر اساس قوانین بشری، بلکه مطابق دستور خدا، فرمانروایی نموده و به کسی ظلم و تعدی روا نداشته است.
۲- «شابٌ نَشَأفي عِبادةِ اللهأ» نوجوانی که در سایه طاعت و بندگی، رشد نموده و پرورش یافته باشد و محبوبی جز او و راه و برنامهای جز راه و برنامه الهی نداشته باشد. نه آن جوانی که با موسیقی، مواد مخدر و شب نشینیهای معصیتآمیز و مجالست با زنان و تقلید غرب، رشد نموده و بزرگ شده باشد.
۳- «رَجُلٌ قَلْبَهُ مُعَلَقٌ بِالْمَسَاجد»مردی که دلبسته مسجد باشد و حتی زمانی که بیرون از آن بسر بَرد، قلبش وابسته به خانهای از خانههای خدا بوده و جسمش نیز به تبعیت از قلب، مشتاق آنجا باشد.
وابسته به مسجد، کسانی هستند که با رفت و آمدهای مکرر خود مساجد را آباد نگه میدارند و پارهای از اوقاتشان را به برنامههای مسجد، اختصاص میدهند و در زیر سایه آن به آرامش روحی و روانی دست مییابند. نه آنهایی که مسجد، در نظرشان موزهای بیش نباشد که فقط روزهای جمعه و عیدین به آن سر بزنند.
۴- «وَرَجُلٌ دَعته إمرأةٌ ذاتُ مَنصبٍ وَجَمالٍ فَقَالَ: إنِّي أخافُ الله» مردی که زنی زیبا و صاحب مقام، او را بسوی خود فرا خواند ولی آن جوان از پذیرفتن دعوتش سر باز زند و این جمله زیبای «إني اخافُ، الله» را بزبان آورد (یعنی من از خدا میترسم). باید گفت نه زنی از زنان معمولی بلکه متمول و صاحب مقام و زیبا. که جمال، خود به تنهایی یکی از مهمترین انگیزههای جلب مردان میباشد.
اینک قضاوت با شماست، چه آزمایشی میتواند از این بزرگتر باشد که زنی با اوصاف فوق، جوانی را که در اوج شهوت بسر میبرد، زلیخا گونه ﴿هَيۡتَ لَكَ﴾بگوید و او را بسوی خود فرا خواند که چرا معطلی؟ ولی آن جوان، اعراض نماید و بگوید «إنّي أخافُ الله». باید گفت کار هر کس نیست که از چنین آزمایشی جان سالم به در برد مگر مومنان با شهامتی که محبت و عظمت خداوند در تار و پود وجود آنها ریشه دوانیده باشد و این اندیشه که خداوند، همواره مراقب بندگانش میباشد، بر روح و روان آنها حاکم گردد و تقوای الهی را پیشهی خود سازند. و به راحتی از لذایذ نامشروع و زود گذر، چشمپوشی نمایند.
۵- «رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقةٍ فَأخفاها حَتَّى لَاتَعْلَمَ شِمَالُه بما أنفَقَتْ يَمِينُه». مردی که مخلصانه و مخفیانه صدقه دهد. طوری که دست چپش متوجه نشود که با دست راستش چه دادهاست. یعنی انفاق وی بخاطر رضای خدا باشد نه ریا و تظاهر.
۶- «رَجلانِ تَحابا فِي الله» دو مردی که به خاطر رضای خدا با هم دوست شده و در کنار هم جمع شودند و بخاطر او از یکدیگر جدا گردند.
٧- «رَجلٌ ذَكَر الله خَالياً فَفَاضَتْ عَيناه» مردی که در تنهایی به یاد خدا اشک بریزد. یعنی از یک طرف به عظمت پروردگار و رحمتها و عذابش بیندیشد و از طرفی دیگر ضعفها و گناهان خویش را به یاد آورد. آنگاه اشک از دیدگانش جاری گردد. و اینچنین است ذکری که با زبان و قلب و اندیشه انجام گیرد نه آنکه فقط توسط زبان، تکرار شود.