آوای بهشتیان و غوغای دوزخیان

فهرست کتاب

دوزخیان، پوست و اعضای بدن خویش را سرزنش می‌کنند

دوزخیان، پوست و اعضای بدن خویش را سرزنش می‌کنند

خداوند می‌فرماید: ﴿وَيَوۡمَ يُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ ١٩ حَتَّىٰٓ إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَيۡهِمۡ سَمۡعُهُمۡ وَأَبۡصَٰرُهُمۡ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٠ وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمۡ لِمَ شَهِدتُّمۡ عَلَيۡنَاۖ قَالُوٓاْ أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيۡءٖۚ وَهُوَ خَلَقَكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَإِلَيۡهِ تُرۡجَعُونَ٢١[فصلت: ۲۱].

ترجمه: «و روزی که دشمنان خدا به سوی آتش دوزخ رانده می‌شوند و بر لبه آن گرد آورده می‌شوند. هنگامی که آنجا می‌آیند، گوش‌ها، چشم‌ها، و پوست‌های ایشان بر کارهایی که می‌کرده‌اند، گواهی می‌دهند. آنان به پوست‌های خود می‌گویند: چرا بر علیه ما شهادت دادید؟ پاسخ می‌دهند که خداوندی ما را به گفتار در آورده است که همه چیز را گویا نموده است و هم او در آغاز، شما را آفریده است و به‌سوی او برگردانده شده‌اید».

در صحیح مسلم از آن‌حضرت جروایتی نقل شده که می‌فرماید: روز رستاخیز، خداوند یکی از بندگان مجرم را بدینصورت بازخواست می‌کند: فلانی! مگر تو را در دنیا عزیز نکردم؟ مگر به تو سروری ندادم؟ و برایت همسری مهیا نساختم و در اختیارت نگذاشتم؟ اسب، شتر و .. ‌(امکانات رفاهی‌) به تو ندادم؟ بنده در پاسخ می‌گوید: بلی. قبول دارم. آنگاه خداوند می‌فرماید: یقین داشتی که روزی با من ملاقات خواهی کرد؟ می‌گوید: بارالها! من به تو و پیامبرانت و به کتاب‌های آسمانی‌ات ایمان داشتم و پایبند نماز و روزه بودم، و از آنچه که به من عطا نموده بودی به مستضعفان انفاق می‌کردم و .. چندین عمل دیگر را که انجام نداده، بر می‌شمارد. خداوند می‌فرماید: اینجا در حضور من نیز! ‌‌(دست از دروغ گویی بر نمی‌داری) اکنون از وجود خودت گواه می‌آوریم. مرد با خود می‌گوید یعنی چه! مگر کسی جر‌أت می‌کند علیه من گواهی دهد؟!

آنگاه مهر سکوت بر دهانش زده می‌شود و بجای زبان، پوست، دست و پا و دیگر اعضای بدنش به سخن در می‌آیند [۵٩].

شگفتا! گویا این طاغوت بزرگ در صدد است که با دروغ‌هایش همانطوریکه در دنیا بندگان خدا را فریب می‌داد، اکنون در میدان محشر، خدا را بفریبد! غافل از اینکه خداوند، عالم به اسرار و درون انسان‌هاست.

﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩[غافر: ۱٩].

ترجمه: «خداوند، نگاه دز دانه‌ی چشم‌ها و راز سینه‌ها را می‌داند».

شبیه این روایت، روایت دیگری در مسلم نقل شده که آن‌حضرت جتبسم فرمود: از حال انسانیکه روز قیامت می‌گوید: من جز اعترافات خویش، گواهی هیچ کسی را علیه خود قبول ندارم. خداوند می‌فرماید: باشد، از خودت گواه می‌آوریم. سپس در حالی که کراما‌ کاتبین حضور دارند، مهر سکوت بر دهانش می‌زنند. و اعضای بدنش را به سخن در می‌آورند. آن‌ها هرچه را که مرتکب شده‌اند، اعتراف می‌کنند. بعد از اینکه زبانش را رها می‌کنند، خطاب به اعضای بدنش می‌گوید: نفرین بر شما. من بخاطر آسایش شما در دنیا دست به هر کاری زدم [۶۰].

قرآن نیز به این مطلب صراحت دارد: ﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤[النور: ۲۴]. «روزی که زبان‌ها، دست‌ها و پاهایشان گواهی می‌دهند به آنچه که کرده‌اند‌». و در جایی دیگر می‌فرماید: ‌‌‌به پوست بدن و اعضای خود می‌گویند: چرا علیه ما گواهی دادید؟ آن‌ها می‌گویند: ما را خدایی به سخن درآورد که همه چیز را به سخن در می‌آورد‌.

فکر نمی‌کرد روزی اعضای بدنش که از همه به او نزدیکتراند، علیه او گواهی بدهند. با خود می‌گفت: کسی جر‌‌‌‌‌‌أت نخواهد کرد علیه من گواهی دهد. خیال می‌کند که هنوز هم همان آقا و تاجر و صاحب پست و مقام است. تا اینکه می‌بیند، پوست، گوشت، دست و پا و سایر اعضای بدنش به سخن درآمده‌اند، باورش نمی‌شود. چگونه ممکن است دست‌هایم آنچه را که لمس کرده و گرفته‌اند و پاهایم، گناهی را که بسوی آن قدم برداشته‌اند، و شرمگاهم گناهی را که مرتکب شده است اعتراف کند؟!‌ با عصبانیت، فریاد می‌زند و به اعضای بدنش، می‌گوید: چرا گواهی دادید؟ آن‌ها در پاسخ با لحنی که حکایت از بندگی و تواضع در پیشگاه خدا دارد، می‌گویند:

﴿أَنطَقَنَا ٱللَّهُ ٱلَّذِيٓ أَنطَقَ كُلَّ شَيۡءٖ[فصلت: ۲۱].

ترجمه: «ما را خدایی به سخن در آورد که همه چیز را به سخن در می‌آورد».

سید‌قطب می‌گوید: «اینجا در حالی که قبلاً در طول تاریخ، برای انسان‌ها قدرت و حکومت خداوند بر جهان هستی منکشف شده و به آن پی برده بودند، اکنون پرده از حاکمیت جدیدی برداشته می‌شود که بدان فکر نکرده بودند، حاکمیت خداوند بر اعضا و اجسام آنان‌‌‌‌‌‌‌‌‌». می‌بینند که چگونه اعضای بدنشان در تصرف خدا درآمده و از او فرمان می‌برند و بدستور خدا علیه آن‌ها اعتراف می‌کنند.

تسلط و حکومتی که حتی خود آنان نظیر آن را بر اعضای خویش نداشته و ندارند. ﴿وَيَوۡمَ يُحۡشَرُ أَعۡدَآءُ ٱللَّهِ إِلَى ٱلنَّارِ فَهُمۡ يُوزَعُونَ ١٩[فصلت: ۱٩].

ترجمه: «روزی که دشمنان خدا به سوی آتش رانده می‌شوند و بر لبه آن گرد آورده می‌شوند».

صحنه عجیب و هول‌انگیزی است که در آن، قدرت و تسلط خداوند بر اعضا و جوارح بشر به نمایش گذاشته می‌شود. مجرمان از علایم خاصی که در چهره دارند شناخته می‌شوند که اینان‌اند دشمنان الله! همه با هم و در کنار هم گردآوری شده و بسان گله‌های گوسفند بسوی آتش دوزخ سوق داده می‌شوند و در فاصله چند متری آتش، متوقف شده، محاسبه می‌گردند. گواهانی که قبلاً کسی آن‌ها را به حساب نمی‌آورد برای شهادت بر می‌خیزند. قدرت تکلم از زبان‌ها سلب می‌گردد. دیگر به سخن گفتن آن‌ها نیازی نیست. در دنیا دروغ فراوان گفتند، استهزا کردند و ..

اینک وقت آن فرا رسیده که گوش‌ها، چشم‌ها و پوست بدن و دست و پا به اطاعت پروردگار خویش لب به سخن بگشایند و پرده از کردار زشت صاحبان خود بردارند. آنان به گمان خود، گناهان را دور از چشم خدا و بندگان خدا انجام می‌دادند، و خیال می‌کردند که خداوند از نیت‌های پلید و اعمال زشت‌شان اطلاعی ندارد، ولی نمی‌توانستند گناه خود را از دید چشم، گوش و پوست و سایر اعضای خود، بپوشانند، زیرا چنین چیزی ممکن نبود، چراکه این‌ها، اجزای غیر قابل انفکاک بدن می‌باشند. چه نیروی شگفتی و چه تصرف عجیبی! که انسان را، حتی در مقابل اعضای بدن خودش ناتوان و زبون می‌گرداند [۶۱].

[۵٩] مسلم. [۶۰] مسلم. [۶۱] في ظلال القرآن.