گفتار دوازدهم: بهترين پاداش بهشتیان، خشنودی الله متعال و نگاهكردن به ذات حق است
از ابوسعید خدریسروایت شده است که رسول الله صفرمود:
«إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ لأَهْلِ الْجَنَّةِ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ. فَيَقُولُونَ لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَسَعْدَيْكَ وَالْخَيْرُ فِى يَدَيْكَ. فَيَقُولُ هَلْ رَضِيتُمْ فَيَقُولُونَ وَمَا لَنَا لاَ نَرْضَى يَا رَبِّ وَقَدْ أَعْطَيْتَنَا مَا لَمْ تُعْطِ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ فَيَقُولُ أَلاَ أُعْطِيكُمْ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ وَأَىُّ شَىْءٍ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ فَيَقُولُ أُحِلُّ عَلَيْكُمْ رِضْوَانِى فَلاَ أَسْخَطُ عَلَيْكُمْ بَعْدَهُ أَبَدًا». [۳۰۴]
«الله متعال به بهشتیان میفرماید: «ای اهل بهشت! آنها میگویند: بفرما حاضریم. تو منبع تمام خیرات هستی. میفرماید: آیا خشنود هستید؟» میگویند: چرا خشنود نباشیم ای پروردگار، تو آنچه که به هیچیک از بندگانت ندادهای، به ما عطا نمودی. الله متعال میفرماید: آیا بهتر از این را به شما بدهم؟ آنها میگویند: پروردگارا چه چیز بهتری وجود دارد؟ پروردگار میفرماید: من از شما خشنودم، به گونهای که دیگر هرگز از شما ناراضی نخواهم شد.»
و بزرگترین نعمت بهشت نگاه کردن به پروردگار است. ابن اثیر میگوید:
مقصد نهایی نعمتهای آخرت، دیدار با الله متعال است و این دیدار، والاترین درجه از عطایای فاخر الله متعال است. از الله متعال میخواهیم که ما را به این آرزو برساند.
الله عزّوجل در آیهی زیر به طور صریح و روشن، دیدار بندگان با خود را بیان میفرماید:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز چهرههایی شادابند و به پروردگار خود مینگرند».
کافران و مشرکان از این نعمت عظیم محرومند.
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾[المطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
امام مسلم در صحیح و ترمذی در سنن خود از صهیب رومیسروایت کردهاند که رسول الله صفرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ - قَالَ - يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ فَيَقُولُونَ أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ - قَالَ - فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ عَزَّ وَجَلَّ». زادَ فی رِوایَةٍ: ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ:
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾[یونس: ۲۶].
«وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، الله متعال به آنها میفرماید: آیا میخواهید چیز بیشتری به شما بدهم؟ میگویند: پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نکردی؟ ما را وارد بهشت نکردی و از دوزخ نجات ندادی؟ رسول الله صفرمود: سپس الله متعال پرده و حجاب را بر میدارد. بهشتیان احساس میکنند که نعمتی بهتر از نگاه کردن به سوی پروردگار به آنها داده نشده است. در روایتی دیگر آمده که پیامبر صپس از آن، آیهی زیر را تلاوت فرمود:
«برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
بخاری و مسلم از ابو موسی اشعریسروایت کردهاند که پیامبر صفرمود:
«إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ فِي الْجَنَّةِ لَخَيْمَةً مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ مُجَوَّفَةٍ عَرضُها –وَ في رِوايَةٍ طُولُهَا- سِتُّونَ مِيلًا لِلْمُؤْمِنِ فِيهَا أَهْلُونَ يَطُوفُ عَلَيْهِمُ الْمُؤْمِنُ، جَنَّتَانِ مِنْ فِضَّةٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَجَنَّتَانِ مِنْ ذَهَبٍ آنِيَتُهُمَا وَمَا فِيهِمَا وَمَا بَيْنَ الْقَوْمِ وَبَيْنَ أَنْ يَنْظُرُوا إِلَى رَبِّهِمْ إِلاَّ رِدَاءُ الْكِبْرِيَاءِ عَلَى وَجْهِهِ فِى جَنَّةِ عَدْنٍ». [۳۰۵]
«هر مؤمنی در بهشت چادری از یک مروارید گنبدی شکل دارد. عرض – و در روایتی: طول- آن، شصت میل است. در هر گوشهای از آن خانوادهای نشستهاند که خانوادهی گوشهی دیگر را نمیبینند. مؤمن پیرامون آنها در حرکت است. دو بهشت دارد که ظرفها و هر آنچه که در آنهاست از نقره میباشد و دو بهشت دیگر که همهی آنچه در آنهاست، از طلا میباشد و میان بهشتیان و دیدن پروردگار جز پردهی کبریایی مانعی دیگر وجود ندارد».
نعمت نگاه کردن به سوی پروردگار، پاداش افزون است که الله متعال آنرا به نیکوکاران وعده داده است.
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ٣٥﴾[ق: ۳۵].
«هرچه بخواهند در بهشت برای آنان هست و افزون بر آن نزد ما نعمتهای دیگری وجود دارد».
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾[یونس: ۲۶].
«برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
«حسنی» به بهشت و «زیادة» به نگاه کردن به سوی پروردگار تفسیر شده است.
دیدار پروردگار، دیدار حقیقی است. نه آنطور که برخی از فرقههای منکر دیدار، با مقیاسها و معیارهای عقلی باطل و تحریفات لفظی بیمورد گمان میکنند.
از امام مالک، امام دارالهجره دربارهی تفسیر آیه: ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۳].
سوال شد: که برخی آنرا به پاداش تفسیر کردهاند، یعنی: به پاداش الهی نگاه میکنند. امام فرمود: دروغ میگویند. تفسیر این گروه درست نیست. اگر چنین است پس آنها دربارهی آیهی: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾[المطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
چه میگویند؟ اگر مؤمنان نیز مانند کافران از دیدار و نگاه کردن به پروردگار ممنوع باشند، همانگونه که آیهی بالا بدان اشاره دارد، آنگاه میان مؤمن و کافر چه تفاوتی وجود دارد؟ امام مالک میفرماید: مؤمنان در روز رستاخیز به پروردگارشان نگاه میکنند. وی میفرماید: اگر در روز رستاخیز مؤمنان پروردگارشان را نمیدیدند، الله متعال در مورد دیدارش، از واژهی «حجاب» برای کافران استفاده نمیکرد.
و از جمله کسانی که دربارهی دیدن و نگاه کردن اهل ایمان به سوی پروردگارشان به صراحت و روشنی سخن گفته است، امام طحاوی میباشد که در کتاب مشهورش «العقيدة الطحاوية» به این موضوع میپردازد و میفرماید: دیدن پروردگار برای بهشتیان حق است. بدون احاطه و بدون کیفیت. همانگونه که کتاب الله میفرماید:
﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳].
«در آن روز چهرههایی شادابند. به پروردگار خود مینگرند».
ما نباید در تفسیر این آیه به تاویل و توجیه و تحلیل بپردازیم. چون راه درست در دین، تسلیم شدن به الله متعال و پیامبر و اعلام ناآگاهی در امور مشکوک میباشد.
شارح العقیده الطحاویة، در ردّ فرقههای گمراه پیرامون این مساله و توضیح مذهب اهل حق، میفرماید: مخالفان دیدن الله، مانند جهمیه، معتزله و پیروان آنها از خوارج و امامیه، در گمراهی به سر میبرند. زیرا دیدگاه آنان از نظر کتاب الله و سنت رسول الله صمردود است. صحابهش، تابعین، ائمهی مشهور به امامت و مرجعیت در دین، اهل حدیث و فرقههای کلامی منتسب به اهل سنت و جماعت، همه و همه به دیدن پروردگار در بهشت و روز رستاخیز اعتقاد دارند.
سپس شارح العقیده الطحاویه به اهمیت مسالهی « رؤیت» پرداخته و میگوید:
مسالهی «رؤیت» از مهمترین و بزرگترین مسائل اصول دین میباشد و این هدفی نهایی است که برخی افراد کوشا برای دفاع از آن، کمر همّت بسته و به رقابت پرداختهاند و کسانی که از پروردگار خود محجوب و از درگاه او مردودند، از اعتقاد به آن محروم گشتهاند.
وی ادامه میدهد: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳].
از بارزترین دلایل بر این مدّعا است و اما کسانی که تصمیم به تحریف آیهی فوق گرفته و این تحریف را «تاویل» نامیدهاند، بیگمان راه را برای تاویل نوشتارهای مربوط به معاد، بهشت، دوزخ و حساب باز میکند.
شارح العقیده الطحاویه در مورد خطرهای «تاویل» میگوید: همین تاویل است که دین و دنیا را به فساد کشانده است. یهود و نصارا در نوشتارهای تورات و انجیل چنین تاویلاتی را انجام دادند و الله متعال ما را از روی آوردن بدان برحذر داشته است؛ اما اهل باطل تصمیم به پیمودن راه آنها «یهود و نصارا» گرفتند. پس مرتکب تاویلاتی فاسد در دین شدند. آیا قتل عثمانسنتیجهی تاویل فاسد نبود؟ و هم چنین حوادث جنگ جمل، صفین، شهادت حسینسو ماجرای حره در اثر تاویلات فاسد نبود؟ و آیا بیرون رفتن خوارج و کناره گیری معتزله و گوشهگیری روافض و تقسیم امت به هفتاد و سه فرقه، در پی همین تاویلات فاسد نبود؟
دلالت آیهی فوق بر دیدن الله تعالی، از دو جهت است: نخست: فهم نوشتار. دوم: برداشت علمای سلف از این نوشتار. دربارهی درک و فهم نوشتار، شارح طحاویه میگوید: نسبت دادن نگاه به «وجه» که چشم در آن قرار دارد و متعدی شدن آن با حرف «الی»، دلیلی روشن بر «نگاه کردن با چشم» است و خالی بودن کلام از قرینهای که بر خلاف آن دلالت کند، در واقع نشانگر این است که منظور الله متعال، نگاه کردن با چشم است.
آری، «نظر» با توجه به ارتباط و متعدی بودنش، در چند شکل به کار میرود:
اگر بدون استفاده از کلمهی دیگری متعدی شد، به معنای توقف و انتظار است:
﴿ٱنظُرُونَا نَقۡتَبِسۡ مِن نُّورِكُمۡ﴾[الحدید: ۱۳].
«منتظرمان بمانید تا از نور شما پرتوی بهره ببریم!».
اگر متعدی به «فی» باشد، به معنای اندیشیدن و پند گرفتن است؛ مانند این سخن الله متعال که میفرماید:
﴿أَوَلَمۡ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الأعراف: ۱۸۵].
«آیا آنان به مُلک آسمانها و زمین نمیاندیشند».
اگر متعدی به «الی» باشد، آنگاه معنایش نگاه کردن با چشم است:
﴿ٱنظُرُوٓاْ إِلَىٰ ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ﴾[الأنعام: ۹۹].
«بنگرید به میوهاش آنگاه که رسید».
اگر به «وجه» که چشم در آن قرار دارد، اضافه شود، چه حالتی دارد؟ پیرامون جهت دوم، برداشتها و تفسیرهای بسیاری از سلف نقل شده است. حسن بصری میگوید: «نظَرتْ الى ربها فنضرت بنوره»«به پروردگار نگاه کرد و با او شاداب گشت». ابوصالح به نقل از ابن عباسسمیفرماید: ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾«به چهرهی پروردگارش مینگرد».
عکرمه میگوید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢﴾«چهرهها به خاطر دیدن نعمتها، خرم و شادند». ﴿إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣﴾به سوی پروردگار خود نگاه میکنند. این دیدگاه مفسران اهل سنت و اهل حدیث بود. الله متعال میفرماید:
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ٣٥﴾[ق: ۳۵].
طبری میگوید: علی بن ابی طالبسو انس بن مالکسواژهی «مزید» در آیهی فوق و «زیاده» در آیهی ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾[یونس: ۲۶] را به «نگاه کردن به پروردگار» تفسیر کردهاند. در حدیث مسلم از صهیب رومیسنیز آمده است که پیامبر صفرمود:
«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ - قَالَ - يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى تُرِيدُونَ شَيْئًا أَزِيدُكُمْ فَيَقُولُونَ أَلَمْ تُبَيِّضْ وُجُوهَنَا أَلَمْ تُدْخِلْنَا الْجَنَّةَ وَتُنَجِّنَا مِنَ النَّارِ؟ - قَالَ - فَيَكْشِفُ الْحِجَابَ فَمَا أُعْطُوا شَيْئًا أَحَبَّ إِلَيْهِمْ مِنَ النَّظَرِ إِلَى رَبِّهِمْ عَزَّ وَجَلَّ». زادَ فی رِوایَةٍ: ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ:
﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ﴾[یونس: ۲۶].
«وقتی بهشتیان وارد بهشت میشوند، الله متعال به آنها میفرماید: آیا میخواهید چیز بیشتری به شما بدهم؟ میگویند: پروردگارا! مگر شما ما را خوشحال نکردی؟ ما را وارد بهشت نکردی و از دوزخ نجات ندادی؟ رسول الله صفرمود: سپس الله متعال پرده و حجاب را بر میدارد. بهشتیان احساس میکنند که نعمتی بهتر از نگاه کردن به سوی پروردگار، به آنها داده نشده است. در روایتی دیگر آمده است که پیامبر صپس از آن، آیهی زیر را تلاوت فرمود: «برای نیکوکاران بهترین پاداش و پاداشی افزون بر آن است».
از جمله دلایل دیدن باریتعالی، آیهی زیر است:
﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾[مطففین: ۱۵].
«چنین نیست -که میپندارند-؛ بلکه آنان در آن روز از دیدار پروردگارشان محروم و در پردهاند».
مؤلف العقیده الطحاویه میفرماید: امام شافعی و برخی دیگر از علما، از این آیه برای دیدن و نگاه کردن بهشتیان به پروردگارشان استدلال کردهاند. از امام شافعی دربارهی آیهی: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ١٥﴾سوال شد، ایشان فرمود:
«وقتی کافران، به دلیل ناخشنودی الله متعال نسبت به آنها، از دیدن پروردگار محروم هستند. پس دوستان الله متعال در صورت خشنودی الله نسبت به آنها، قطعاً او را خواهند دید.»
معتزله به دو آیهی زیر استدلال میکنند و میگویند: الله متعال در روز رستاخیز دیده نمیشود:
﴿لَن تَرَىٰنِي﴾[الأعراف: ۱۴۳] «هرگز مرا نمیبینی».
﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾[الأنعام: ۱۰۳] «چشمها او را درنمییابند».
امام شافعی در پاسخ به دو آیهی فوق میفرماید: این دو آیه دلیلی به زیان خودشان است؛ زیرا آیهی نخست ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾به چند دلیل بر دیدن الله دلالت دارد:
۱- دربارهی موسی÷که کلیم الله، پیامبر و فرستادهی الله متعال و آگاهترین مردم زمان خود نسبت به پروردگارش بود، هرگز گمان نمیرود که از پروردگارش چیز غیر معقول و محالی بخواهد. چنین چیزی محال بلکه برای شخص دانایی همچون موسی÷از بزرگترین محالات است. یعنی محال است که چیز محالی را بخواهد.
۲- الله متعال خواستهی موسی را رد نکرد. در حالیکه وقتی نوح÷نجات فرزندش را از پروردگار خواست، الله متعال درخواست او را نپذیرفت و فرمود:
﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٤٦﴾[هود: ۴۶].
«من تو را نصیحت میکنم که از نادانان نباشی».
۳- الله متعال به موسی÷فرمود: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾تو هرگز مرا نمیبینی و نفرمود: «اني لا اُري»من دیده نمیشوم. یا «لا تجوز رويتي»رؤیت من جایز نیست. یا «لست بمرأي»من دیدنی نیستم. تفاوت میان این دو نوع پاسخ، بسیار روشن و واضح است.
پر واضح است که اگر کسی سنگی در آستینش باشد و کسی دیگر آنرا طعامی تصور کند، میتوان گفت: «انك لن تاكله»تو هرگز آنرا نمیخوری. پس «لن تراني» دلالت بر این مطلب دارد که الله متعال قابل رؤیت هست؛ اما موسی÷در این دنیا توان دیدن او را ندارد. چون بشر در این دنیا از دیدن الله متعال ناتوان است.
۴- آیهی: ﴿وَلَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِيۚ﴾[الأعراف:۱۴۳].
«اما به کوه بنگر؛ اگر -در برابر تجلّی ذات من- بر جای خود استوار ماند، تو هم مرا خواهی دید».
دلیل سوم را بیشتر توضیح داده و آنرا روشنتر میسازد. الله متعال در این آیه به موسی اعلام داشت که کوه با وصف صلابت و سختی خود، توان پایداری در برابر تجلی الله متعال را ندارد، پس کسانی که بنیاد درونشان ضعیفتر است، چگونه میتوانند در این دنیا در برابر تجلّی پروردگارشان استوار و پابرجا باشند؟
۵- الله متعال توان این را دارد که کوه را پابرجا کند و در آیه بیان داشت که اگر کوه پابرجا بماند، مرا میبینی. حال اگر رؤیت جزو محالات میبود، مانند این میماند که بگوید: اگر کوه ایستاد، پس میخورم، مینوشم و میخوابم. خوردن و نوشیدن و خوابیدن، برای الله محال است و نگه داشتن کوه ممکن. پس همانطور که نگهداشتن کوه ممکن است، دیدن الله نیز امکان دارد.
۶- الله متعال میفرماید: ﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ﴾[الأعراف: ۱۴۳].
«امّا هنگامی که پروردگارش خویشتن را به کوه نشان داد، آنرا در هم کوبید و موسی بیهوش و نقش زمین گردید».
اگر تجلّی پروردگار بر کوه ممکن باشد، کوهی که جماد است و ثواب و عذابی ندارد، چگونه تجلّی او بر رسول و دوستانش که انسانهایی بزرگوارند، محال است؟ البته الله متعال به موسی فرمود که وقتی کوه در این دنیا توان پایداری در برابر تجلّی پروردگارش را ندارد، پس انسان که از کوه ناتوانتر است چگونه توان آن را دارد؟
۷- الله متعال با موسی سخن گفت و او را صدا زد؛ اگر سخن گفتن با الله و شنیدن صدای او امکان دارد، پس دیدن او نیز ممکن است. آری، انکار رؤیت الله متعال، انکار سخن گفتن اوست. اما معتزله معتقدند که سخن گفتن الله ممکن و دیدن او غیر ممکن است. آنها میان این دو ویژگی (سخن گفتن و عدم رؤیت) جمع کردهاند
سپس در پاسخ به ادعای معتزله که گفتهاند: حرف «لن» به معنای نفی ابد [۳۰۶]است و بر عدم رؤیت در آخرت دلالت دارد. شیخ الاسلام ابن تیمیه پاسخ میدهد که: اگر «لَن» در آیهی ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾به معنای نفی ابد باشد، باز هم بر عدم رؤیت الله در آخرت دلالت نمیکند، پس چگونه در صورت مطلق بودن بر دوام نفی دلالت دارد؟
در این زمینه، نمونههای بسیاری در قرآن وجود دارد. از یک طرف قرآن میفرماید: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾[البقرة: ۹۵] «ولی آنان هرگز آرزوی مرگ نمیکنند» اما در جای دیگر میفرماید: ﴿وَنَادَوۡاْ يَٰمَٰلِكُ لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَۖ﴾[الزخرف: ۷۷] «فریاد میزنند که ای مالک، از پروردگارت بخواه که ما را بکشد». اگر «لن» برای نفی ابد باشد، دوزخیان تا ابد آرزوی مرگ نمیکردند؛ چون آیه میگوید: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾، اما دیدید که در آیهی بعدی آرزوی مرگ کردند.
اگر «لن» برای «نفی ابد و هرگز» باشد، مشخص کردن فعل بعد از آمدن «لن» درست نیست. حال آنکه در قرآن، بعد از «لن»، فعلی مشخص شده است و انجام این فعل، معنای ابدی بودن فعل قبل (که همراه با لن آمده است) را رد میکند. الله متعال میفرماید: ﴿فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ يَأۡذَنَ لِيٓ أَبِيٓ أَوۡ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ لِيۖ﴾[یوسف: ۸۰] «هرگز از این سرزمین نمىروم تا پدرم به من اجازه دهد». اگر «هرگز» به معنای انجام ندادن کار برای همیشه باشد، آمدن کلمهی «تا» درست نیست؛ چون با معنای «هرگز» در تضاد است.
إن شاء الله که با این توضیحات، بر خواننده روشن شده باشد که «لَن» همیشه برای «نفی ابد» نیست.
ومن رأى النفي بلن مؤيداً
قفوله اردد وسواه فاعضدا
«هرکس معتقد است که «لَن» برای نفی ابد است، پس سخن او را رد و سخن دیگران را تایید کن».
اما آیهی دوم: ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾[الأنعام: ١٠٣] «چشمها -کنْهِ ذات- او را درنمییابند».
به یک شیوهی بسیار زیبا و لطیف، بر رؤیت دلالت میکند و آن اینکه الله متعال این آیه را برای مدح آورده است و مسلّم است که مدح همراه با صفات ثبوتی تحقّق پیدا میکند نه با صفات سلبی [۳۰۷]؛ زیرا نداشتن یک هنر، کمالی نیست که قابل مدح باشد. البته الله متعال زمانی با صفات سلبی مدح میشود، که معنای صفت ثبوتی را در برداشته باشد. مانند: مدح به نفی مرگ، اثبات حیات ابدی، نفی درماندگی و خستگی، اثبات بینیازی و نفی ظلم، اثبات کمال عدل و انصاف به همراه دارد. چیزی که عدم است و با نفی آن، چیز دیگری اثبات نشود، مورد مدح قرار نمیگیرد. چون در غیر این صورت، ممدوح، با صفتی که معدوم است و وجود ندارد مدح میشود و معنی آیه این است که الله متعال دیده میشود، اما ذات او درک نمیگردد. این معنا، بر کمال عظمت و بزرگی او دلالت دارد. الله متعال به دلیل کمال عظمتش، قابل درک نیست، چون ادراک یک چیز، به معنای احاطه بر همهی جوانب آن است و این معنا چیزی بیش از دیدن است. الله متعال میفرماید:
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَكُونَ٦١﴾[الشعراء: ۶۱].
«چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسى گفتند: حتماً آنها را به چنگ میآوریم».
موسی÷دیدن را نفی نکرد، بلکه ادراک را نفی کرد. دیدن و ادراک، هرکدام همراه با دیگری و یا به تنهایی تحقّق پیدا میکند. پس الله متعال دیده میشود، ولی ادراک نمیگردد. همانگونه که میتوان حکم کرد که الله وجود دارد اما نمیتوان فهمید که وجود و ذات او چگونه است. آنچه که صحابه و ائمه از این آیه درک کردند همین است.
شارح طحاویه در ادامهی سخنانش میافزاید: احادیث روایت شده از رسول اللهصو اصحابشپیرامون دیدن الله، متواتر هستند. تمام اصحاب صحاح، مسانید و سنن، آنها را روایت کردهاند. از آن جمله حدیث ابوهریرهسمی باشد که میگوید:
«برخی از مردم سوال کردند: ای پیامبر خدا! آیا در روز رستاخیز پروردگار را میبینیم؟ رسول الله صدر جواب فرمود: آیا در دیدن ماه شب چهارده مشکلی دارید؟ عرض کردند: یا رسول الله! خیر. فرمود: آیا برای دیدن خورشید، در روز آفتابی با مشکلی رووبرو میشوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! خیر. رسول الله صفرمود: «فانكم ترونه كذلك»همانطور که ماه شب چهارده و خورشید را می بینید، الله را نیز خواهید دید.
حدیثی دیگر از ابو سعید خدریسمشابه حدیث فوق آمده است:
«نزد رسول الله صنشسته بودم، چهاردهم ماه بود. رسول الله صبه سوی ماه نگاه کرد و فرمود: «انكم سترون ربكم عياناً كما ترون هذا لا تضامون في رؤيته»شما پروردگارتان را با چشم ها چنین می بینید که ماه شب چهارده را می بینید و شما برای رؤیت پروردگار هیچ مزاحمت و مشکلی نخواهید داشت.
[۳۰۴] مشکاة المصابیح (۳/۸۸) متفق علیه. [۳۰۵] قبلی، (۱۰/۸۶) شماره (۵۶۱۶) [۳۰۶] لَن یَذهَبَ: هرگز (تا ابد) نمیرود. یعنی انجام این کار تا ابد نفی شده است. [۳۰۷] صفت ثبوتی: صفتی که برای الله متعال اثبات میشود. مانند رحیم بودن، رحمان بودن. صفت سلبی: صفتی که از الله متعال نفی و سلب میشود. مانند ظالم نبودن، غافل نبودن.