ابوبکر صدیق، جانشین برحق پیامبرصو شایستهترین فرد برای خلافت [۱٩٧]
تعریف خلیفه: خلیفه کسی است که جانشین دیگری میشود اگر چه آن دیگری او را به عنوان جانشین خود قرار ندهد. این معنای مشهور لغوی آن است و جمهور علما هم بر این باورند. خلیفه گاهی به معنای کسی است که دیگری او را جانشین خود قرار دهد.
خلیفه، جانشین کسی نمیشود مگر در غیاب یا مرگ شخصی که او را جانشین خود قرار داده است. به همین خاطر درست نیست گفته شود: خداوند، کسی را جانشین خود قرار داده، زیرا خداوند زنده و پاینده است، تدبیر کننده و اداره کننده امور بندگان است، و از مرگ و خواب و غیبت، منزه و مبراست. اما درست است که انسان، خداوند را جانشین خود قرار دهد؛ همچنان که پیامبرصمیفرماید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَالْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ» [۱٩۸]. «خدایا، تو در سفر، همراه منی و جانشین من در خانوادهام هستی». و پیامبرصدر هنگام سخن از دجال فرمودند: «وَاللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ» [۱٩٩]. «خداوند جانشین من در امور مسلمانان است». خداوند در قرآن هر کسی را که به خلافت توصیف نموده، او جانشین مخلوقى کسی است که قبل از خود بوده است، مانند این آیات: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾[یونس: ۱۴].
«سپس شما را جانشینان آنها در روى زمین -پس از ایشان- قرار دادیم».
و ﴿وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ﴾[الأعراف: ۶٩].
«و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[النور: ۵۵].
«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند وعده مىدهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد».
و ﴿إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗ﴾[البقرة: ۳۰].
«من در روى زمین، جانشینى (نمایندهاى) قرار خواهم داد».
یعنی جانشین مخلوقاتی که قبلاً بودهاند همان طور که مفسران چنین نظری را دارند. اما آنچه عدهای میگویند که انسان جانشین خداست، چنین چیزی جهالت و گمراهی است. به همین خاطر است هنگامی که به ابوبکر گفتند: ای خلیفه خدا، گفت: من خلیفه خدا نیستم، بلکه خلیفه رسول خداصهستم و این برایم کافى است [۲۰۰].
[۱٩٧] دلایل زیادی که بعداً میآیند، این امر را روشن میسازند. [۱٩۸] سنن ترمذی: ۵/۱۶۱. [۱٩٩] صحیح مسلم: ک ۵۱، ب ۵٧، ۲/٩٧۸؛ سنن ترمذی: ۵/۱۶۱؛ مسند احمد بن حنبل: ۲/۴۳۳. [۲۰۰] منهاج السنة: ۲/۲۲۲؛ ۴/٩۴.