بعضی از احادیث دروغ و ساختگیای که در فضایل علی و برای اثبات خلافت او بعد از پیامبرص، وضع شدهاند
۱- حدیثی که بیان میدارد علیس انگشتر خود را در نماز، صدقه داده و اینکه آیه: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ﴾[المائدة: ۵۵].
«سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او است».
درباره آن نازل شده است.
این حدیث به اتفاق تمامی علما، دروغ و ساختگی است. و آیه مذکور هم هیچ دلالتی بر آن ندارد و فضیلت خاصی برای علی ثابت نمیکند؛ به چند دلیل:
اول – آیه: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ٥٥﴾[المائدة: ۵۵].
«سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند، همانها که نماز را برپا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مىدهند (مراد از رکوع: خشوع و خضوع برای خدا است. یعنی: نماز را در حالیکه خاشع و خاضعاند برپا میدارند و زکات را در حالی که بر فقرا تکبر نورزیده و برآنان برتری نمیجویند، میپردازند پس ایشان پیوسته فروتناند)».
درباره نهی از موالات و دوستی با کافران و امر به موالات و دوستی با مؤمنان نازل شده است؛ بدان گاه که بعضی از منافقان مانند عبدالله بن ابی با یهود موالات و دوستی مینمود و میگفت که من از گردش روزگار میترسم [شاید روزی به اینها نیاز پیدا کنم از اینرو با آنان موالات و دوستی مینمایم]. عباده بن صامت گفت: همانا من فقط خدا و پیغمبرش را به دوستی میگیرم و با دوستی گرفتن خدا و پیغمبرش از کافران و موالات و دوستی با آنها، بیزاری میجویم. ابن عباس نقل کرده که آیه مذکور درباره ابوبکر نازل شده است. این آیه عام است و شامل تمام مؤمنانی میشود که متصف به صفات مذکور در آیه هستند و به یک فرد معینی اختصاص ندارد. پس تنها به ابوبکر، عمر، عثمان، علی و دیگران اختصاص ندارد بلکه اینان مستحقترین و شایستهترین افراد این امت هستند که مشمول آیه قرار می گیرند.
دوم – میان دو کلمه «وَلایة» و «وِلایة» فرق هست: «وَلایة» ضد عداوت و دشمنی است که در آیه مذکور، همین معنا آمده است. ولی «وِلایة» به معنای امارت است و در آیه مذکور این معنا منظور و لحاظ نشده است [۲٧۵].
۲- حدیث «من ناصب علیاً الخلافة فهو کافر» [۲٧۶]. احادیثی که در این معنا آمده، از جمله احادیثی است که به طور ضروری و بدیهی معلوم و آشکار است که بـه رسـول اللهصدروغ بسته شدهاند. این احادیث با دین اسلام تناقض و تضاد دارند و مستلزم تکفیر علی و مخالفان علی میباشند. و کسی که به خدا و روز آخرت ایمان داشته باشد، هرگز چنین چیزی را نگفته و بدان معتقد نیست. و نسبت دادن آنها به پیامبرصاز بزرگترین طعن و سرزنش و نکوهش نسبت به پیامبرصمیباشد.
۳- حدیثی که گویا پیامبرصبه علی گفته است: «أنت مني بمنزلة أخي ووصیي وخلیفتي من بعدي وقاضي دیني» [۲٧٧]: این حدیث به اتفاق علمای حدیث دروغ و ساختگی است. و قبلاً سخن ابن حزم ذکر شده که همه این احادیث، ساختگی هستند و کسی که مقدار کمی آگاهی از احادیث و اخبار و نقل آنها داشته باشد، این را میداند. ابن حزم/در این مورد راست گفته است. به همین خاطر هیچ یک از محدثین این احادیث را در کتابهای معتبر حدیثی روایت نکردهاند [۲٧۸].
۴- حدیث: «أنَّ الله عهد إليَّ عهداً في علي، وأنَّه إمام الهدى وإمام الأولیاء وهو الکلمة التي ألزمها للمتقین» [۲٧٩]. این حدیث هم به اتفاق تمامی محدثین و علما، دروغ و ساختگی است. و تنها روایت صاحب کتاب «الحلیة» و امثال او فایدهای ندارد و بر صحت حدیث دلالتی ندارد. آفت و دروغ از ناحیه شیعیانی است که نخست بودهاند. عبارت «هو کلمة التقوى» در روایت مذکور و نامگذاری علی به آن، چیزی است که نشان میدهد که این حدیث، دروغ و ساختگی است؛ زیرا نامگذاری علی به آن کلمه از جنس نامگذاری مسیح÷به کلمةالله است، و مسیح÷بدین خاطر به کلمةالله نامگذاری شده که مَثَلِ او در نزد خداوند همانند آدم÷است که خداوند او را از خاک آفرید سپس گفت: موجود باشد و او هم فورى موجود شد. پس مسیح÷به وسیله سخن خداوند آفریده شد و بدین خاطر به کلمةالله نامگذاری شده است. اما علیس همانند سایر انسانها آفریده شده است. و کلمه تقوی، «لا إله إلا الله» و «الله أکبر» است [۲۸۰].
۵- حدیث نجم: «من أنقض هذا النجم في منزله فهو الوصي من بعدي فطلبوا ذلك النجم فوجدوه في بیت علي بن أبي طالب، فقال أهل مکة: ضلَّ محمد وغوى وهوى أهل بیته ومال إلى ابن عمه علي بن أبي طالب، فعند ذلك نزلت هذه السورة:﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢﴾[النجم: ۱-۲]» [۲۸۱]. ابوالفرج/گوید که این حدیث، موضوع و ساختگی است و در آن هیچ شکی وجود ندارد. کسی که آن را وضع کرده، چه قدر ضعیف و ناآگاه بوده و آنچه را که ذکر کرده، چه قدر دور از عقل و منطق است. و در اسناد آن ابهامات و تاریکیهایی وجود دارد.
گویم: ابن تیمیه/با هشت دلیل بدان پاسخ داده و آن را رد کرده است [۲۸۲].
۶- حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا» [۲۸۳]: این حدیث، خیلی ضعیف و بیاساس است. و بدین خاطر جزو احادیث ساختگی و دروغ محسوب میشود. اگر چه ترمذی آن را روایت کرده است. و به همین خاطر ابن جوزی آن را در بخش احادیث ساختگی و موضوع ذکر کرده است و بیان کرده که سایر طرق آن، موضوع و ساختگی است.
خود متن، دروغ است، زیرا اگر پیامبرصشهر علم باشد و تنها یک در داشته باشد و تنها یک نفر علم دینی و احکام و دستورات اسلامی را از طرف او تبلیغ کند، در این صورت دین اسلام دچار فساد و تباهی میشود [۲۸۴].
[۲٧۵] منهاج السنة: ۱/۲۰۸؛ ۴/۲-٩ و نگاه کنید به مجموع الفتاوی: ۴/۴۱۸. [۲٧۶] «هر کس خلافت را به زور از علی بستاند، کافر است». ابن تیمیه این حدیث و احادیث: «رسول اللهصعلی را دید که رو به او میآید و گفت: من و این مرد حجت و برهان خداوند بر امتم در روز قیامت هستیم» و «هر کس بمیرد و تو را خشمگین کند ... تا آخر حدیث» را آورده و سپس عبارات فوق را گفته است. [منهاج السنة: ۱/۲۰۸؛ ۴/۱۰٧ و ۱۰٩ و نگاه کنید به مجموع الفتاوی: ۴/۴۱۸]. [۲٧٧] «تو در نزد من به مانند برادر و وصی و جانشین من بعد از من هستی و حاکم و داور دینم هستی». [۲٧۸] منهاج السنة: ۴/۸۶ و ٩۵. [۲٧٩] «همانا خداوند درباره علی پیمانی را به من واگذارده است. او پیشوای هدایت و راستی و پیشوای اولیاء و دوستان خداست. و او کلمه پرهیزگارانهای است که خداوند پرهیزگاران را براساس آن ماندگار کرده است». [۲۸۰] منهاج السنة: ۳/۱۸ و ۱٩. [۲۸۱] «هر کس این ستاره را در منزلش فرو گذارد، او وصی و جانشین من بعد از من است. مردم به دنبال آن ستاره رفتند و آن را در خانه علی بن ابی طالب یافتند. مردم مکه گفتند: محمد گمراه و منحرف شده و به کژراهه رفته است و اهل بیتش هم هوس و آرزو کردهاند و او به عموزادهاش، علی بن ابی طالب تمایل پيدا کرده است.= =آنگاه این آیه نازل شد: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢﴾[النجم: ۱-۲] «سوگند به ستاره (ثريا) هنگامى كه افول (غروب) مىكند. كه هرگز (محمد «ص») از حق و هدايت منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است». [۲۸۲] منهاج السنة: ۴/۱٧-۱٩. [۲۸۳] «من شهر علم و علی هم دروازه آن است». [۲۸۴] منهاج السنة: ۴/۱۳۸ و ۱۳٩ و نگاه کنید به مجموع الفتاوی: ۴/۴۰۸ و ۴۱۳. گویم: اما حدیث «لا یزال هذا الدین قائماً إلی اثني عشر خلیفة» «این دین مدام پا برجا میماند تا آنکه دوازده خلیفه به خلافت برسند»، ابن تیمیه بیان داشته که این حدیث بر ابوبکر، عمر، عثمان، علی، معاویه، پسرش يزید، عبدالملک بن مروان، چهار فرزندش، و در میان آنان، عمر بن عبدالعزیز، منطبق است. (نگاه کنید به کتاب «آل و خاندان و دوستان رسول اللهص» و «موضعگیری اهل سنت و اهل تشیع در قبال عقاید و فضایل و علم و دانش صحابه و فقهای صحابه»، چاپ ۱۴۱۲ ه.ق).