ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر ترین صحابی و مستحق ترین فرد به خلافت

فهرست کتاب

منزلت او قبل از اسلام

منزلت او قبل از اسلام

ابوبکرس در میان قریش، فردی بزرگ و محترم، دوست داشتنی و با محبت، مهربان و آگاه به انساب و زندگی‌نامه قوم عرب [۱۴]بود. عرب‌ها برای اهداف تجارت و به خاطر علم و نیکوکاری ابوبکر، با او معاشرت و رفت و آمد داشتند. در صحیح بخاری از عایشهلنقل است که او گوید: «هنگامی که مسلمانان از طرف کافران و مشرکان دچار انواع اذیت و آزار و شکنجه شدند، ابوبکر از شهر خود خارج شد و به سمت سرزمین حبشه کوچ کرد تا اینکه به مکانی به نام «برک الغماد» [۱۵]رسید. آنجا «ابن دغنه» [۱۶]، یکی از امیران و بزرگان عرب و رئیس قبیله «قارة» [۱٧]ابوبکر را دید و به او گفت: ای ابوبکر، کجا می‌خواهی بروی؟ ابوبکر گفت: قوم من مرا از شهر و دیار خود بیرون کردند، می‌خواهم بر روی زمین سیر کنم و پروردگارم را پرستش نمایم. ابن دغنه گفت: همانا کسی مثل تو هیچ‌گاه از شهر و دیار خویش خارج نمی‌شود وکسی نمی‌تواند او را از آنجا بیرون کند، زیرا تو برای نیازمندان و بی‌چیزان کار می‌کنی، صله رحم را به جا می‌آوری، خستگی و رنج و سختی را تحمل می‌کنی، و مصیبت‌ها و ناگواری‌های حق را همراهی می‌کنی. من تو را از ظلم و ستم امان می‌دهم، پس برگرد و پروردگارت را در سرزمین خود پرستش کن. پس ابوبکر برگشت و ابن دغنه هم او را همراهی نمود. ابن دغنه شب را در میان اشراف و بزرگان قریش گذراند و به آنان گفت: همانا کسی مثل ابوبکر هیچ گاه از شهر و دیار خویش خارج نمی‌شود و کسی نمی‌تواند او را از آنجا بیرون کند. آیا مردی را بیرون می‌کنید که برای نیازمندان و بی‌چیزان کار می‌کند، صله رحم را به جا می‌آورد، خستگی و رنج و سختی را تحمل می‌کند، مهمان را میزبانی می‌کند و در حق او نیکی می‌نماید، و مصیبت‌ها و ناگواری‌های حق را همراهی می‌کند»؟! [۱۸]بعداً تمام ماجرا می‌آید.

ابن دغنه در حضور بزرگان قریش، ابوبکر را این چنین توصیف نموده همان گونه که خدیجه، پیامبرصرا هنگامی که وحی بر او فرود آمد، توصیف نمود.

از هیچ یک از افراد قریش ثابت نشده که عیب و نقصی را به ابوبکر نسبت دهند و یا او را خوار شمارند آن گونه که با مؤمنان ضعیف رفتار می‌کردند. و ابوبکر از نظر آنان هیچ عیب و نقصی نداشت جز ایمان به خدا و رسول خداص [۱٩].

[۱۴] زمانی که پیامبرصبه حسان بن ثابت دستور داد که قریش را هجو نماید، به او گفت: «لاَ تَعْجَلْ فَإِنَّ أَبَا بَكْرٍ أَعْلَمُ قُرَيْشٍ بِأَنْسَابِهَا - وَإِنَّ لِى فِيهِمْ نَسَبًا - حَتَّى يُلَخِّصَ لَكَ نَسَبِى» «عجله نکن و همه افراد قریش را هجو نکن)، زیرا ابوبکر در میان قریش آگاه‌ترین فرد نسبت به انساب و زندگی‌نامه قریش است و من در میان آنان، نسب‌هایی دارم و ابوبکر می‌تواند همه نسب را برای تو برشمارد». [مسلم: ک ۴۴، ح ۱۵٧، چاپ ترکیه]. ابن اسحاق از یعقوب بن عتبه و او هم از یکی از بزرگان انصار روایت کرده که او گوید: جبیر بن مطعم در میان قریش، آگاه‌ترین فرد نسبت به انساب و زندگی‌نامه قریش و تمام قوم عرب بود. او می‌گفت: من علم نسب شناسی را از ابوبکر صدیق یاد گرفته‌ام. [تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص ۴۲-۴۳]. [۱۵] نام مکانی است در پشت مکه، که پنج شبانه روز با از آن فاصله دارد كه در پشت دريا واقع است. بعضی می‌گویند که «برک الغماد» نام شهری در یمن است. [معجم البلدان، یاقوت حموی]. [۱۶] از نظر اهل لغت، با مضموم کردن حرف «دال» و «غین» و تشديد كردن حرف «نون» می‌آید. (یعنی ابن دُغُنه نوشته و خوانده می‌شود). و از نظر راويان با مفتوح كردن حرف «دال» و مکسور کردن حرف «غین» و ساکن کردن حرف «نون» می‌آید. (یعنی ابن دَغِنه‌‌ نوشته و خوانده می‌شود). «دغنه» نام مادرش است. بعضی می‌گویند که نام مادر پدرش است و بعضی دیگر می‌گویند که نام دخترش است. گفته شده که نام آن مرد، حارث پسر زید است. [۱٧] «قاره» نام قبیله مشهوری است از طایفه بنی الهون بن خزیمة بن مدرکة. ‍ [۱۸] بخاری آن را روایت کرده است (ک ۶۳، ب ۴۵). [۱٩] منهاج السنة: ۴/۳۱، ۲۶۸، ۲۸۸ و ۲۸٩.