ابوبکر، یار و رفیق پیامبرصدر سفر هجرت به مدینه، دلالت آیة «إلا تنصروه» بر أفضل بودن ابوبکر به هفت دلیل
بدون شک فضیلتی که در سفر هجرت به مدینه برای ابوبکر حاصل شده، برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده و این، چیزی است که قرآن، سنت و اجماع بر آن دلالت دارد. پس این فضیلت و برتری برای ابوبکر ثابت است ولی برای عمر، عثمان، علی و دیگر صحابه ثابت نیست. خداوند میفرماید: ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ٤٠﴾[التوبة: ۴۰] [۵٩].
«اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد، (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت،) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)، در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد، و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید، او را تقویت نمود، و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت،) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است، و خداوند عزیز و حکیم است».
با توجه به این آیه کریمه، چند فضیلت برای ابوبکر صدیق وجود دارد که عبارتند از:
۱- اینکه کافران او را بیرون کردند:
کافران پیامبرصرا بیرون کردند و از عبارت «ثاني اثنین» (دومین نفر) لازم میآید که کافران، هم پیامبر و هم ابوبکر را بیرون کرده باشند و به همین صورت بوده و در واقع کافران هردو را بیرون کردند. البته در حقیقت کافران همه مهاجرین را بیرون کردند همان طور که خداوند میفرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨﴾[الحشر: ۸].
«این اموال برای فقیران مهاجرانی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند، آنها فضل خداوند و رضای او را میطلبند و خدا و رسولش را یاری میکنند، آنها راستگویانند».
در جای دیگری میفرماید: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِيرٌ ٣٩ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بِغَيۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ﴾[الحج:۳٩-۴۰].
«به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند، و خدا بر یارى آنها تواناست. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه مىگفتند: پروردگار ما، خداى یکتاست!».
کافران بدین خاطر مسلمانان را از خانه و کاشانه خود بیرون کردند که آنان نمیگذاشتند مسلمانان با حالت ایمان در مکه اقامت کنند و از آن طرف مسلمانان هم به هیچ وجه حاضر به ترک ایمان نبودند، از اینرو کافران و مشرکان مکه، مسلمانان را از آنجا بیرون کردند، چون آنان مؤمن بودند [۶۰].
۲- اینکه ابوبکر تنها یار و رفیق پیامبرصدر غار ثور بود:
کسی که همراه پیامبرصبود هنگامی که خداوند او را یاری کرد، بدان گاه که کافران او را از مکه بیرون کردند، ابوبکر بود. او دومین نفر بود و خدا سومینشان بود. فرموده «ثانی اثنین» دلالت بر کمی عدد دارد، زیرا عدد یک، کمترین چیز ممکن است، پس وقتی که فقط یک نفر، همراه پیامبرصبوده باشد، این امر نشان میدهد که عدد یک، در نهایت قلت و کمی است.
به علاوه، در جاهایی که از میان بزرگان صحابه یک نفر با پیامبرصبوده، ابوبکر همان یک نفر بوده است ؛ مانند سفر پیامبرصدر هجرت به مدینه، قرار گرفتن پیامبر در میان سایبان که جز ابوبکر کسی با او نبود، و مانند خارج شدن پیامبرصبه سوی قبائل عرب جهت دعوتشان به اسلام، که از میان بزرگان صحابه تنها، ابوبکر با او بود. کسانی که به احوال پیامبرصشناخت و آگاهی دارند، متفقاند که این اختصاص به مصاحبت و همراهی پیامبرصبرای کس دیگری غیر از ابوبکر حاصل نشده است [۶۱].
۳- ابوبکر، یار و رفیق پیامبرصدر غار بود:
فضیلتِ بودن در غار ثور همراه پیامبرصبرای ابوبکر بنا به نص قرآن ثابت است. و در صحیح بخاری و صحیح مسلم در حدیثی که انس از ابوبکر صدیق روایت کرده، آمده است که او گفت: «نَظَرْتُ إِلَى أَقْدَامِ الْمُشْرِكِينَ عَلَى رُءُوسِنَا وَنَحْنُ فِى الْغَارِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ نَظَرَ إِلَى قَدَمَيْهِ أَبْصَرَنَا تَحْتَ قَدَمَيْهِ فَقَالَ: يَا أَبَا بَكْرٍ مَا ظَنُّكَ بِاثْنَيْنِ اللَّهُ ثَالِثُهُمَا» [۶۲]. «به قدمهای مشرکان بر بالای سرمان در حالی که در غار بودیم نگاه کردم و گفتم: ای رسول خدا، اگر یکی از آنان به زیر پاهای خود نگاه کند، بدون شک ما را میبیند. پیامبرصفرمود: ای ابوبکر، درباره دو نفری که سومینشان خداست، چه گمانی داری»؟ این حدیث در عین اینکه اهل علم بر صحت آن اتفاق نظر دارند و آن را تلقی به قبول نمودهاند، قرآن نیز معنای آن را تأیید میکند [۶۳].
۴- اینکه ابوبکر یار و رفیق همیشگی پیامبرصاست:
فرموده ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ﴾تنها به مصاحبت و همراهی پیامبرصدر غار ثور اختصاص ندارد، بلکه ابوبکر یار و رفیق همیشگی پیامبرصاست. کسی که کمال همنشینی با پیامبر داشته و کس دیگری در این امر با او مشارکت ندارد. پس کمال مصاحبت و رفاقت پیامبرصبه ابوبکر اختصاص دارد. این چیزی است که کسانی که از احوال پیامبرصو یارانش آگاه باشد، بدان معترفند و در آن هیچ اختلافی ندارند، همچنان که در حدیثی که بخاری از ابودرداء روایت نموده آمده است که پیامبرصدر بخشی از آن حدیث میفرمایند: «هل أنتم تارکوا لي صاحبي» «آیا شما دست از سرِ رفیقم بر نمیدارید»؟ این حدیث بیان میدارد که پیامبرص، تنها ابوبکر را به یار و رفیق خود مختص گردانیده با وجودی که دیگران را نیز، جزو اصحاب و یاران خود قرار داده است. اما در این حدیث، پیامبر، ابوبکر را به کمال مصاحبت و همنشینی خود، مختص گردانیده است. از اینروست که بعضی از علما گفتهاند: فضائل ابوبکر صدیق، ویژگیها و خصوصیاتِ اوست که کسی در آن، با وی مشارکت ندارد [۶۴].
۵- اینکه ابوبکر، بر پیامبرصشفقت و دلسوزی نمود:
فرموده ﴿لَا تَحۡزَنۡ﴾نشان میدهد که یار و رفیق پیامبر، بر او شفقت و دلسوزی نموده، دوستش داشته، و یار و یاورش بوده که نگرانش شده است؛ زیرا انسان در حالت ترس، نگران کسی است که دوستش دارد. نگرانی ابوبکر به نسبت پیامبرصبدین خاطر بوده که مبادا پیامبرصکشته شود و در نتیجه اسلام از بین برود. به همین خاطر هنگامی که در سفر هجرت به مدینه با پیامبر بود، یک بار در جلویش راه میرفت و باری دیگر در پشت سرش . پیامبرصعلت این کار را از او پرسید. ابوبکر گفت: «وقتی به یاد میآورم که ممکن است کافران در کمین تو نشسته باشند، آن وقت در پیش رو قرار میگیرم، و وقتی به یاد میآورم که ممکن است کافران به دنبال تو باشند، آن وقت پشت سرت قرار میگیرم». احمد آن را در مبحث فضائل صحابه روایت کرده و گوید: وکیع از نافع از ابن عمر از ابن ابوملیکه برای ما نقل نموده است که: «هنگامی که پیامبرصبه مدینه هجرت نمود، ابوبکر با او بیرون رفت و به طرف غار ثور حرکت کردند. راوی گوید: ابوبکر مدام پشت سر پیامبرصو جلوی او راه میرفت. پیامبرصبه او گفت: تو را چه شده که این چنین میکنی؟ ابوبکر گفت: ای رسول خدا، میترسم که کسی از مشرکان از پشت تو را بگیرد، از این رو پشت سر تو حرکت میکنم، و میترسم که کسی از مشرکان از پیش رو بیاید و به تو برسد، از اینرو جلویت میافتم. راوی گوید: هنگامی که به غار رسیدیم، ابوبکر گفت: ای رسول خدا، همچنان این کار را میکنم تا بر آن پیروز میشوم». نافع گوید که مردی از ابن ابوملیکه برای من نقل نموده که ابوبکر سوراخی را در غار دید و پایش را روی آن گذاشت و گفت: ای رسول خدا، اگر از این سوراخ گزند یا نیشی باشد، بگذار به من برسد. ابوبکر راضی نمیشد که در خطرات و گزندها و آسیبهایی که ممکن بود پیش بیاید، مانند پیامبرصباشد، بلکه جان او را بر خود مقدم میداشت و حاضر بود که هر گزند و آسیبی متوجه او شود اما کمترین آسیب به پیامبرصنرسد. او راضی نمیشد که رسول خداصکشته شود و حال آنکه او زنده بماند، بلکه این امر را بر میگزید که جان و خانواده و مالش را فدای پیامبرصکند. و این بر هر مؤمنی واجب است و ابوبکر صدیق از همه مؤمنان بیشتر آن را عملی ساخت [۶۵].
۵- مشارکت نمودن با پیامبرصدر معیت و همراهی ویژه الهی:
فرموده: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾در مشارکت نمودن ابوبکر صدیق با پیامبرصدر این معیت و همراهی، صریح است. معیتی که مختص به ابوبکر است و نصیب هیچ یک از مخلوقات نشده است. این فرموده نشان میدهد که خداوند با کمک و یاری کردنشان بر دشمنان، با آنان بوده است. پیامبرصخبر داده بود که: ای ابوبکر، همانا خداوند من و تو را یاری میدهد و ما را بر کافران یاری میدهد؛ یاری بزرگداشت و محبت، همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيَوۡمَ يَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ ٥١﴾[غافر: ۵۱].
«ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آوردهاند، در زندگى دنیا و (در آخرت) روزى که گواهان به پا مىخیزند یارى مىدهیم».
فرموده ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾نهایت مدح و ستایش ابوبکر است، چون این آیه نشان میدهد که او از جمله کسانی است که با حالت ایمان پیامبرصرا دیده، ایمانی که مقتضی نصرت و یاری خداوند برای او همراه پیامبر در چنین حالی است که عامه مردم در آن فروگذار شده و بینصیب از یاری گشتهاند، مگر کسی که خداوند یاریاش کرده باشد. به همین خاطر سفیان بن عیینه گفته است: «همانا خداوند به خاطر پیامبرش تمام مردم را نکوهش کرده بجز ابوبکر [۶۶]. و گفته که هر کس مصاحبت و همراهی او با پیامبرصرا انکار نماید، کافر گشته است، زیرا او در این صورت قرآن را تکذیب نموده است». گروه دیگری از علما مانند ابوالقاسم سهیلی و دیگران گفتهاند: این معیت و همراهیِ خاص برای کسی غیر از ابوبکر ثابت نشده است. همچنین این بخش از گفته پیامبرصکه میفرماید: «ما ظنك باثنین الله ثالثهما» «درباره دو نفری که خدا سومینشان است، چه گمانی داری»؟ نشان دهنده همین امر است. همان طور که اختصاص آن دو به معیت خاص خداوند با لفظ و ظاهر عبارت، ظاهر و آشکار است، در معنا و واقع هم ظاهر و آشکار است. به پیامبرصگفته میشد: «محمد رسول الله»: (محمد، رسول خدا) پس زمانی که ابوبکر بعد از او به خلافت رسید، مردم به او میگفتند: «خلیفة رسول الله» «جانشین رسول خدا». آنان کلمه «خلیفه» را به کلمه «رسول الله» اضافه میکردند که این کلمه هم به «الله» اضافه شده است. کلمهای که به کلمه اضافه شده به «الله» اضافه شده، در حقیقت به خود «الله» اضافه شده است. این تعبیری که مسلمانان برای ابوبکر به کار میبردند، دقیقاً فرموده «إن الله معنا» و «ما ظنك باثنین الله ثالثهما» را محقق میسازد. هنگامی که بعد از او عمر به خلافت رسید، مردم به او میگفتند: «امیر المؤمنین»: (امیر مؤمنان) بدین صورت ویژگیای که ابوبکر به وسیله آن از سایر صحابه جدا میشد، از بین رفت [۶٧].
۶- ینکه ابوبکر در حال فرو فرستادن آرامش و یاری از جانب خدا، یار و همراه پیامبرصبود: خداوند متعال میفرماید: ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا﴾[التوبة: ۴۰].
«در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد، و با لشکرهایى که مشاهده نمىکردید، او را تقویت نمود».
اگر کسی در هنگام خطر و ترس شدید یار و رفیق پیامبرصباشد، به طریق اولی هنگام یاری و کمک از جانب خداوند متعال یار و رفیق اوست. پس نیازی نیست که مصاحبت و همراهی ابوبکر با پیامبرصدر این موقع ذکر شود، چون لفظ آیه و موقعیت و حالتی که آیه در آن نازل شده، بر چنان امری دلالت دارد. هر گاه معلوم گردد که ابوبکر یار و رفیق پیامبرصدر غار بوده، معلوم میگردد که آنچه در این هنگام برای پیامبرصحاصل شده، از قبیل فرو فرستادن آرامش بر او و یاری دادن او با سپاهیانی از فرشتگان که مردم آنان را نمیدیدند، برای رفیق و همراهش هم حاصل شده است. و در این، نعمتها و فضل بسیار بزرگتری از آنچه که برای سایر مردم حاصل میشود، برای ابوبکر حاصل شده است. و این، از بلاغت قرآن و بیان شیوا و زیبایش است [۶۸].
[۵٩] ابن کثیر/گوید: هنگامی که مشرکان قصد کشتن پیامبرص، یا زندانی کردن و یا تبعید او را داشتند، پیامبرصبه همراه دوستش از دست آنان گریخت. رفیق و دوستش، ابوبکر پسر ابوقحافه بود. پیامبر و ابوبکر به غار ثور پناه بردند و سه شبانه روز در آنجا ماندند. مشرکان به دنبال آنان رفتند و سپس به طرف مدینه حرکت کردند. ابوبکرسنگران و بیقرار بود از اینکه مشرکان آنان را پیدا کنند و از جانب آنان اذیت و آزار متوجه پیامبرصشود. پس پیامبر او را آرام کرد و او را دلداری نمود [تفسیر ابن کثیر: ۲/۳۵۸]. [۶۰] منهاج السنة: ۴/۳۳، ۲۶۶ و ۲۶٧. [۶۱] منهاج السنة: ۴/٧، ۲۵۲-۲۵۵. [۶۲] مسلم آن را به شماره ۱۸۵۴ روایت کرده است. و بخاری هم آن را با این لفظ روایت نموده: «كُنْتُ مَعَ النَّبِىِّ ج فِى الْغَارِ، فَرَأَيْتُ آثَارَ الْمُشْرِكِينَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ رَفَعَ قَدَمَهُ رَآنَا. قَالَ: مَا ظَنُّكَ بِاثْنَيْنِ اللَّهُ ثَالِثُهُمَا». «با پیامبرصدر غار بودم و نشانههای پاهای مشركان را دیدم. گفتم: ای رسول خدا، اگر یکی از آنان، پایش را بلند کند، بدون شک ما را میبیند. پیامبرصفرمود: درباره دو نفری که خدا سومینشان است، چه گمانی داری»؟. [۶۳] منهاج السنة: ۴/۲۴۰-۲۴۱. [۶۴] همان، ۴/۲۴۵-۲۵۲. [۶۵] منهاج السنة: ۴/۲۶۲-۲۶۳. [۶۶] ابن عساکر آن را اخراج کرده است. [۶٧] منهاج السنة: ۴/۲۴۲-۲۴۳. [۶۸] منهاج السنة: ۴/۲٧۲. ابن قیم/گوید: شیخ ما/(منظورش ابن تیمیه است) میگفت: ضمیر موجود در آیه مذکور به پیامبرصو به تبع او به رفیقش بر میگردد. پس این در حقیقت پیامبرصبود که آرامش بر او نازل شد و او بود که خداوند او را با سپاهیانی از فرشتگان یاری داد. و این امر به رفیق و همراهش هم سرایت نمود [بدائع: ۴/۱۱۲].