ابوبکر، عالمترین فرد از میان صحابه و امت اسلام و زیرکترین و باهوشترینشان
ابوبکرس در حضور پیامبرصقضاوت مینمود و فتوا میداد و پیامبرصاو را تأیید مینمود. و این مقام عالی برای شخص دیگری غیر از او نبود. در حدیث صحیح آمده که ابوبکر در روز حنین گفت: «نه، قسم به خدا، به شیری از شیرهای خدا رو نمیآورد در حالی که پیامبر به خاطر دفاع از خدا و رسول خدا با دشمنان جهاد میکند و غنیمت آن جنگ را به تو میدهد. پیامبر فرمود راست میگوید آن غنیمت را به او بده، پس او آن غنیمت را به او داد» [۸٧]. و در صحیحین از ابوسعید خدریس آمده که وی گوید: «ابوبکر عالمترین فرد از میان ما نسبت به پیامبرصبود» [۸۸].
بسیاری از علما مانند منصور بن عبدالجبار سمعانی [۸٩]و دیگران، نقل کردهاند که اهل علم اتفاق نظر دارند بر اینکه ابوبکر صدیق عالمترین فرد از میان امت است. این، امری واضح و آشکار است، زیرا امت اسلامی در زمان خلافت او در هر مسألهای که اختلاف نظر داشتهاند، ابوبکر با علم و ذکر دلیل از قرآن و سنت نبوی، آن را برایشان حل میکرد. و این به خاطر کامل بودن علم و عدالت ابوبکر صدیق و آگاهی کامل وی از ادلهای که اختلاف را رفع کند، میباشد. اغلب دلایل و براهینی که اختلاف نظر صحابه را رفع نموده، از جانب ابوبکر صدیق بوده، و تنها کمی از آن دلایل بوده که عمر یا دیگران آن را گفته باشند و ابوبکر آن را تأیید نموده باشد [٩۰]. و ابوبکر هر گاه به صحابه دستوری میداد، از وی اطاعت میکردند؛ همچنان که وفات پیامبرصرا برایشان بیان نمود [٩۱]و آنان را بر ایمان ثابت گردانید [٩۲].
سپس مکان دفن پیامبرصرا برایشان مشخص کرد [٩۳]. و میراث او را برایشان توضیح داد [٩۴]. همچنین جنگ با مانعانِ زکات را برای صحابه توجیه کرد در آن موقعی که عمرسدر آن دچار شک شده بود [٩۵]. و برایشان روشن ساخت که خلافت از میان قریش است [٩۶]. و لشکر اسامه را برای جنگ آماده نمود [٩٧]. همچنین ابوبکر برای صحابه بیان کرد که خداوند بندهای را میان دنیا و آخرت مخیر نموده است [٩۸]. و پیامبرصاو را در اولین حجی که از شهر مدینه گذارد، به خدمت گرفت. ابوبکر مناسک و اعمال حج را دقیقتر از عبادات میدانست. اگر وسعت و فراوانی علمش نمیبود، پیامبرصاو را به خدمت نمیگرفت. ابوبکر در مکه، هنگام اولین حج، ندا سر داد که از این سال به بعد هیچ مشرکی حق زیارت خانه خدا را ندارد و هیچ برهنهای نباید طواف کعبه نماید. و پیامبرصابوبکر را همراه علی به حج فرستاد. علی گفت: فرمانده هستم یا مأمور؟ پیامبرصفرمود: مأمور. آنگاه ایشان، ابوبکر را فرمانده علی نمودند. بنابراین علی از جمله کسانی بود که پیامبر به وی دستور داد تا گوش به فرمان و مطیع ابوبکر باشد. همچنین پیامبرص، ابوبکر را در نماز جانشین خویش ساخت. اگر علم و فقاهت ابوبکر نمیبود، پیامبرصاو را جانشین خود نمیساخت. این در حالی است که پیامبر غیر از ابوبکر کس دیگری را نه در حج و نه در نماز، جانشین خود قرار نداد. مبحث صدقهای که رسول اللهصآن را فرض نموده، انس از ابوبکر آن را اخذ نموده است. که حاوی صحیحترین روایات در این زمینه است [٩٩]و فقهاء بر آن تکیه نمودهاند. همچنین انس بعضی از روایات منسوخ را از ابوبکر اخذ نموده است، و این نشان میدهد که ابوبکر عالمترین فرد نسبت به احادیث ناسخ است. هیچ گفتهای از ابوبکر که مخالف نص قرآن و سنت باشد، به خاطر سپرده نشده، و این نهایت خبْرگی و علم او را میرساند. خلاصه، هیچ مسألهای از مسائل شریعت یافت نشده که ابوبکر در آن اشتباه نموده باشد، در حالی که دیگران در مسائل زیادی اشتباه نمودهاند. همچنان که در جای خود به تفصیل آمده است [۱۰۰]. و بعد از او صحابه در مسائلی چند اختلاف نظر داشتهاند، مانند مسأله جد و إخوه، عمریتین۳، عول و دیگر مسائل ارث. و در مسأله طلاق حرام، طلاق ثلاث با لفظ واحد، طلاق با لفظ البته و دیگر مسائل طلاق اختلاف نظر داشتند. همچنین صحابه بعد از او در مسائل دیگری اختلاف نظر داشتهاند که تا به امروز، مسائل اختلافی میان امت اسلامی بوده است. به علاوه، در اقوالی که پس از وفات ابوبکر صدیق با وی مخالفت شده، قول و رأی او راجحتر از قول کسانی بوده که پس از وفاتش با وی مخالفت کردهاند، از قبیل مسأله جد و إخوه ... و جایز بودن فسخ حج به عمره با حج تمتع. از ابن عباسببه ثبوت رسیده که وی ابتدا به قرآن فتوا میداد، اگر حکمی را در قرآن نمییافت، به سنت پیامبرصفتوا میداد، پس اگر آن حکم را در سنت هم نمییافت، به قول ابوبکر و عمر فتوا میداد و قول آن دو را بر قول دیگر صحابه مقدم میداشت. از پیامبرصهم ثابت شده که ایشان فرمودند: «اللَّهُمَّ فَقِّهْهُ فِى الدِّينِ وَعَلِّمْهُ التَّأْوِيلَ» [۱۰۱]: «خدایا، فهم و درک دین را به ابن عباس بده و علم تأویل را به او یاد بده» [۱۰۲].
[۸٧] مسلم آن را روایت کرده است. (ک ۳۲، ح ۴۱). و در آن حدیث آمده است: «رسول خداصنشست و فرمود: هر کس یکی از دشمنان را بکشد و بر آن شاهدی داشته باشد، غنیمت آن مقتول، مال اوست، راوی (ابو قتاده) گوید: من گفتم که چه کسی برایم شهادت میدهد؟ سپس نشستم. پس پیامبرصفرمودهاش را تکرار نمود. راوی گوید: من بلند شدم و گفتم: چه کسی برایم شهادت میدهد؟ آنگاه نشستم. سپس پیامبرصبرای بار سوّم فرمودهاش را تکرار نمود. من هم دوباره بلند شدم. در این حال رسول خداصفرمود: ای ابوقتاده، تو را چه شده؟ من هم ماجرا را برایش نقل نمودم. آنگاه مردی از میان جماعت گفت: ای رسول خدا، او راست میگوید، غنیمت آن مقتول پیش من است. پس او را با دادن حقش راضی کن. در این حال ابوبکر گرفت: نه به خدا قسم! ... تا آخر حديث». بخاری نیز آن را روایت نموده است (ک ۵٧، ب ۱۸). [۸۸] این موضوع در ماجرای گریه ابوبکر خواهد آمد بدان گاه که پیامبرصمخیر کردن بندهای میان خوبی و خوشی دنیا و میان آنچه که نزد خداست، ذکر نمود. [۸٩] منصور سمعانی، و مروزی، یکی از علمای شافعی مذهب، آن را در کتابش «تقویم الأدلة» ذکر کرده است. [٩۰] این غیر از مسائلی است که بعداً ذکر میشود. [٩۱] آنگاه که قسمتی از صورت مبارکش آشکار شد و گفت: «بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي, طِبْت حَيًّا وَمَيِّتًا , وَقَالَ: مَنْ كَانَ يَعْبُد مُحَمَّدًا فَإِنَّ مُحَمَّدًا قَدْ مَاتَ» «پدر و مادرم فدایت باد! چه زنده و چه مرده، خوشبو هستی. و گفت: هر کس محمد را میپرستید، اینک محمد از دنیا رفته است...» بقیة ماجرا بعداً میآید. [٩۲] هنگامی که برایشان سخنرانی کرد و آنان را امیدوار و تشویق نمود. که بعداً از آن سخن به میان میآید. [٩۳] از عایشهلروایت است که او گوید: «هنگامی که رسول خداصقبض روح شد و صحابه راجع به مکان دفنش اختلاف نظر داشتند، ابوبکر گفت: فراموش نکردهام آنچه از رسول خداصشنیدهام که میفرمود: «مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيًّا إِلاَّ فِى الْمَوْضِعِ الَّذِى يُحِبُّ أَنْ يُدْفَنَ فِيهِ» «خداوند جان هیچ پیامبری را قبض نمیکند مگر در جایی که او دوست داشته در آنجا به خاک سپرده شود». پس او را در خانهاش به خاک سپردند. (ترمذی آن را در كتاب «الشمائل» اخراج کرده است. همچنین ابویعلی، ابن ماجه و نسائی آن را روایت نمودهاند. [٩۴] اینکه هر مالی را که پیامبرصبه جا گذاشته، صدقه است و از او مالی به ارث برده نمیشود. در ماجرای «فدک» از آن سخن به میان میآید. [٩۵] پس از گفتگو و استدلال ابوبکر با صحابه، برایشان روشن شد که گفته او درست است، در نتیجه گفتهاش را پذیرفتند. همانا عبارتی که پیامبرصفرموده: «الا بحقها» «مگر در مقابل حـق آن»، فقه و دانش عمیق = = ابوبکر را روشن میسازد؛ چون این عبارت، در مورد جنگ با مانعانِ زکات جهت ادای آن، صریح است، و مطابق قرآن است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمۡ﴾. «و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد». مشرکان (عهد شکن) را هر کجا بیابید بکشید و ... تا آنجا که میفرماید: و زکات دادند، راه را بر آنان باز گذارید» [منهاج السنة: ۳/۲۳۱؛۴/۲۲٩]. [٩۶] بعداً از آن سخن به میان میآید. [٩٧] این موضوع در آخر کتاب خواهد آمد. [٩۸] این موضوع بعداً تحت عنوان: «الصدیق أحب إلی رسول الله»میآید. [٩٩] نگاه کنید به صحیح بخاری، ک ۲۴، ب ۳٧-۴۰. [۱۰۰] نگاه کنید به کتاب رفع الملام عن الأئمة الأعلام، اثر شیخ الاسلام ابن تیمیه. ۳-منظور دو مسئله از مسائل ارث است كه عمرسبدان فتوا داده، از اين رو به «عمريتين» مشهور است.(مترجم). [۱۰۱] مسند احمد بن حنبل، ۱/۲۶۶؛ در صحیح مسلم، ک ۴۴، ح ۱۳۸ «اللهم فقهه ...» آمده و در صحیح بخاری، ک ۶۲، ب ۲۵ «اللهم علمه الحکمة» و «اللهم علمه الکتاب» آمده است. حکمت اکتسابی در غیر نبوت است. [۱۰۲] منهاج السنة: ۲/۲٩۶؛ ۳/۱۱۳، ۱۲۲، ۱۲۴، ۱۲۵؛ ۴/۱۳۵ – ۱۳٧، ۲۱۶، ۲۱٧، ۲۲۱و ۲٩۶. و نگاه کنید به مجموع الفتاوی: ۴/۴۰۰.