ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر ترین صحابی و مستحق ترین فرد به خلافت

فهرست کتاب

وجه دوم: امر به اطاعت و پیروی از ابوبکر و واگذار کردن امور جامعۀ اسلامی به او

وجه دوم: امر به اطاعت و پیروی از ابوبکر و واگذار کردن امور جامعۀ اسلامی به او

۱- در کتاب‌های سنن از پیامبرصروایت شده که ایشان فرمودند: «اقتدوا بالذین من بعدي أبي بکر وعمر» [۲۱٧]: «به دو نفری که بعد از من می‌آیند (ابوبکر و عمر) اقتدا کنید».

پس دستور پیامبرصبه اقتدا کردن به ابوبکر و عمر که بعد از او می‌آیند، دلیلی است بر خلافت آن دو پس از پیامبرص. به همین خاطر یکی از دو قول علما که یکی از دو روایت امام احمد هم هست، بر این است که هر گاه ابوبکر و عمر بر امری اتفاق بکنند، قول‌شان حجت است و عدول از آن جایز نیست. اگر این دو نفر ظالم می‌بودند، پیامبرصدستور نمی‌داد که مسلمانان به آنان اقتدا بکنند، زیرا پیامبرصبه مسلمانان امر نمی‌کند که به شخص ظالم اقتدا بکنند، زیرا انسان ظالم نمی‌تواند پیشوایی باشد که از وی دنباله روی کرد، به دلیل فرموده خداوند متعال که می‌فرماید:

﴿لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ[البقرة: ۱۲۴]. «پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد».

پس از آنجایی که پیامبرصدستور به اقتدا به افرادِ بعد از خود داده و اقتدا هم، همان پیروی است و از طرف دیگر پیامبرصخبر داده که ابوبکر و عمر بعد از وی می‌آیند، دلیل بر آن است که آن دو پس از پیامبرص، خلیفه هستند. و این چیزی است که مطلوب حدیث است. کسی که به او اقتدا می‌شود، درجه‌اش در افعال و سنت‌هایی که برای مسلمانان انجام می‌دهد، بالاتر از درجه کسی است که تنها در سنت‌هایی که به جا می‌گذارد از وی تبعیت می‌شود. فرق میان حدیث مذکور و روایت «أصحابي کالنجوم ...» در عین اینکه حدیث صحیحی نیست، این است که در این روایت کلمه «بعدي» و امر به اقتدای به آنان نیامده است [۲۱۸].

۲- پیامبرصدر جای دیگری می‌فرمایند: «عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي وعضوا عليها بالنواجذ» [۲۱٩]. «بر شما واجب است که از سنت من و سنت و راه و روش خلفای راشدین هدایت یافته بعد از من پیروی کنید». پیامبرصدر این حدیث دستور به پیروی از سنت خلفای راشدین هدایت یافته داده، و در جای دیگری مدت خلافت‌شان را تعیین نموده است. پس این نشان می‌دهد که افرادی که در این مدت متولی امور جامعه اسلامی هستند، همان خلفای راشدین هستند، زیرا آنان جانشینان پیامبرصدر اداره جامعه اسلامی بودند. بنابراین به وسیله هدایت و کمال آنان، گمراهی و ضلال از آنان منتفی شده است. و این نهایت علم و عمل آنان است.

همانا گمراهی، عدم علم و کج روی و ضلال، پیروی از هواهای نفسانی است. به همین خاطر قول اظهر و راجح علما آن است که اتفاق خلفای چهارگانه، حجت است و مخالفت با آن جایز نیست، زیرا پیامبرصبه پیروی کردن از سنت و راه و روششان امر فرموده است [۲۲۰].

۳- در صحیح بخاری و مسلم از جبیر بن مطعم، از پدرش روایت شده که «زنی از پیامبرصچیزی خواست. پیامبرصبه وی دستور داد که دوباره نزدش برگردد. آن زن گفت: ای رسول خدا، اگر آمدم و تو را نیافتم، آن موقع چی؟ - پدرم گوید: منظور آن زن این بود که اگر پیامبرصفوت کند - پیامبرصفرمود: اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو» [۲۲۱].

۴- همچنین پیامبرصدر جای دیگری می‌فرمایند: «إذا لم تجدوه أعطوها أبابکر». [۲۲۲]. «هر گاه او را نیافتید، آن را به ابوبکر بدهید». پس اینکه پیامبرصبه کسی که نزدش آمده، دستور داده که بعد از مرگ خود، نزد شخصی برود که قائم مقام اوست، دلالت می‌کند بر اینکه او بعد از پیامبرص، خلیفه است. چنین امری برای ابوبکر روی داد [۲۲۳].

[۲۱٧] سنن ابن ماجه: ۱/٩٧؛ سنن ترمذی: ۵/۳٧۴۴، مستدرک حاکم: ۳/٧۵؛ مسند احمد بن حنبل: ۵/۳۸۵، ۳٩٩ و ۴۰۲. همچنین ابوداود در سنن خود آن را روایت کرده است. [۲۱۸] منهاج السنة: ۱/۱۸۴ و ۱۸۵؛ ۳/۱۶۲؛ ۴/۲۳۸. و نگاه کنید به: مجموع الفتاوی: ۲۴/۴۰۰. [۲۱٩] سنن ابوداود: ۲/۵۰۶، سنن ابن ماجه: ۱/۴۲ و ۴۳، مسند احمد بن حنبل: ۴/۱۲۶ و ۱۲٧. ابن رجب هم آن را در کتابش «جامع العلوم والحکم» آورده و احوال راویان آن را بررسى نموده و شرح کاملی بر آن داده است. [۲۲۰] منهاج السنة: ۳/۲۶٧ و ۲۶۸. [۲۲۱] صحیح بخاری: ک ۶۲، ب ۵؛ ک ٩۶، ب ۲۴؛ صحیح مسلم: ص ۱۸۵۶ و ۱۸۵٧. [۲۲۲] حاکم آن را از انس بن مالک روایت کرده که گوید: «بنی مصطلق مرا نزد رسول اللهصفرستادند و گفتند: از رسول اللهصبپرس که بعد از تو صدقات خود را به چه کسی بدهیم؟ فرمود: به ابوبکر». و حاکم آن را صحیح دانسته و طبرانی نیز آن را از عصمه بن مالک آورده است. [فتح الباری: ٧/۲۴]. [۲۲۳] منهاج السنة: ۱/۱۸۴؛ ۳/۲۶٧؛ ۴/۲٩۵.