ابوبکر، اولین کسی که مالش را جهت نصرت و یاری اسلام بذل نمود
امام احمد از ابو معاویه از اعمش از ابوصالح از ابوهریره از پیامبرصروایت نموده که ایشان فرمودند: «مَا نَفَعَنِى مَالٌ قَطُّ مَا نَفَعَنِى مَالُ أَبِى بَكْرٍ. قَالَ فَبَكَى أَبُو بَكْرٍ وَقَالَ هَلْ أَنَا وَمَالِى إِلاَّ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» [۴۵]. «هیچ گاه مالی به اندازه مال ابوبکر به من نفع نرسانیده است. ابوبکر گریه کرد و گفت: ای رسول خداصمن و مالم فقط برای تو و در خدمت تو هستیم». این حدیث صراحتاً بیان میدارد که چنین فضیلتی مختص به ابوبکر است و علی یا کسی دیگر، از این فضیلت بیبهره هستند.
همچنین روایت شده است: «وکان یقضي في مال أبي بکر کما یقضي في مال نفسه» [۴۶]. «پیامبرصدر مال ابوبکر تصرف میکرد آن گونه که در مال خودش تصرف مینمود».
انفاق ابوبکر، تهیه خوراک و پوشاک پیامبرصنبود، چون خداوند پیامبرش را از مال تمامی مردم، بینیاز کرده است، بلکه انفاق وی در حقیقت کمک و یاری دادن پیامبرصجهت برپایی ایمان بود.
انفاق او و کمکهای مالیای که در صدر اسلام انجام داد، برای نجات و رهایی مؤمنان بود که کافران آنان را اذیت میکردند یا قصد کشتن آنان را داشتند، مانند خرید هفت بردهای که به خاطر خداوند شکنجه و اذیت و آزار میشدند. یکی از آن بردههایی که توسط ابوبکر آزاد شد، بلال بود. عمرس گوید: ابوبکر سرور ماست و سرور ما را آزاد کرد. منظورش، بلال بود [۴٧]. و انفاق و کمکهای مالی ابوبکر به مؤمنانِ نیازمند به خاطر نصرت و یاری اسلام بود، زمانی که تمام مردم دشمن اسلام بودند. و امثال چنین مالی امکان ندارد که باقی بماند. به همین خاطر است که پیامبر صدر حدیثی که بر صحت آن اتفاق است، هنگامی که میان عبدالرحمن بن عوف و خالد بن ولید اختلاف و جر و بحث بود، فرمود: «لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابِى ، فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلاَ نَصِيفَهُ» [۴۸]. «به اصحاب و یاران من ناسزا نگوئید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر هر یک از شما به اندازه کوه اُحد، طلا (و جواهرات) را (در راه خدا) انفاق کند، به یک مد، و نصف مدِ آن نمیرسد».
همانا غذا دادن به شخص گرسنه از نوع صدقه مطلقی است که هر فرد میتواند تا روز قیامت آن را انجام دهد. بنابراین انفاق و کمکهای مالی ابوبکر تنها به خاطر تأمین مخارج و مایحتاج پیامبرصو مؤمنان نبود، بلکه جهت نصرت و یاری اسلام بود و فضیلت او در همین است. یعقوب بن سلیمان در تاریخش میگوید: حمیدی برای ما نقل نموده و گفت که سفیان برای ما نقل نموده و هشام از پدرش برای سفیان نقل نموده است که ابوبکر اسلام آورد در حالی که چهل هزار درهم داشت. او همه آن را در راه خدا خرج کرد؛ از جمله بلال، عامر بن فهیره، زنیره، نهدیه و دخترش، کنیز بنی مؤمل، و ام عبیس را آزاد نمود [۴٩]. ابوقحافه به ابوبکر گفت: ای پسرم، میبینم که بردههای ضعیف را آزاد میکنی، به راستی اگر افرادی را آزد کنی که از طرف کافران و مشرکان حمایت شوى. ابوبکر گفت: همانا من آنچه را که دوست دارم (یعنی رضایت و خشنودی خدا)، میخواهم [۵۰].
ابوبکر هنگامی که هجرت نمود، مالش را همراه خود برد و ابوقحافه آمد و به خانوادهاش گفت: ابوبکر خودش رفت، پس آیا مالش را پیش شما به جا گذاشت یا آن را با خود برد؟ اسماء گفت: آن را به جا گذاشت و من مقداری از آن را در روزن خانه گذاشته بودم، آن را آوردم و گفتم این همان مال است، تا خیالش راحت شود و خوشحال شود که ابوبکر آن مال را برای زن و فرزندانش به جا گذاشته است. ابوقحافه هیچ از آن مال را نخواست، و این نشان دهنده ثروتمندی و بینیازیاش میباشد. اصحاب صفه انسانهای فقیری بودند، پیامبرصابوبکر را تشویق کرد که به آنان غذا دهد. پس او سه نفر را با خود به خانه برد و پیامبرصده نفر را با خود به خانه برد [۵۱]. ابوبکر صدیق مخارج و نفقه مسطح بن أثاثه که از خویشاوندان دورش بود، تأمین میکرد. مسطح یکی از کسانی بود که در ماجرای قصه افک دست داشت ؛ از اینرو ابوبکر سوگند خورد که دیگر مخارج و نفقه او را تأمین نکند. به همین خاطر خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: ﴿وَلَا يَأۡتَلِ أُوْلُواْ ٱلۡفَضۡلِ مِنكُمۡ وَٱلسَّعَةِ أَن يُؤۡتُوٓاْ أُوْلِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ٢٢﴾[النور: ۲۲].
«آنها که از میان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند، آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمىدارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است».
آنگاه ابوبکر گفت: چرا، به خدا قسم، دوست دارم که خداوند مرا ببخشد. از اینرو تأمین مخارج و نفقه مسطح را از سر گرفت. حدیثی که در این باره وارد شده، در صحیح بخاری و مسلم وجود دارد [۵۲]و [۵۳].
[۴۵] مسند احمد بن حنبل: ۲/۲۵۳. در روایت دیگری آمده است: «وقال هل نفعني الله إلا بك، وهل نفعني الله إلا بك، وهل نفعني الله إلا بك». «ابوبکر گفت: آیا خداوند جر به وسیلة تو، به من نفع رسانیده است؟ سه بار این جمله را تکرار نمود». [الـمسند: ۲/۲۶۶]. ترمذی از حدیث ابوهریره آن را با این لفظ روایت کرده است: «مَا لأَحَدٍ عِنْدَنَا يَدٌ إِلاَّ وَقَدْ كَافَيْنَاهُ مَا خَلاَ أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا يَدًا يُكَافِئُهُ اللَّهُ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ»: «هر کس هر نوع کمک و بزرگیای که در حق ما کرده، پاداش و جزایش را دادهایم و آن را جبران نمودهایم غیر از ابوبکر، به راستی او چنان کمک و بزرگیای در حق ما کرده که قابل جبران نیست و خداوند در روز قیامت جزایش را میدهد». [ترمذی: شماره ۳٧۴۱]. [۴۶] خطیب بغدادی آن را از سعید بن مسیب به طور مرسل، روایت نموده است. [تاریخ الخلفاء: ص ۳۸]. [۴٧] ابو نعیم در کتاب «الحلیة»، ۱/۱۴٧ آن را آورده است. [۴۸] بخاری آن را روایت کرده است .(ک ۶۲، ب ۵). و مسلم آن را با لفظ: «وما أدرك من أحدهم ....» روایت کرده است. [ک ۴۴، ح ۲۲۱، ص ۱٩۶٧]. [۴٩] سعید بن أعرابی از عبدالله بن عمرسروایت کرده که او گوید: «ابوبکرساسلام آورد و در آن روز چهل هزار درهم در منزلش بود. زمانی که به مدینه هجرت نمود، مالش کمتر از پنج هزار درهم بود. که همه آن را در راه آزاد کردن بردهها و کمک و یاری اسلام مصرف کرده بود». [۵۰] در روایت ابن جریر آمده که ابوبکر گفت: «پدر جان، همانا من آنچه را که در نزد خداست، میخواهم». [۵۱] بخاری ومسلم آن را از عبدالرحمن بن ابوبکر روایت کردهاند. نگاه کنید به صحیح بخاری: ک ۶۱، ب ۲۵. [۵۲] صحیح بخاری: ۵/۱٩۸-۲۰۱؛ و صحیح مسلم: شماره ۲٧٧۰. [۵۳] منهاج السنة: ۴/۴، ٧، ۴۴، ۴۵، ۵۰، ۲۴۵، ۲٧۴، ۲۸۳، ۲۸۴، ۲۸۶، ۲۸٧و ۲۸٩.