ابوبکر صدیق رضی الله عنه بر ترین صحابی و مستحق ترین فرد به خلافت

فهرست کتاب

بیعت عمومی مردم با ابوبکر بر سر منبر

بیعت عمومی مردم با ابوبکر بر سر منبر

در صحیح بخاری از انسس روایت شده که او خطبه اخیر عمر [۲٩۰]را شنید. هنگامی که عمر بر روی منبر نشست و برای مردم خطبه خواند. و این در فردای روز وفات رسول اللهصبود. پس عمر شهادتین گفت و ابوبکر ساکت بود و چیزی نمی‌گفت. عمر گفت: آرزو داشتم که رسول اللهصزنده می‌بود تا همه ما از دنیا می‌رفتیم. اینک که محمدصوفات یافته است، خداوند در میان شما نوری قرار داده که به وسیله آن هدایت می‌یابید. خداوند به وسیله آن نور، محمد را هدایت کرده است. و همانا ابوبکر، یار و رفیق رسول اللهصو دومین نفر در غار (ثور) بود و او در میان مسلمانان از همه کس اولی‌تر و شایسته‌تر برای اداره امور شماست. پس برخیزید و با او بیعت کنید. گروهی از حاضرانِ در آنجا قبلاً در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کرده بودند. و بدین صورت عموم مردم با ابوبکر بر سر منبر بیعت کردند.

زهری از انس بن مالکس روایت کرده که گفت: از عمرس شنیدم که در آن روز به ابوبکر می‌گفت: بر روی منبر برو. مدام از او اصرار کرد تا اینکه ابوبکر بر روی منبر رفت، و آنگاه عموم مردم با او بیعت کردند [۲٩۱].

از ابوبکر روایت شده که گفت: مرا به حال خود بگذارید [۲٩۲]و [۲٩۳].

[۲٩۰] عمر این خطبه را بعد از وفات پیامبرصایراد نمود و وفات پیامبرصرا انکار کرد. [۲٩۱] صحیح بخاری: ک ٩۳، ب ۵۱. همچنين در صحیح بخاری از عایشه درباره این موضوع آمده که او گفت: خطبه‌ای که ابوبکر و عمر ایراد کردند، خداوند آن را سودمند گردانید. عمر مردم را ترسانید. و در میان آنان نفاق و ریاکاری بود که خداوند به وسیله خطبه عمر، آنان را اصلاح کرد. سپس ابوبکر هدایت را برای مردم روشن ساخت و آنان را با حقی که بر آن بودند، آشنا کرد. [۲٩۲] نگاه کنید به کتاب «الریاض النضر فی مناقب العشرة» «باغ‌های خرم و سرسبز درباره فضایل عشرة مبشره». [۲٩۳] منهاج السنة: ۳/۱۲۰. قبلاً خطبه ابوبکر بعد از بیعت ذکر شد. و از ربیع، یکی از یاران ابوبکر روایت است که گوید: به ابوبکر گفتم: چه چیز تو را واداشت که اداره امور مردم را به عهده‌گیری در حالی که مرا نهی کردی از اینکه بر دو نفر فرمانروایی کنم؟ گفت: چاره‌ای نداشتم. ترسیدم که امت محمدصدچار تفرقه و چند دستگی شود. و در روایت دیگری آمده است: ترسیدم که فتنه‌ای بر پا شود و بعد از آن ارتداد به وجود آید. [مختصر السیرة: اثر شیخ محمد بن عبدالوهاب، ص ۱۳۸. و نگاه کنید به تاریخ الخلفاء، اثر سیوطی، ص ٧۱].