۱۰- قرآن از نظر علی÷و أئمه †
چون در فصول گذشته ثابت شد که قرآن زمان ما همان قرآن رسول خداصو اصحابش میباشد که به تواتر به ما رسیده، اکنون مدارکی از نهجالبلاغه و سایر سخنان أئمّه (‡) میآوریم تا برای پیروان ایشان عذری نماند و از توجّه به قرآن و تعلیم و تعلّم و عمل به آن کوتاهی نکنند. حضرت امیر÷صریحاً در کلمات خود همین قرآن بین امّت را امام و حجّت برای همه دانسته و مردم را امر به اتّباع آن نموده، در خطبۀ ۱ فرموده: «وَخَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَلَا عَلَمٍ قَائِمٍ كِتَابِ رَبِّكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَحَرَامَهُ». یعنی: «چون خدایتعالی رسول خود را از دنیا برد و در میان شما آنچه پیغمبران در میان امم خود گذاشتند گذاشت؛ زیرا انبیاء امم خود را مهمل و بلاتکلیف بدون راه روشن و نشانۀ برپا نگذاشتند، گذاشت میان شما کتاب پروردگارتان را درحالیکه حلال و حرام آن روشن و بیان شده بود». از این خطبه معلوم میشود که رسول خداصقرآن را در دسترس أمّت خود گذارده و رفته نه اینکه فقط به وصیّ خود سپرده باشد.
در خطبۀ ۲ فرموده: «أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْـمَشْهُورِ وَالْعَلَمِ الْـمَأْثُورِ وَالْكِتَابِ الْـمَسْطُورِ وَالنُّورِ السَّاطِعِ وَالضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَالْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَاحْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَتَحْذِيراً بِالْآيَاتِ». یعنی: «خدا رسول خود را به دین مشهور و نشانۀ مأثور و کتاب نوشته شده و نور درخشان و روشنی نورافشان و امر آشکار برای برطرف کردن شبهات و حجّتآوردن به آیات روشن و بر حذر کردن انسانها به واسطۀ آیات فرستاده است.» (یعنی قرآن که کتابی بود در زمان رسول نوشته شده).
در خطبۀ ۱۸ فرموده: «وَاللهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ﴾[الأنعام: ۳۸] وَفِيهِ تِبْيَانُ كُلِ شَيْءٍ وَذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَأَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء:۸۲] وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَلَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ». یعنی: «خدای سبحانه میفرماید: «ما فروگذار نکردیم در این قرآن چیزی را» و در این کتاب، بیان هر چیزیست و ذکر نمود که این کتاب بعضی از آن بعضی دیگر را تصدیق میکند و اختلافی در آن نیست، پس خدای سبحان فرمود: «و اگر قرآن از نزد غیرخدا بود در آن اختلاف بسیاری پیدا میکردند» و به تحقیق که قرآن ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است. عجائب آن از بین نمیرود و مطالب بلند آن تمام نمیشود تاریکیها جز با آن برطرف نمیشود».
در خطبۀ ۸۳ فرموده: «وَكَفَی بِالكِتَابِ حَجیجَاً وخَصیمَاً»، یعنی: «این قرآن برای حجّت و بحث در مقابل دشمن کافی است.»
در خطبۀ ۸۶ فرموده: «وَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمُ الْكِتَابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَعَمَّرَ فِيكُمْ نَبِيَّهُ أَزْمَاناً حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ وَلَكُمْ فِيمَا أَنْزَلَ مِنْ كِتَابِهِ دِينَهُ». یعنی: «خدا این کتاب را بر شما نازل نمود که بیانکنندۀ هر چیزی است و پیغمبر خود را در میان شما عمر داد، تا برای او و شما در کتابیکه نازل نمود دین خود را کامل نمود.»
در خطبۀ ۹۱ فرموده: «فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِه». یعنی آنچه را که قرآن تو را راهنمایی کرده از صفت حقّتعالی به آن اقتدا کن و او را امام قرار ده.
در خطبۀ ۱۱۰ فرموده: «وَتَعَلَّمُوا كِتَابَ اللهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْـحَدِيثِ وَأَبْلَغُ الْـمَوْعِظَةِ وَتَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَأَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْقَصَص». یعنی: «قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن نیکوترین حدیث است و در قرآن فقیه شوید، زیرا قرآن زندهکنندۀ دلها است و به نور قرآن شفا جویید زیرا شفاء سینهها است و آنرا نیکو تلاوت کنید که نافعترین قصّهها است.»
در خطبۀ ۱۲۷ فرموده: «فَإِنَّمَا حُكِّمَ الْـحَكَمَانِ لِيُحْيِيَا مَا أَحْيَا الْقُرْآنُ وَيُمِيتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْيَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَيْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». یعنی: «همانا دو نفر حاکم شدند (در صفّین) برای آنکه آنچه قرآن زنده کرده زنده کنند و آنچه را قرآن میرانیده بمیرانند و احیاء قرآن اجتماع بر آن است و میرانیدن قرآن جدا شدن از آن است.»
در این خطبه مردم را ترغیب کرده که بر قرآن اجتماع کنند، معلوم میشود قرآن در دسترس مردم بوده نه آنکه در صندوق مخفی باشد.
در خطبۀ ۱۳۳ فرموده: «وَكِتَابُ اللهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ نَاطِقٌ لَا يَعْيَا لِسَانُهُ وَبَيْتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ وَعِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُه». یعنی: «کتاب خدا در بین شما است (نه اینکه در صندوقی مخفی باشد) کتاب خدا ناطقی است که خسته نمیشود و خانهای است که خراب نمیگردد و عزّتی است که یارانش شکست نمیخورند.» (در این خطبه صریحاً همان قرآنی که بین مردم بود را توصیف میکند).
در خطبۀ ۱۳۳ فرموده: «كِتَابُ اللهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَتَنْطِقُونَ بِهِ وَتَسْمَعُونَ بِهِ وَيَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَلَا يَخْتَلِفُ فِي اللهِ وَلَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّه». یعنی: «کتاب خدا قرآن را میبینید و به آن تکلّم میکنید و به آن میشنوید و این کتاب بعضی از آن به بعض دیگر گواه است، در شناسانیدن خدا و راه او اختلاف ندارد و رفیق خود را دور نگرداند.»
در خطبۀ ۱۳۸ فرموده: «يَعْطِفُ الْـهَوَى عَلَى الْـهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْـهُدَى عَلَى الْـهَوَى وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْي». یعنی: «مرد عاقل دیندار، میل خود را بر هدایت میگرداند وقتیکه مردم به هوی میروند و رأی خود را بر قرآن برمیگرداند، یعنی رأی خود را تابع قرآن میکند وقتیکه دیگران قرآن را بر رأی خود برمیگردانند.»
در خطبۀ ۱۵۶ فرموده: «وَعَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللهِ فَإِنَّهُ الْـحَبْلُ الْـمَتِينُ وَالنُّورُ الْـمُبِينُ وَالشِّفَاءُ النَّافِعُ وَالرِّيُّ النَّاقِعُ وَالْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ وَالنَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لَا يَعْوَجُّ فَيُقَامَ وَلَا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ وَلَا يُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ وَوُلُوجُ السَّمْعِ مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَمَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَق». یعنی: «بر شما باد به کتاب خدا؛ زیرا که آن ریسمانی است محکم و نوری است روشن و شفائی است نافع، از عطش سیراب میکند، برای چنگزننده دستگیری است و نجاتی است برای دستآویز، کج نشود تا آن را راست کنند و منحرف نکند تا مورد عتاب گردد، به شنیدن کهنه نشود، کسیکه بر طبق قرآن سخن گوید گفتارش راست باشد و کسیکه به آن عمل کند پیشی گرفته است.»
در خطبۀ ۱۵۸ فرمود: «فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَالنُّورِ الْـمُقْتَدَى بِهِ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَلَنْ يَنْطِقَ وَلَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَالْـحَدِيثَ عَنِ الْـمَاضِي وَدَوَاءَ دَائِكُمْ وَنَظْمَ مَا بَيْنَكُم». یعنی: «پس از زمان فترت، خدا او را فرستاد کتابی آورد که تصدیق کتب گذشته و نور مورد اقتدا باشد، آن قران است، از او سخن بخواهید و او هرگز به زبان سخن نگوید، آگاه باشید در اوست علم آنچه بیاید و خبر از آنچه گذشته است، در اوست دواء درد شما و نظم بیسرو سامانی شما.» مؤلف گوید خدایتعالی نامۀ اعمال و کتب آسمانی را ناطق خوانده، در سورۀ جاثیه آیۀ ۲۹ فرموده:
﴿هَٰذَا كِتَٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيۡكُم بِٱلۡحَقِّ﴾ [۸۸] [الجاثیة: ۲۹].
پس ممکن است به کتابی که مطالب آن روشن باشد ناطق گفته شود مانند قرآن و حضرت امیر÷در خطبۀ ۱۴۵، ۱۸۱ و خطبۀ ۱۳۱ قرآن را ناطق خوانده و چون مانند انسان زبان گوشتی ندارد به اعتباری آنرا صامت خوانده در خطبۀ ۱۴۵ و ۱۸۱.
در خطبۀ ۱۷۶ فرموده: «وَاعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُشُّ وَالْـهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ وَالْـمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ وَمَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَلَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَاسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَهُوَ الْكُفْرُ وَالنِّفَاقُ وَالْغَيُّ وَالضَّلَالُ فَاسْأَلُوا اللهِ بِهِ وَتَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ وَلَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ وَاعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَقَائِلٌ مُصَدَّقٌ وَأَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُفِّعَ فِيهِ وَمَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَعَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَأَتْبَاعِهِ وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ وَاسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَاتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَاسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُم». یعنی: «بدانید که این قرآن همان نصیحتگویی است که گول نمیزند و رهنمایی است که گمراه نمیکند و گویندهای است که دروغ نمیگوید و کسی با آن ننشست مگر اینکه پس از کنار آن، به زیاده و یا نقصان برخاست، زیادتی در هدایت و نقصان از کوری و بدانید که برای احدی پس از قرآن و آشنایی با آن، احتیاجی و کمبودی نمیماند (یعنی به هیچ کتابی محتاج نخواهد بود) و برای احدی پیش از قرآن بینیازی نیست (یعنی اگر هزاران کتاب بخوانی بدون قرآن فقیر خواهی بود)، از قرآن شفا بجویید برای دردهای خود و بر سختیها، به آن یاری جویید، زیرا در آن شفاء است از بزرگترین درد و آن کفر، نفاق، گمراهی و ضلالت است. و به برکت قرآن از خدا درخواست کنید (یا به دستور او و با دوستی قرآن و یاری او به سوی خدا توجه کنید) و با بودن قرآن از مخلوق چیزی نخواهید، زیرا بندگان توجّه نکردهاند به سوی خدا به دستور چیزی مانند قرآن، بدانید که این قرآن شافعی است مورد قبول و گویندهای است مورد تصدیق و محقّقا هر که را قرآن شفاعت کند پذیرفته شود و کسیکه قرآن علیه او بگوید تصدیق گردد، محقّقا روز قیامت منادی ندا کند که آگاه باشید هر زارعی مبتلا به زراعت و عاقبت عمل خود میباشد جُز آنانکه در دل خود بذر قرآن کاشته باشند، از حافظان و پیروان قرآن باشید و او را دلیل و راهنمای خود قرار دهید و از آن پند بخواهید، و عقاید خود را متّهم بدانید و بر قرآن عرضه بدارید و آراء خود را در قرآن تصفیه کنید.»
در خطبۀ ۱۷۶ نیز فرموده: «وَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ حَبْلُ اللهِ الْـمَتِينُ وَسَبَبُهُ الْأَمِينُ وَفِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَمَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَيْرُه». یعنی: «خدای سبحانه به احدی پند نداده به مانند این قرآن، زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و سبب و وسیلۀ امنآور اوست و در آن زندگی دلها و چشمههای دانش است و برای دل جُز قرآن جلایی نیست.»
و در صدر همین خطبه فرموده: «انْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللهِ وَاتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللهِ وَاقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللهِ فَإِنَّ اللهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْـجَلِيَّةِ وَ[أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْـحُجَّة».یعنی: «به بیان خدا بهره برید و نصایح خدا را بگیرید و پندهای خدا را بپذیرید، زیرا خدا راه عذر را بر شما بسته و بر شما حجّت گرفته.» (و اگر این قرآن میان مردم صحیح نبود چگونه آنرا حجّت خوانده و فرموده از آن بهره برید).
و در خطبۀ ۱۸۳ فرمود: «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَصَامِتٌ نَاطِقٌ حُجَّةُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ أَخَذَ عَلَيْهِ مِيثَاقَهُمْ وَارْتَهَنَ عَلَيْهِمْ أَنْفُسَهُمْ أَتَمَّ نُورَهُ وَأَكْرَمَ بِهِ دِينَهُ وَقَبَضَ نَبِيَّهُصوَقَدْ فَرَغَ إِلَى الْـخَلْقِ مِنْ أَحْكَامِ الْـهُدَى بِهِ فَعَظِّمُوا مِنْهُ سُبْحَانَهُ مَا عَظَّمَ مِنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَمْ يُخْفِ عَنْكُمْ شَيْئاً مِنْ دِينِهِ وَلَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً رَضِيَهُ أَوْ كَرِهَهُ إِلَّا وَجَعَلَ لَهُ عَلَماً بَادِياً وَآيَةً مُحْكَمَةً تَزْجُرُ عَنْهُ أَوْ تَدْعُو إِلَيْه. وَاعلَمُوا أَنَّهُ لَن یَرضَی عَنكُم بِشَیءٍ سَخَطَهُ عَلی مَنكَانَ قَبْلَكُم وَلَنْ یَسْخِطَ عَلَیْكُم بِشَیءٍ رَضِیَه مِمَّن كَانَ قَبْلَكُم». یعنی: «پس قرآن آمری است نهیکننده و ساکتی است گویا، حجّت خدا است بر خلق او، بر قرآن از ایشان پیمان گرفته و خودشان را بر آن گرو گرفته است، نور خود را به آن تمام و دین خود را به آن کامل نموده و پیغمبر خود را از دنیا برد، درحالیکه از احکام هدایت به واسطۀ قرآن فارغ شده بود، پس آنچه او بزرگ شمرده شما بزرگش شمارید، بدرستیکه از شما پنهان نکرده چیزی از دین خود را و فروگذار نکرده چیزی را که مورد رضایت و کراهت او باشد، مگر آنکه برای آن در قرآن نشانۀ ظاهری و آیت محکمی قرار داده، تا از آن مکروه را نهی کند و به آن مورد رضایت را بخواند و بدانید که خدا هرگز خوشنود نشود از شما به واسطۀ چیزیکه بر گذشتگان غضب نمود و غضبناک نمیشود بر شما به واسطۀ چیزیکه از گذشتگان خوشنود بوده است».
در خطبۀ ۱۹۸ فرموده: «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَسِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَبَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ وَمِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ وَشُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْؤُهُ وَفُرْقَاناً لَايُخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَتِبْيَاناً لَاتُهْدَمُ أَرْكَانُهُ وَشِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَعِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَحَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَبُحْبُوحَتُهُ وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَبُحُورُهُ وَرِيَاضُ الْعَدْلِ وَغُدْرَانُهُ وَأَثَافِيُّ الْإِسْلَامِ وَبُنْيَانُهُ وَأَوْدِيَةُ الْـحَقِّ وَغِيطَانُهُ وَبَحْرٌ لَا يَنْزِفُهُ الْـمُسْتَنْزِفُونَ وَعُيُونٌ لَا يُنْضِبُهَا الْـمَاتِحُونَ وَمَنَاهِلُ لَا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ وَمَنَازِلُ لَا يَضِلُّ نَهْجَهَا الْـمُسَافِرُونَ وَأَعْلَامٌ لَا يَعْمَى عَنْهَا السَّائِرُونَ وَآكَامٌ لَا يَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ جَعَلَهُ اللهُ رِيّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ وَرَبِيعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ وَمَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ وَدَوَاءً لَيْسَ بَعْدَه دَاء، ونوراً لَیس مَعه ظُلمَة، وحَبلاً وَثیقاً عُروته، ومُعقَلاً منیعاً ذِروته، وَعَزَّا لِمَنْ تَوَلاّه، وسِلماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وهَدی لِمَنْ ائتمَّ بِهِ وعُذرَاً لِمَنْ اِنْتَحَلَهُ، وَبُرهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ، وَشَاهِدَاً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وفَلجَاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ...»تا آخر.
یعنی «و سپس نازل نمود بر او کتابی را که نوریست خاموش نشدنی و چراغی است که فروغ آن محو نمیشود و دریایی است که قعر آن ناپیداست و راهی است که روندۀ آن گم نشود و پرتوی است که شعاع آن برطرف نشود و جداکنندۀ حق و باطلی است که برهانش سست نباشد و بیانی است که ارکانش خراب نگردد و شفاءای است که از امراض ترس نباشد و عزّتی است که یارانش شکست نخورند و حقّی است که یاران آن منکوب نگردند، پس قرآن معدن ایمان و مرکز آن است و چشمههای علم و دریاهای آنست و باغهای عدالت و منابع آنست و ریشۀ اسلام و بنیان آن و وادیهای حقّ و محلّ آن است، دریایی است که برندگان تمامش نکنند و چشمههایی که نوشندگان کمش نکنند، نهرهایی است که واردین بر آن، از آن نکاهند و نشانههای راهی است که سیرکنندگان گمش ننمایند و تپّههایی است که قاصدین از آن نگذرند، خدای تعالی قرار داد آنرا سیرابکننده برای تشنگی علما و زندگی برای قلوب فقها و راهگشاده برای صلحا و دواءای که پس از آن دردی نباشد و نوری که با آن ظلمتی نباشد و ریسمانی است که رشتۀ آن محکم و پناهگاهی است که باروی آن بلند است و عزّتی است برای دوستانش و نردبانی است برای بالا روندگان و امام هدایت است برای مأمومینش و عذر است برای چنگ زنندگان و برهانی است برای سخن گویانش و شاهد پیروزی است برای بحثکنندگان و رستگاری است برای حجّت آورندگانش...» تا آخر.
در خطبۀ ۱۴۵ فرموده: «فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداًصبِالـحقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَمِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ بِقُرْآنٍ قَدْ بَيَّنَهُ وَأَحْكَمَهُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَخَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ وَإِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الـحقِّ وَلَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَلَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللهِ وَرَسُولِهِ وَلَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَلَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَلَا فِي الْبِلَادِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْـمَعْرُوفِ وَلَا أَعْرَفَ مِنَ الْـمُنْكَرِ فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ وَتَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَأَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ وَصَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ لَا يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ فَالْكِتَابُ وَأَهْلُهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَلَيْسَا فِيهِمْ وَمَعَهُمْ وَلَيْسَا مَعَهُمْ لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْـهُدَى وَإِنِ اجْتَمَعَا فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ وَافْتَرَقُوا عَنِ الْـجَمَاعَةِ كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَلَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَلَا يَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَزَبْرَه».
یعنی: «پس خدا محمّدصرا بحقّ فرستاد تا اینکه بندگانش را از عبادت بتها به سوی عبادت خودش و از اطاعت شیطان به طاعت خودش بکشاند به وسیلۀ قرآنیکه آن را روشن و محکم نمود. پس خدای تعالی برای بندگاش در کتابش تجلّی نمود بدون آنکه او را ببینند به واسطۀ آنچه در کتابش از قدرت خود نشان داد و از شوکت خود ترسانید. و محقّقاً پس از من زمانی خواهد آمد که در آن زمان چیزی از حقّ مخفیتر و چیزی از باطل آشکارتر نیست و چیزی از دروغ بر خدا و رسولصبیشتر نباشد و متاعی نزد اهل آن زمان بی ارزشتر از قرآن نخواهد بود هرگاه چنانچه باید خوانده شود و چیزی با ارزشتر از قرآن نباشد هرگاه معنی آنرا از موضع خود تحریف کنند و در جوامع چیزی از کار خوب زشتتر و چیزی خوبتر از کار زشت نباشد، پس محقّقاً حاملین قرآن آنرا فراموش کردهاند (یعنی مبلّغین قرآن و مراجع مسلمین بهکلّی از آن بیخبرند آنان که مدّعی نشر قرآنند چنین باشند) پس قرآن و اهلش هر دو مطرود و از مردم دورند و ایشان دو رفیق هم سفر در یک راهند کسی ایشان را جا ندهد. پس قرآن و اهل آن در آن زمان میان مردمند ولی گویا نیستند زیرا گمراهی با هدایت موافق نباشند اگرچه با هم در یکجا باشند، پس مردم بر تفرقه اتّحاد کنند و تماماً به تفرقه خوش باشند، گویا ایشان امام و پیشوای قرآنند و قرآن امام ایشان نیست (در حالیکه باید قرآن امام باشد) پس باقی نمانَد از قرآن مگر نامش و نشناسند از قرآن مگر خطّ و حروفش».
ما فعلاً تا همینجا اکتفا میکنیم به کلمات آن حضرت÷. خوانندۀ عزیز ملاحظه کن مصداق این خطبه اهل زمان ما میباشند. تو اگر از مبلّغین و مراجع اسلامی هستی بیدار شو و خودت را آشنای قرآن کن. فعلاً در تمام منابر و در تمام مطبوعات آنچه وجود ندارد مفاهیم قرآن است، و گویندگان و نویسندگان برای حفظ خرافات ضدّ قرآنی و ایجاد نفاق اتّحاد دارند، تعجّب این است که علی÷قرآن را امامِ همه دانسته و امام خود، ولی اینان بر عکس قرآن عمل نموده، قرآن را امام خود نمیدانند، نعوذ بالله آن حضرت امامِ اعداءالقرآن شده است!
در فصول بعد کلمات حضرت زهرا و سایر أئمّه‡را که در حقّ قرآن فرمودهاند، ذکر خواهیم کرد و حتّی حضرت امیر÷در صحیفۀ علویّه قرآن را امام خود دانسته است.
[۸۸] «این کتاب ما علیه شما طبق واقع سخن میگوید.»