۴- به نوشتن قرآن اهمّیّت میدادند
از تاریخ و روایات معلوم میشود که رسول خداصو اصحاب او و همچنین تابعین بعدی به نوشتن قرآن اهمّیّت بسیار و فوقالعاده میدادند و هر وقت آیه و یا سورهای نازل میشد، فوری مینوشتند چنانکه در خبر آمده که چون ﴿لَّايَسۡتَوِي ٱلۡقَٰعِدُونَ﴾نازل شد، رسول خداصفرمود: به زید بن ثابت بگویید بیاید و کاغذ و دوات بیاورد، پس به او فرمود: بنویس [۳۵]. رسول خداصو اصحاب او از اوّل بعثت در این کار سعی داشتند چنانکه در اخبار آمده که عمر بن خطاب در اوائل بعثت رسول خداصچون شنید خواهرش مسلمان شده به حالت غضب به خانۀ او وارد شد، دید گوشهای از خانه صفحهای است و در آن از آیات قرآن سورۀ حدید نوشته شده و صفحۀ دیگری دید که در آن سورۀ طه نوشته شده. معلوم میشود در این کار جدّیّت داشتند و حتّی کاتبان وحی و قاریان به این کار افتخار میکردند. هر کس کاغذ داشت در کاغذ و هر کس نداشت در کتف گوسفند و یا پوست آهو و یا برگ و یا سنگ صاف مینوشت. از آیۀ ۷ سورۀ انعام:
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ كِتَٰبٗا فِي قِرۡطَاسٖ فَلَمَسُوهُ بِأَيۡدِيهِمۡ﴾ [۳۶] [الأنعام: ۷].
معلوم میشود کاغذ در دسترس ایشان بوده، چون قِرطاس به معنی کاغذ است و همچنین از آیۀ ۹۱ همان سوره که فرموده:
﴿تَجۡعَلُونَهُۥ قَرَاطِيسَ تُبۡدُونَهَا وَتُخۡفُونَ كَثِيرٗا﴾ [۳۷] [الأنعام: ۹۱].
به هر حال آنقدر به کتابت و حفظ قرآن اهمیّت میدادند تا آنجا که آقای خوئی در ص ۱۶۹ تفسیر «البیان» مینویسد که؛ زنان مسلمه مهریّۀ خود را تعلیم و تعلّم سورۀ قرآن قرار میدادند [۳۸]. و معلمین صدر اسلام مواظب بودند که قرآنهای خود را مطابق قرآنی که به رسول خداصعرضه شده بود بنویسند، پس اگر قرآن عرضه شده در کلمهای تاء مستطیل داشت آنها مواظبت میکردند که مستطیل نوشته شود و اگر تاء مُدَوّر بود مواظبت میکردند مدوّر نوشته شود. و مثلاً اگر بعد از واو جمع هر جا الف بود همه الف میگذاشتند. و بعد از واو مفرد الف نمیگذاشتند [۳۹]مگر جاییکه قرآن اصحاب اوّلیّه، الف داشته باشد، آنجا را مواظب بودند که الف داشته باشد [۴۰]. چنان سعی و کوشش در ضبط کمّیّت و کیفیّت آن داشتند که در هیچ کتابی چنین مواظبت نشده. چون حق تعالی وعده فرموده: ﴿إِنَّانَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [۴۱][الحجر: ۹]. و او خواست که چنین مواظبتی از قرآن به عمل آید، ناگفته نماند چه بسیار عوام و نفهمند بعضی از گویندگان مذهبی که میگویند این قرآنها اهمیت ندارد، زیرا کاغذ و مرکّب است و قرآن حقیقی خود رسول و یا خود امام است. اینان ندانستهاند که خود رسول خداصتابع همین قرآنهای کاغذی بود که روی کاغذ نوشته بودند، خدا به او فرمود:
﴿وَٱلَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِينَ ١٧٠﴾ [۴۲]
[الأعراف: ۱۷۰].
و خود رسول باید به همین قرآن ایمان آورد تا مصداق یؤمنون بالکتاب باشد. و کتاب إلهی عبارتست از همین قرآنها که روی کاغذها نوشته شده. همین گوینده که توهین به قرآن میکند و میگوید کاغذ و مرکّب است برود در دادگستری حضور دادستان و بگوید این کتاب قانون را دور بیاندازید، زیرا کاغذ و مرکّب است او را زنجیر و زندانی خواهند کرد و به او میفهمانند که هر قانونی در کاغذ و صفحات کتاب است، نه در جای دیگر. حال ببینید چه قدر نادانست آن گویندۀ دشمن علی÷که مدّعی دوستی اوست و میگوید در جنگ صفّین چون معاویه قرآنها را سرنیزه کرد، علی÷فرمود: نعوذ بالله این قرآنها کاغذ و مرکب است! دروغ به این بزرگی را به آن امام نسبت میدهند، در حالیکه تمام مورّخین نوشتهاند حتّی در نهجالبلاغه موجود است که آن امام÷فرمود: ما سزاوارتریم که به دعوت به قرآن لبّیک بگوییم و اجابت کنیم. و تمام فقها و أئمّه‡فرمودهاند که هرکس به همین قرآنهای معمول در کاغذ و مرکّب توهین کند، کافر و مرتدّ است و در هیچ تاریخی ذکر نشده که آن حضرت چنین توهین کرده باشد، بلکه حضرت فرمود: «نحن أحَقُّ بمتابعة القرآن»و ما از این دعوت به قرآن سرپیچ نیستیم [۴۳]. علی÷چنین میگوید، ولی مدّعیان دوستی او که دشمن اسلام و قرآنند چنان نسبتها به او بستهاند. و ما آن حضرت را از این تهمتها پاک خواهیم کرد. در ذیل عنوان «قرآن از نظر علی÷».
[۳۵] صحيح بخاري، كتاب التفسیر، حدیث (۴۳۱۸). [۳۶] «و اگر نازل کنیم بر تو نوشتهای را در کاغذی که بدستهای خودشان لمس کنند». [۳۷] «شما آنرا اوراقی قرار میدهید مقداری از آنرا آشکار میکنید و بسیاری از آنرا پنهان میکنید.» [۳۸] خوئی، البيان في تفسير القرآن، ۲۷۴؛ و در حاشيه گفته- مصدر خبر- را مشخص کرده: شيخان و أبو داود و ترمذی و نسائی روایت کردهاند. [نگا: التاج الجامع للأصول فی أحادیث الرسول، علی منصور ناصف، ج۲ /ص۳۳۲. [۳۹] مثالهایی از افعال جمع که واو جمع بدون الف نوشته شده است: جاءو-فاءو- باءو- تبوءو. [۴۰] مانند اَلِفی که در مصاحف امروزی در آخر کلمه میبینیم: ﴿مَا يَعۡبَؤُاْ﴾[الفرقان: ۷۷]- ﴿تَٱللَّهِ تَفۡتَؤُا﴾[يوسف:۸۵]- ﴿وَأَنَّكَ لَا تَظۡمَؤُاْ﴾[طه: ۱۱۹] ﴿يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ﴾[يونس: ۴ و ۳۴]- ﴿أَمَّن يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ﴾[النمل: ۶۴]- ﴿يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ﴾[الروم: ۱۱ و ۲۷]. [۴۱] «به درستی که ما خودمان این قرآن را نازل کردیم و بیگمان که ما البته آنرا نگهبانیم». [۴۲] «و آنانکه به کتاب خدا چنگ میزنند و نماز را برپا دارند براستی که ما ضایع نمیکنیم مزد اصلاح کنندگان را». [۴۳] نص عبارت نهج البلاغة چنین است: «... و هنگامى كه شامیان ما را دعوت كردند تا قرآن را میان خویش داور گردانیم، ما گروهى نبودیم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنیم، درحالىكه خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾: «پس اگر در چیزی نزاع کردید آنرا برگردانید به خدا و رسول» باز گرداندن آن به خدا این است كه كتاب او را به داورى بپذیریم و باز گرداندن به پیامبرصاین است كه سنّت او را انتخاب كنیم، پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى شود، ما از دیگر مردمان به آن سزاوارتریم.» (نهج البلاغة، خطبۀ ۱۲۵).