پيشگفتار
به نام او که زینت زبانها و یادگار جانهاست نام او...
به نام او که آسایش دلها و آرایش کارهاست نام او...
به نام او که روح رُوحها و مفتاح فتوحهاست نام او...
به نام او که فرمانها روان و حالها بر نظام، از نام او...
بس قفلها که به این نام از دلها برداشته، بس رقمهای محبّت که به این نام در سینهها نگاشته، بس بیگانگان که به وی آشنا گشته، بس غافلان که به وی هشیار شده، بس مشتاقان که به این نام دوست را یافته...
هم یاد است و هم یادگار، به نازش می دار تا وقت دیدار...
گِل را اثر روی تو گُلپوش کند
جان را سخن خوب تو مدهوش کند
آتش که شراب وصل تو نوش کند
از لطف تو سوختن فراموش کند!
در هر سخنی از سخنان گهربار رسول اکرمصمعجزاتی و دنیایی از معانی نهفته است که از پشت کوههای سر به فلک کشیدۀ زمان یک به یک طلوع می کنند. از آنجمله است؛ آن سخن گرانبهایی که درحقیقت نشان فخری است برای ایرانیان؛ که بدان افتخار بورزند و آن را چون تاج برسرخویش بدارند ! روزی که پیام آور آسمان، به سلمان فارسی؛ پیک هدایت ایران زمین فرمودند: «لَوْكَانَ هَذَا الدِّينُ بالثّريّا لَبَلَغَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ».«اگر این دین در آسمانها میبود، مردانی از سرزمین فارس آن را در مییافتند...». و هممیهنان سلمان با پذیرش صمیمانۀ این آیین و تحقیق و تأمّل در آن، به زبان عمل به پیامبر رحمت پاسخ دادند: «صَدَقتَ يا رَسولَ اللهِ»
حقّا! چه راست گفتاری ای رسول پاک هدایت... سلام و درود بینهایت خدا بر تو بادا به عدد دانههای باران و قطرههای اقیانوسها تا روز قیامت.
سرزمین فارس از ابتدای طلوع خورشید هدایت بر آن، همیشه چون ستارهای تابان در آسمان دعوت و علم اسلامی تجلّی کرده است. و بر فطرت زمین گَهگاه مورد تاخت و تاز بدعتها و گمراهیها نیز بوده، ولی همیشه پرچم توحید «لَا إلَهَ إلاَّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» یگانه پرچمی بوده که سقف این سرزمین را زینت می بخشیده...
وتنها حدود چهار قرن است که پرچم توحید با آمدن موج تکفیری و خون آشام قزلباشان صفوی سرنگون گشته است!..
امّا باید که صدق کلام رسالت همواره تجلّی گرا باشد... و چنین است...
در بین این گرد بادهای هولناک بدعت و گمراهی همیشه مهرههای تابانی از لعل، یاقوت و زمرّد درخشیدهاند...
حضرت آیت الله العظمی ابوالفضل برقعی یکی از این ستارههای تابان آسمان تاریک این سرزمین است. ایشان سالهای متمادی عمر خویش را در گمراهی و بدعتهای جامعه بسر بردند... ولی چون روحی پویا و قلبی شیدای حقیقت داشتند سلمان گونه در پی حقیقت از کتابی به کتابی و از شهری به دیاری و از آیهای به حدیثی پریدند، تا در نهایت شاهین وار بر فراز قلّۀ توحید جای گرفتند...
سختیها و مرارتهایی که این امام موحّد ایران معاصر در راستای حقگویی و حقیقتجویی تحمّل کردهاند داستانها دارد که این کوتاه سخن مجال بیان آن نیست...
ایشان چون از سرچشمۀ حقیقت توحید سیراب شدند در راستای اصلاح همکیشان خویش قلم به دست، جهادی بزرگ را آغاز نمودند که بر اثر آن موجی از خداپرستی و اصلاح را در جامعه شرک آلود ایران شاهدیم.
شاهکار علمی ایشان تفسیر تابشی از قرآن است که در آن این مجاهد سبیل توحید، ابراهیم وار سعی نموده واقعیت دین را با سخنان قرآن و کلام پاک یزدان به مسلمانان بفهماند.
تفسیر تابشی از قرآن به مردم میگوید که کتاب الهی برای همگان آمده است. و برای همگان قابل فهم، درک و هضم است. این تفسیر سدهای ساختگی بین قرآن و ملّت را درهم میشکند و ترس و واهمهای که مردم از کتاب پروردگارشان دارند را به یکباره از بین میبرد.
از آنجا که امام ابو الفضل برقعی ـ علیه الرحمه ـ از متن جامعۀ تشیّع برخاسته است و تا نیل به درجۀ اجتهاد بالا رفته بود، با بدعتها و تصوّرات جاهلانهای که در این جامعه رسوخ پیدا کرده آشنایی کامل داشته و در این تفسیر با اسلوبی بسیار شیوا و قابل فهم برای همگان عمدهترین قضایای فساد دینی را با استناد به کلام پاک الهی و فرمودههای گهربار پیامبر اکرمصو روایات وارده از ائمّۀ اهل بیت به بهترین وجهی اصلاح می نماید.
و از آنجا که تهیّۀ یک فهرست تفصیلی برای چنین کتاب تفسیری کاری است بسیار طولانی و پر حجم؛ از آن صرفنظر کرده، تنها به مهمترین اشکالات مذهبیای که جامعۀ تشیّع به شدّت با آن دست به گریبان است و در واقع این مسائل سدّ راهی است که منافقین کور دل و دکانداران مذهبی در برابر فهم درست و صحیح دین قرار دادهاند، در اینجا به برخی از مواردی که در این تفسیر مبارک می توانید آنها را بیابید اشاره می کنیم:
۱- شفاعت، سورۀ بقره آیۀ ۲۵۴، سورۀ سبأ آیۀ۲۳، ج۳، سورۀ زُمَر آیۀ ۱۹، ج۴ و سورۀ زخرف، آیۀ۸۶، ج۴.
۲- اولوا الأمر، سورۀ نساء آیۀ ۵۸ و ۵۹.
۳- کرامات أولیاء، سورۀ کهف آیۀ ۱۲، ج۳.
۴- استخلاف ائمّه، سورۀ نور، آیۀ ۵۵، ج۳
۵- عدم انحصار امامت، سورۀ فرقان آیۀ۷۴، ج۳.
۶- مفاسد اشعار شعراء، سورۀ شعراء آیۀ۲۲۷، ج۳.
۷- حکم شنیدن مردگان و گنبد و قبرسازی بر قبرها ؛ سورۀ نمل آیۀ ۸۰، ج۳ و سورۀ فاطر آیۀ۲۲، ج۳.
۸- انتخاب امام از سوی خداست یا مردم، سورۀ قصص آیۀ ۶۸، ج۳.
۹- حکم زکات، سورۀ لقمان آیۀ۴، ج ۳.
۱۰- اهل بیت چه کسانیاند و طهارت آنها به چه معناست؟ سورۀ احزاب، آیۀ ۳۳، ج ۳.
۱۱- آیا ائمّه واجب الإطاعه هستند؟ سورۀ احزاب آیۀ ۳۸، ج۳ .
۱۲- حکم تعویذات و شگون، سورۀ یس، آیۀ ۱۸، ج۴.
۱۳- آیا امامان معصومند؟! سورۀ زُمَر، آیۀ ۱۳، ج۴ و سورۀ غافر، آیۀ۵۵، ج۴.
۱۴- آیا صحابه مرتد شدند؟ سورۀ فتح، آیۀ ۱۸ و آیۀ ۲۹، ج۴. و سـورۀ واقعه، آیۀ ۳۹، ج۴. و سورۀ حدید، آیۀ۱۰، ج۴. و سورۀ حشر،آیۀ ۹ و۱۰، ج ۴.
۱۵- خواندن غیرخدا در دعاء، سورۀ شعراء، آیۀ ۲۱۳، ج۳. و سورۀ جنّ، آیۀ ۲۰.
۱۶- شفا دهنده تنها خداست! سورۀ عبس، آیۀ ۲، ج۴ وسورۀ غاشیه، آیۀ ۳، ج۴.
۱۷- آیا پیامبران و امامان علم غیب دارند؟ سورۀ قصص، آیۀ ۴۴ـ۴۶، ج۳.
نکتۀ دیگر اینکه ما در طول مسیر تهیّه و ترتیب این کتاب سعی نمودهایم متن اصلی تفسیر امام برقعی را به خواننده آنچنان که قلم ایشان نقش زدهاند عیناً برسانیم، تنها در مواردی که کلمهای عربی را مؤلف در ضمن جملۀ فارسی جای دادهاند و گمان بردهایم که فهم آن شاید برای برخی از خوانندگان واضح نباشد تنها مرادف فارسی آن کلمه را در بین دو پرانتز آوردهایم تا درک جمله برای خواننده آسانتر باشد.
اشاره به این نکته را لازم می دانیم که امام برقعی در طول مسیر علمی و پژوهشی خود که بدون تعصّب و با چشمانی باز و با قلبی آمادۀ پذیرش حقیقت، طی طریق نموده و توانستهاند از بسیاری از خرافات و اجتهادات نادرست و یا ضعیف، خود را سالم بیرون کشند که این نکته در مؤلّفات ایشان واضح و روشن است. از جمله مسائلی که شاید عمر بدو اجازه نداده بود که با مداد قرمز بر آنها خط بطلان زند برخی رسوباتی است که از عقیده اعتزالی پیشین ایشان هنوز بر ذهنشان مانده بود، چون؛ عدم ملاقات مؤمنان با پروردگار خویش! که قرآن کریم و پیامبر اکرم صآنرا دقیقا روشن ساختهاند و تفسیر بی مورد برخی از صفات الهی به معانی مجازی آنها! که اینچنین موارد را ما در پاورقی سخنان مؤلف بزرگوار روشن ساختهایم تا خواننده محترم با حقیقت امر از دیدگاه قرآن کریم و پیامبر اکرم صآشنا گردد.
البتّه باز هم جای دارد اشاره کنیم که وجود اینگونه مسائل نه تنها قدحی بر مؤلف حقیقت جوی نیست بلکه به این نکته اشـاره دارد که انسان جائز الخطا می باشد و سخن هر کس جُز خدای متعال و پیام آور او قابل بازنگری است و هر انسانی جُز پیامبران هر چند عالم، دانشمند، صاحب مقامات عالیه و مؤلّفات بزرگ باشد باز هم ممکن است اشتباه کند و مؤمن همواره در پی حقیقت است نه در پی مردان و یا به اصطلاح بزرگان! و او بزرگان را با میزان حق میسنجد نه اینکه حق را با زبان بزرگان!
با این امید که خوانندۀ محترم پس از خواندن این گنجینه، آنرا به سایر دوستان و آشنایان خویش معرّفی کند، دست به ترتیب و بازنگری این کتاب ارزشمند زدهایم. شاید که ما نیز از جملۀ آن کسانی باشیم که در زیر چتر آن سخن گهربار و معجزه آسای رسول هدایت جایی دارند.
«اللّهمَّ أرِنَا الـحَقّ حقًّا وارزُقنَا اتّباعه، وأرِنا الباطلَ باطلاً وارزقنا اجتِنابَه».
«بار الها! حق را به ما حق نشان ده و پیروی از آن را بر ما روزی گردان و باطل را بر ما باطل نشان ده و دوری از آن را بر ما روزی گردان».
إلهی آمین!
مُصحح کتاب