تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد اول

فهرست کتاب

۲۰- متشابهات، قابل درک و فهم است

۲۰- متشابهات، قابل درک و فهم است

پس از آنکه ما آیات متشابهات را تعیین کردیم حال می‌گوییم تمام آیات متشابهات را می‌توان فهمید و همه فصیح، روشن، قابل درک و ترجمه و مفهوم آنها سهل و آسانست و حقّ‌تعالی آیات متشابهه را لغو قرار نداده که کسی نفهمد، بعضی از مردم نادان و یا مغرض هر کس بخواهد به قرآن تمسّک جوید و آیه‌ای برای اثبات مطلبی ذکر کند فوری او را بازمی‌دارند به بهانۀ اینکه قرآن متشابه دارد و نباید به قرآن تمسّک جست، ما برای روشن شدن مطلب و دفع ایشان می‌گوییم:

متشابهات قرآن قابل درک و فهم است و کسی نگفته متشابهات قابل فهم نیست، نه خدا چنین فرموده و نه رسولص. در سورۀ آل عمران آیۀ ۷، که در فصل سابق ذکر شد، فرموده: تأویل متشابه را کسی نمی‌داند جُز خدا و نفرموده ترجمه و معنای آن‌ را کسی نمی‌فهمد. ما قبول داریم تأویل متشابه را کسی جُز خدا نمی‌داند و ما مأمور به فهم تأویل آن آیات نیستیم. امّا ترجمه، تفسیر، مفهوم و منطوق آنها را چرا ندانیم، پس به آن شخص نادان و یا مغرض باید فهمانید که تأویل غیر از ترجمه و تفسیر است، اگر بنا باشد کسی آیات متشابهه را نفهمد نزول آن آیات لغو می‌شود و خدای حکیم کار لغو نمی‌کند. ما دلیل‌ها داریم بر اینکه آیات متشابه قابل فهم و درک‌ است:

دلیل اوّل: حقّ تعالی مکرّر در سورۀ قمر فرموده: ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَیعنی: «محقّقاً ما قرآن را آسان قرار دادیم»و این آیه اطلاق دارد و شامل آیات متشابهه نیز می‌شود زیرا آیۀ متشابه نیز قرآن و سهل التّناول است و اگر آیات متشابهه آسان نبود می‌فرمود: «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا بَعْضَ القُرآن!!»و حال آنکه نفرموده!

دلیل دوّم: آیاتی که فرموده: ﴿لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِ [۱۸۸]این آیات نیز اطلاق دارد و شامل تمام آیات قرآن است، پس باید در آیات متشابهه نیز تدبُّر کرد و فهمید.

دلیل سوّم: آیاتی که فرموده: ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِو ﴿بَيَانٞ لِّلنَّاسِو ﴿وَمَوۡعِظَةٞو مانند اینها، و اگر آیات متشابهه قابل فهم نباشد ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِنمی‌شود. به اضافه ما می‌پرسیم آیات متشابه کدام است ممکن است هر آیه‌ای را ما دست بگذاریم برای اثبات مطلبی شما بگویید متشابه است، بنابراین تمام آیات قرآن متشابه می‌شود و باید آنرا مهجور و بی‌فایده دانست، اگر چنین باشد دشمنان قرآن مانند نصاری و یهود خوشحال خواهند شد و حدّاکثر عداوت با قرآن همین است.

بعضی از دشمنان قرآن می‌گویند قرآن را فقط راسخون در علم می‌فهمند و راسخون در علم منحصر به ۱۲ نفر امام است و دلیل ایشان آیۀ ۷ سوره آل عمران است که ذکر شد، جواب ایشان چند چیز است:

۱- خدا راسخون در علم را منحصر به ۱۲ نفر ننموده زیرا در سوره نساء آیه۱۶۲ مؤمنین یهود را از راسخون در علم شمرده و فرموده:

﴿لَّٰكِنِ ٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ مِنۡهُمۡ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ.... [النساء: ۱۶۲].

«لیکن راسخون در علم از یهود و ایمان آورندگانشان ایمان می‌آورند به آنچه به تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل شده».

پس طبق این آیه هر کس ایمان آورد و به مطالب دینی دانا باشد راسخ در علم است ولو یهودی باشد.

۲- امیرالمؤمنین÷در خطبۀ ۸۹ به نام اشباح فرموده: راسخ در علم آن است که اقرار به نادانی خود کند در امور غیبی و می‌فرماید: «وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْـمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُيُوبِ الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِيرَهُ مِنَ الْغَيْبِ الْـمَحْجُوبِ فَمَدَحَ اللهُ تَعَالَى اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ يُحِيطُوا بِهِ عِلْماً وَسَمَّى تَرْكَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيمَا لَمْ يُكَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ كُنْهِهِ رُسُوخاً فَاقْتَصِرْ عَلَى ذَلِك‏»یعنی: «و بدان‌که راسخون در علم آنانند که اقرارشان به جهل آنچه تفسیرش را نمی‌دانند از غیب‌های مسدود، بی‌ نیازشان نموده که به درهای بسته شدۀ نزد غیب‌ها وارد شوند، پس خداوند اعتراف آنان را به عجز و ناتوانی از دست یافتن به آنچه احاطۀ علمی به آن ندارند، مدح نموده و ترک تعمّق و کنجکاوی آنان را در آنچه مکلّف به بحث از کنه آن نیستند رسوخ نامیده» و حضرت سجّاد÷نیز در این باره چنین فرموده: که هر کس کلمات آنحضرت را بخواهد، در همین تفسیر به نکات ذیل آیۀ ۵۲ سوره شوری مراجعه کند. بنابراین هر کسی که در مطالب غیبی وارد نشود و اقرار به عجز و جهل خود کند در مواردی‌ که مأمور به تحقیق نیست، چنین کسی به قول حضرت امیر÷، از راسخین در علم است. پس چگونه مدّعیان تشیّع قول حضرت را ندیده برخلاف آن امام راسخون را منحصر به دوازده نفر نموده‌اند.

۳- اینکه رسوخ در علم در لغت به معنی استواری و محکمی در آنست و هر کس در علم خود نسبت به هرمعلومی استوار و محکم باشد، می‌توان او را راسخ نامید و این انحصاری نیست و نمی‌توان قرآن را میخ‌کوب و منحصر کنیم برای اشخاص معیّن و هر کجا صفت خوب و یا صفت بدی است بگوییم مخصوص اشخاص معیّنی است، کسانی‌که قرآن را مدّاح و یا قدّاح اشخاص مخصوصی شمرده‌‌اند کتاب خدا را کوچک شمرده‌‌اند و قانون الهی را از عمومیّت انداخته‌‌اند و نباید آنان را عاقل نامید.

اگر کسی بگوید حدیثی وارد شده که امام فرموده راسخون در علم ماییم، در جواب باید گفت: باشد؛ امام از راسخون باشد، ما منکر نیستیم امّا نفرموده کس دیگر از راسخون نیست و اگر حدیثی بگوید هیچ‌کس راسخ در علم نیست جُز امام، آن حدیث ضدّ قرآن و باطل است. جایی‌که علمای یهود اگر ایمان به محمّدصآورند خدا آنان را از راسخون شمرده باشد [۱۸۹]، البتّه فلان امام÷نیز از راسخون است، ولی این دلیل بر انحصار نمی‌شود. به اضافه چون قرآن مطلبی را روشن و واضح کرد ما نباید از آن اعراض کنیم و به حدیث زید و عمرو رجوع کنیم.

از همۀ اینها گذشته اگر در همین آیۀ ۷ سوره آل عمران تدبّر شود مطلب روشن خواهد شد، زیرا خدا تأویل متشابهات را مخصوص خود نموده و نفرموده راسخون در علم می‌دانند، زیرا ﴿وَٱلرَّٰسِخُونَواوِ آن استیناف است نه واو عاطفه، و اگر واو عاطفه بدانیم موجب کفر و شرک می‌شود، زیرا در صورت عطف معنی چنین می‌شود «خدا و راسخون می‌گویند ما ایمان آوردیم تماماً از نزد پروردگار ما می‌باشد» و این غلط است زیرا نباید گفت: خدا ایمان آورده و می‌گوید: تمام از نزد پروردگارماست، زیرا خدا پروردگاری ندارد و ایمان نمی‌آورد، پس اگر واو عاطفه باشد معطوف و معطوف‌علیه در حکم واحد و باید هر دو ایمان بیاورند به پروردگار خود یعنی «الله» که معطوف علیه باشد و «راسخون» که معطوف باشد، و این کفر و شرک ‌است. حال شما ملاحظه کنید بی‌سوادی که آنرا واو عاطفه گرفته و می‌گوید راسخون، عالِم به تأویل متشابه می‌باشند چگونه برای تعصّب مذهبی در کفر افتاده. به هرحال تاکسی تعصّب را کنار نگذارد آیات الهی را نمی‌فهمد.

۴- ما از آنکه بگوید متشابهات قرآن را کسی نمی‌داند جُز ۱۲ نفر و آنان فعلاً در میان بشر نیستند می‌پرسیم: شما آیات متشابه را نشان دهید، اگر بگوید هر آیه که معنی معیّنی داشته باشد و احتمال غیر آن نرود محکم است و باقی متشابه، گوییم چنین آیه‌ای در قرآن وجود ندارد، زیرا در هر آیه امکان احتمال غیر معنی ظاهری آن داده می‌شود. بنابراین تمام آیات قرآن متشابهات است و به قول او باید قرآن را کنار گذاشت تا خوب به استعمار سواری دهند و خرافات ضدّ قرآن را بپذیرند، به بهانه اینکه نمی‌دانیم قرآن چه می‌گوید شیطان و استعمار را از خود خورسند کرده‌‌اند، پس اینان نرفتند آیات محکمات قرآن را بفهمند و از متشابهات تمیز دهند و فقط هَمِّ ایشان دور کردن مردم از قرآن است.

۵- ما از این مدّعیان می‌پرسیم آیا این ۱۲ نفر که عالم به متشابهات قرآنند برای مردم بیان کرده‌‌اند یا خیر؟ اگر بیان کرده‌‌اند پس قابل فهم شده و می‌شود فهمید، پس چرا می‌گویید قابل فهم نیست؟ و اگر آن ۱۲ نفر بیان نکرده‌‌اند می‌گوییم چرا بیان نکرده‌اند؟ آیا آنان بخل کردند و یا خدا کار لغوی کرده و آیاتی را نازل نموده که جُز ۱۲ نفر کسی نفهمد و آن ۱۲ نفر هم به کسی یاد ندهند و انحصاری کنند، پس خدا خودش فکری کند و آیات کتاب خود را از انحصار در آورد، نعوذ بالله من الجهل والتّعصّب.

[۱۸۸] «تا آیات آن را تدبر کنند». [۱۸۹] اشاره دارد به اینکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّٰكِنِ ٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ مِنۡهُمۡ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ يُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِكَ... [النساء: ۱۶۲]. «لیکن ثابتان و استواران در علمِ از ایشان و ایمان آورندگان‌شان ایمان می‌آورند به آنچه به سوی تو نازل شده و آنچه قبل از تو نازل شده...».