۲۴- بیخبری از قرآن ضررهای مادّی و معنوی دارد
امّت اسلام در اثر بیخبری از قرآن به ضرر و زیانهای بسیاری مبتلا شده، ما نمونهای از آنها را مینگاریم:
۱- در ایام حجّ در مِنی میلیونها گوسفند، گاو و شتر قربانی میشود و بدون استفاده در گودالهایی زیر خاک میکنند از ترس ماندن در هوای گرم و بوی تعفّن آنها. درحالیکه بسیاری از فقرای مسلمین در ممالک اسلامی به دو سیر گوشت حلال محتاجند و دسترسی ندارند، آیا این اسراف نیست؟ آیا این ضرر جایز است؟ باید سردخانهای بسازند و جلو این اسراف و تبذیر را بگیرند، زیرا قرآن در آیۀ ۲۸ سوره حجّ فرموده:
﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَ ٢٨﴾ [الحج: ۲۸].
«حاضر شوند به حجّ برای اینکه بهرههای خود را مشاهده کنند و در روزهای معلومی نام خدا را بیاد آرند بر آنچه روزی ایشان کرده از حیوانات چهار پا که از آن بخورید و به سختی کشیدۀ فقیر اطعام کنید».
و در آیۀ ۳۶ و ۳۷ همین سوره فرموده:
﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞۖ فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٣٦ لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡ﴾[الحج: ۳۶-۳۷].
«حیوانات تنومند را برای شما از شعائر إلهی قرار دادیم، برای شما در آنها خیر است، پس یاد خدا کنید و خدا را نام برید بر ذبح و نحر آنها، در حالی که بر پا باشند، پس چون به پهلو فرود آیند از آنها بخورید و به فقیر و سائل وارد اطعام کنید، بدین گونه آنها را برای خاطر شما مسخرّ کردیم و تا شکر گزارید، گوشتها و خون آنها به خدا نرسد ولیکن پرهیزگاری شما بخدا میرسد».
از این آیات معلوم میشود که هدف قرآن از قربانی حیوانات خوردن و به فقراء و مساکین اطعام نمودن است نه زیر خاک کردن. اگر مسلمین از این آیات با خبر بودند چنین اسراف حرامی را مرتکب نمیشدند و یا قربانی خود را چون مصرف ندارد دو روز عقب میانداختند و اگر سردخانهای فراهم میکردند از گوشت، پوست، پشم و کرک آنها به نفع فقراء استفاده میکردند.
۲- ضرری که از دادن خمس و سهم امام از مالی که از کسب و کار به دست آمده و مدرکی در کتاب خدا و سنّت رسول برای اداء آن نیست و دلیلی از حدیث وعقل و اجماع نیز ندارد.
امّا کتاب خدا: یک آیه وارد شده در خمس غنائم جنگی در سورۀ انفال آیه ۴۱ [۲۱۴]به صریح جملۀ:
﴿يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ﴾ [۲۱۵] [الأنفال: ۴۱].
و:
﴿يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَان﴾ [۲۱۶] [الأنفال: ۴۱].
و:
﴿إِذۡ أَنتُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلۡقُصۡوَىٰ وَٱلرَّكۡبُ أَسۡفَلَ مِنكُمۡۚ ﴾ [۲۱۷] [الأنفال: ۴۲].
که نشان میدهد هر چیزی که روز جنگ بدر روز جدا شدن موحّدین از مشرکین و برخورد این دو جمع به یکدیگر، به دست مسلمین آمده به عنوان غنائم، باید خُمس آن را زمامدار مسلمین بین خود و نزدیکان خود، فقراء، ایتام و غرباء مسلمین تقسیم کند و مربوط به بهرۀ کسب و کار و بازار نیست. و به اضافه رسول خداصدرتمام عمرش و همچنین امیرالمؤمنین علی÷و سایر خلفای اسلامی در زمان خلافت خود یک درهم به عنوان خُمس ارباح مکاسب از کاسبی نگرفته و مردم هم ندادهاند و چنین موضوعی در سیرۀ رسول خداصو خلفاء مطرح نبوده و گرنه حضرت امیر÷و برادرش عقیل صاحب میلیونها درهم و دینار میشدند. پس از یک قرن و دو قرن اخباری به نام ائمّه ‡جعل کردند که کاسب شیعه باید خمس و سهم امام بدهد، امّا در مقابل آن، اخبار و احادیث بسیاری وارد شده که خُمسی جُز در غنائم جنگی نیست. و اخبار بسیار دیگری نیز آمده که ائمّه ‡خمس را به شیعیان خود بخشیده و برای آنان مباح و حلال کردهاند که نپردازند، مثلاً در جلد ششم وسائل الشّیعة صفحه ۳۷۸ به بعد ۲۲ حدیث را روایت کرده که ائمّه‡فرمودهاند که ما خُمس را برای شیعیان خود حلال کرده و بخشیدهایم و در خبر۱۶ روایت کرده از توقیع امام زمان که فرموده: «وَأَمَّا الْـخُمْسُ فَقَدْ أُبِيحَ لِشِيعَتِنَا وَجُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ» [۲۱۸]ما نمیدانیم چگونه ائمّه‡حکمی در طول احکام خدا زیاد کرده و سپس آنرا برداشته و از شیعیان خود این حکم را برداشتهاند، این کار مشروع نیست. ممکن نیست حکمی که در زمان رسول خداصنبوده بدین بیفزاید، به هر حال چون مردم از قرآن و سنّت رسول خداصبیخبرند، این زیان را متحمّل شده و در دین اسلام که دین مساوات است و دین تبعیضنژاد نیست چگونه این تبعیض را آوردهاند؟ با اینکه رسول خداصهمان خمس غنائم جنگی را بین فقراء و أیتام مسلمین تقسیم کرده و به یتیم آل محمّد نداده، زیرا در جنگ بدر ایتام و مساکین آل محمد وجود نداشته است. هر کاری که رسول خداصکرده همان الگو و اسوه است برای تمام مسلمین که باید به او اقتدا کنند. و امیرالمؤمنین چنانکه در بحار ج ۲ ص۲۶۶ آمده، فرموده: «السُّنَّةُ مَا سَنَّ رَسُولُ اللهِ وَالْبِدْعَةُ مَا أُحْدِثَ مِنْ بَعْدِهِ» [۲۱۹]در کتاب خدا و سنّت رسولصخبری از خمس ارباح مکاسب نیست.
و امّا عقل: هیچ عاقلی حکم نمیکند که هر پیر زن چرخریس و پیرمرد قد خمیده هر چه دارد از کسب و کار خمس آن را به دیگری بدهد بدون امر إلهی. و امّا اجماع: پس بدان که بیشتر فقهای مذاهب اسلامی قائل به خمس ارباح مکاسب نشده و آن را بدعت میدانند. و فقهای شیعه در خمس ارباح مکاسب اختلاف دارند، بسیاری از ایشان خُمس ارباح را مخصوص امام میدانند تمام آن را و میگویند امام هم به شیعیان بخشیده و بعضی اصلاً خمس را واجب نمیدانند. ما عدّهای از بزرگان علمای شیعه را که خمس را واجب ندانستهاند ذکر میکنیم تا معلوم شود مسئله مورد اتّفاق نیست:
اوّل- ابن جنید که از بزرگان علمای شیعه بوده در زمان دیالمه به نقل علامه در «کتاب مختلف» ج۲ ص ۳۱.
دوّم- مرحوم ابن عقیل به نقل محقّق سبزواری در کتاب «ذخیرة المعاد».
سوّم- شیخ مفید به نقل محدّث بحرانی در «کتاب حدائق» ج ۱۲ ص ۳۸.
چهارم- شیخ صدوق محمّد بن بابویه القمّی در کتاب «من لایحضر» که سخنی از ارباح مکاسب و خمس تجارت نیاورده، ولی احادیث تحلیل خمس را برای شیعیان آورده. و از کلام حاج شیخ عبّاس قمی در «منتهیالآمال» در ذکر جلالت شأن زکریّا بن آدم که نوشته: «و اهل قم اوّل کسانی هستند که خمس فرستادند به سوی ائمّه‡» معلوم میشود تا آن زمان خمس معمول نبوده است.
پنجم- شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» ج ۴ ص ۱۴۳ فرموده: ائمّه†خمس متاجر را برای ما مباح کردهاند که تصّرف شیعه در آن جائز است و نیز در کتاب «المبسوط» ج ۱ ص ۲۶۳ و در کتاب «النّهایة» ص ۲۰۰ چنین فرموده است.
ششم- شیخ فقیه سلاّر حمزه بن عبدالعزیز به نقل علامه در «مختلف» ج ۲ ص ۳۰ و ۳۷ که راجع به خمس فرموده: «قَدْ أَحَلُّونَا مَا نَتَصَرَّفُ مِنْ ذَلِكَ كَرَمًا وَفَضْلًا» [۲۲۰].
هفتم- محقّق ثانی الکرکی در «کتاب خراجیّة» ص ۲۶ فرموده خمس مناکح، متاجر و مساکن برای عموم شیعه حلال است که ندهند.
هشتم- مقدّس اردبیلی در کتاب «زبدة البیان» ص۲۱۰ و در «شرح ارشاد» ص۲۷۷ به کلّی خمس را ساقط نموده.
نهم- الشّیخ الجلیل ابراهیم القطیفی در «خراجیة» خود ص ۱۰۱ تا ص ۱۱۶ شرح داده که خمس برای شیعه مباح است تا روز قیام قائم و خمس و انفال را ائمّه ‡حلال و مباح نمودهاند.
دهم- السّید السّند سید محمّد صاحب مدارک [۲۲۱]در ذیل جمله شرائع: «الخَامِسُ ما يَفْضُلُ عَنْ مؤْنَةِ السَّنَة»فرموده: این خمس به طور مطلق عفو شده است [۲۲۲].
یازدهم- مرحوم محقّق سبزواری میرزا محمّد باقر خراسانی در کتاب «ذخیرة المعاد» [۲۲۳].
دوازدهم- ملاّمحسن الفیض در کتاب «وافی» ج ۲ جزوۀ ۶ ص ۴۸ فرموده: سهم امام چون دسترسی به امام نیست پس به کلّی ساقط است و چنین فرموده در «المفاتیح» [۲۲۴]. و شیخ یوسف بحرانی در کتاب «حدائق» ج ۱۲ ص ۴۴۲ سقوط حقّ امام را نسبت به کاشانی داده است.
سیزدهم- الشّیخ الحرّ العاملی در «وسائل الشیعه» کتاب الخمس، سهم امام را در صورت تعذّر ایصال به امام برای شیعه مباح دانسته است. و در «حدائق» ج ۱۲ ص۴۴۲ فرموده او قائل به سقوط سهم امام است.
چهاردهم- صاحب «الحدائق» شیخ یوسف بحرانی در «حدائق» ج۲ ص ۴۴۸ قائل به سقوط سهم امام است.
پانزدهم- صاحب «جواهر» در باب خمس فرموده: ظاهر اخبار این است که جمیع خمس مخصوص امام باشد و ایشان هم به شیعیان بخشیدهاند، ولی نایبان ادعایی نفله کردهاند (شاه بخشیده شیخ علی خان نمیبخشد) چاپ تبریز ص ۱۶۴.
شانزدهم- شیخ بزرگوار عبدالله بن الصالح البحرانی که فرموده: «یَكُونُ الخُمْس بِأَجْمَعِهِ مُبَاحًا لِلشّیِعَةِ وَسَاقِطاً عَنْهُمْ» [۲۲۵].
هفدهم- به نقل علاّمۀ مجلسی در «مرآت العقول» ج ۱ ص ۴۴۶ که فرموده: جمعی از متأخّرین خمس ارباح را واجب نمیدانند.
به اضافه اکثر علمای شیعه تألیفاتی نداشتهاند تا اجماع ایشان معلوم گردد و تازه آنانکه قائل به خمس بودهاند، عدّهای از ایشان گفته که باید نصف آن را به دریا بیندازد تا وقتی که امام بیاید و از دریا خارج سازد و عدّهای معتقد بودند که باید در زمین دفن شود چون امام بیاید زمین گنجهای خود را بیرون میریزد در زمانی که معاملات با صلوات است. پس اجماعی در کار نیست.
۱- زیان دیگر در زکات آن چنانیکه منحصر به نُه چیز کردهاند. خدا زکات را قرین نماز قرار داده و بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه خدا به او روزی کرده انفاق کند و منحصر به نُه چیز نیست و جمله: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ [۲۲۶]و جمله: ﴿مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ﴾ [۲۲۷]و جمله: ﴿أَنفِقُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُم مِّنَ الأَرْضِ﴾ [۲۲۸]و جملات دیگر قرآن دلالت دارد که در هر چیزی چه کسب و کار و چه معادن و حبوبات زکات است. و امام صادق÷نیز فرموده: «فِي كُلِّ شِیءٍ زَكَاةٌ» [۲۲۹]امّا در اثر بیخبری از عمومات قرآن زکات منحصر به نُه چیز شده و آن نُه چیز هم از بین رفته، مثلاً در مازندران و گیلان که صدها خروار برنج دارند زکات واجب ندارد و باید فقرای آنجا بیچاره بمانند زیرا آن نُه چیز در آنجا نیست. هر کس پنج شتر دارد که در تمام سال چریده زکات بدهد امّا اگر صد عدد ماشین داشت زکات ندارد و لذا فقرای مسلمین در کمال فقر و بدبختی زندگی میکنند و از زکات محرومند و دولتها برای ادارۀ مملکت و نداشتن بیتالمالِ کافی به مالیاتهای نامشروع از قبیل مالیات بر مسکرات و امثال آن متمسّک میشوند و فقراء نیز در اثر نبودن بیتالمال و زکات کافی متمایل به رژیمهای غیر اسلامی میشوند، این زیانها در اثر بیخبری از قرآن است و این زیانی برای فقراء شده به برکت فتاوای غیرقرآنی.
۲- یکی دیگر از زیانهایی که گریبانگیر مسلمین شده نذورات است. مسلمین چه مقدار از جهت نذر ضرر مالی دارند، خدا میداند، این همه نذورات باطله از جیب ایشان میرود، زیرا نذر به معنی پیمان و قرارداد است، باید پیمان و قرارداد با خدا بسته شود تا واجب الوفاء باشد چنانکه در سورۀ نحل آیه ۹۱ فرموده:
﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ... إِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ ٩١﴾ [النحل: ۹۱].
«وفا کنید به پیمان خدا.... زیرا خدا میداند چه میکنید».
امّا نذر و پیمان با اولیاء و بندگان صالحی که از دنیا رفتهاند لغواست زیرا: اوّلاً ـ خدا آن را واجب الوفا قرار نداده. و ثانیاً: اولیاء خدا از قرارداد و نذر مردم اطّلاعی ندارند و طبق آیۀ ۳۲ سورۀ نحل ارواح پاکان پس از وفات به دارالسّلام بهشت خواهند رفت و از دنیا بیخبرند، زیرا اگر از دنیا با خبر بشوند ناراحت میشوند، ولی خدا حاضر و ناظر و از پیمان بندگان مطّلع است، و در سورۀ بقره آیۀ ۲۷۰ فرموده:
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُهُ﴾ [البقرة: ۲۷۰].
«آنچه انفاق و یا نذر کنید خدا آن را میداند».
و لذا حضرت مریم‘میفرماید: ﴿إِنِّي نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا﴾، [۲۳۰]فقهاء اسلامی نذر برای غیر خدا را باطل میدانند امّا در اثر بیخبری از قرآن همه ساله میلیونها تومان برای قبور صلحاء، امام و امامزادگان نذر میشود و از جیب مردم میرود و این کار زیانهای معنوی دارد:
الف- توجّه به غیر خدا و حاجت خواستن از غیر او که به صریح قرآن و حکم عقل کار مشرکین است.
ب- نذر پیمانی است که طرفین آن باید حاضر باشند و غیرخدا حاضر و ناظر همه کس نیست و در حقیقت یک طرف آن غائب و در دسترس نیست.
ج- نذر برای غیر خدا تقویت متولّیان بیخبر از دین و اکثر موقوفهخواران بیبند و بار است.
۳- یکی دیگر از زیانهای بیخبری از قرآن، وقف است که به واسطۀ وقف، املاک، اموال، مزارع، خانهها، مدارس، کاروانسراها و باغهای موقوفه اکثراً خراب مانده نه ساکنین آنها تعمیر میکنند و نه مَوقوفٌ عَلَیهِم و نه متولّیان وچنین وقفی مدرک قرآنی ندارد. ضرر و زیان دیگر آن این است که اگر وقف بر قبور اولیاء و صلحاء باشد نتیجه چنین میشود که قبور ایشان دارای ضریح سیمین و گنبد زرّین میشود و در نظر مردم مراقد آنان از مساجد برتر و عظمت مخلوق در نظرشان از عظمت خالق بیشتر میگردد، چنانکه در زمان ما عوام ما خدا را مانند اولیاء او مهربان و دادرس و شفا بده نمیدانند.
۴- دیگر از زیانهایی که به واسطۀ بیخبری از قرآن، نصیب مسلمین شده عداوت و نفاق فِرَق اسلامی است، با اینکه کتابشان واحد و دین ایشان واحد و قبلۀ ایشان واحد است، باز از قتل و غارت یکدگر دریغ ندارند و هر فرقه تکذیب و تکفیر فرقۀ دیگر میکند، چه قدر از مسلمین جهان در طول تاریخ به نام سنّی و شیعه به جان هم افتاده و جنگها و کشت و کشتارها کردند، ولی اگر از قرآن اطّلاعی داشتند میدانستند که این کارها ضدّ اسلام و مخالف قرآن است. خدای تعالی در سوره بقره آیه ۲۸۵ فرموده:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ...﴾ [۲۳۱] [البقرة: ۲۸۵].
پس هر کس ایمان به خدا، ملائکه، کتب الهی و رسولان او داشته باشد طبق قرآن مؤمن است و جان و مال و آبروی او محفوظ است چه معتقد به خلیفه باشد و یا نباشد، چه علی÷را خلیفه بداند و چه ابوبکر را، زیرا تمام شیعه و سنّی به آیۀ فوق اعتقاد دارند و هم مؤمن وهم مسلمانند. امّا متأسفانه اکثر عوام شیعه و سنّی از این آیه بیخبرند و لذا به خون یکدگر تشنه بوده و گاه گاهی به قتل و غارت یکدگر پرداختهاند، چنانکه محقّق طوسی با ابن العلقمیِ وزیر با لشکر مغول ساختند و به قتل عام شهر بغداد پرداختند و دو میلیون و سیصد هزار مسلمان را به عنوان اینکه خلیفه سنّی است کشتند و شاه عبّاس با لشکر قزلباش خود، شهر هرات را که یک مرکز اسلامی بود قتل و غارت کردند و در چالدران تبریز دو لشکر اسلام به نام سنّی و شیعه خون یکدگر را ریختند و به فرق هم کوبیدند و قریب به هشتاد هزار از یکدگر کشتند. در طول تاریخ زمانی نبوده که دو فرقۀ سنّی و شیعه به آزار و اذیّت یکدگر همّت نگماشته باشند در حالی که طبق آیات قرآن هر دو مسلمانند و قتل مسلمان یکی از گناهان کبیره است. قرآن دعوت به اتفّاق و اتّحاد کرده و فرموده: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [۲۳۲]، و در سورۀ روم آیۀ ۳۱ و ۳۲ فرموده:
﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ ٣٢﴾ [الروم: ۳۱-۳۲].
«از مشرکین نباشید آنانکه تفرقۀ دینی آورده و شیعه شیعه و دسته دسته گردیده و هر حزبی به آنچه نزدشان بوده شاد شدند».
متأسّفانه در اثر تفرقۀ مذهبی ممالک اسلامی را تجزیه نموده و استعمار بر همه مسلّط گردیده و باز مسلمین بیدار نشدند و گویندگان مذهبی هر یک از آنان شب و روز بر ضدّ قرآن از یکدگر تکذیب و بدگویی میکنند و اگر دانشمند خیرخواهی خواسته ایشان را بیدار کند و یا موادّ نفاق را بردارد و وسائل تفرقه را از بین ببرد مورد طعن و لعن خود مسلمین شده مثلاً مرحوم آیت الله خالصی اعلام کرد که یکی از وسائل تفرقه میان سنیّ و شیعه زیاد کردن شهادت بر ولایت در اذان است و طبق کتب و احادیث شیعه این شهادت در اذان نبوده و بدعت است، این مادّۀ افتراق را که جزء اذان نبوده حذف کنید، در عوض اینکه امثال و اقران او، او را تصدیق و یاری کنند آمدند از روی حسد او را تکذیب و مردم عوام را بر او شورانیدند.
۷- یکی دیگر از زیان و ضررها که مسلمین مبتلا شدهاند و دربارۀ آن پولها خرج میکنند چاپ کتابهای ضدّ قرآنی است که مخالف قرآن است بسیاری از مطالبش، مانند کتاب ضرب شمشیر بر منکر خطبۀ غدیر و امثال آن.
ما برای نمونه این زیانها را تذّکر دادیم البته زیانهای دیگر نیز هست که نمیتوان شمرد، مانند مخارج عزاداریهای معموله طبل و دهل، دستهها و حجلهها، علمها و زنجیرها و مجالس هفتگی و سالانۀ غیرمشروع و مجالس دعاهای غیرمشروعۀ ضدّ قرآنی شرکآور و سفرههای بیبیفلان و زیانهای قمه زدن بهطوری که پوست سر را بشکافد، که هر تیغی ولیّ طفل و یا مسلمانی بر سر او بزند باید یک شتر دیه دهد و یا ده اشرفی طلای ۱۸ نخودی [۲۳۳].
اینها که ذکر شد تمام برخلاف دستور قرآن است و صدر اسلام نبوده و رسول خداصچنین کاری نکرده تا امّت به او اقتدا کنند، ولی یک عدّه دشمنان دین و شیّادان و هوسرانان این کارها را به وجود آورده و دستبردار نیستند، زیرا دکانهایی است که بهره دارد، افتراهایی است به دین اسلام بستهاند که باعث غرور و غفلت عوام شده و خدا در قرآن هشدار داده است و فرموده:
﴿وَغَرَّهُمۡ فِي دِينِهِم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ﴾ [۲۳۴] [آل عمران: ۲۴].
دانشمندان بیدار اسلامی باید بکوشند و مردم را بیدار کنند و بفهمانند که آنچه ذکر شد از دین نیست. و آتش نفاق بین سنّی و شیعه را خاموش کنند و بین این دو دسته برادران اسلامی ایجاد اتّحاد و حسن تفاهم کنند.
متأسّفانه یک عدّه روحانینمای نادان متصدّی امور دین شدهاند که هر روز معرکۀ نفاق و غوغای اختلاف را زیادتر میکنند، مثلاً در کتاب «احتجاج» طبرسی خطبهای را نقل کرده از رسولخدا در روز عید غدیر که آن خطبه مخالف صد آیه قرآن است و یک سند ضعیف بیشتر ندارد، راویان آن عبارتند از محمّد بن موسی الهمدانی که علمای رجال شیعه، او را ضعیف، جعّال و غالی شمردهاند و او روایت کرده از سیف بن عمیره که علمای رجال شیعه او را نیز مطعون، ملعون و ضعیف شمردهاند و صالح بن عقبه که او را کذّاب و غالی شمرده و فرمودهاند اقوال زشت او بسیار و حدیث او مردود است، ما در مجلّهای ذکر کردیم که این خطبه ضدّ قرآنی را با چنین روایتی رسول خداصقرائت نکرده، ولی معلوم باشد که ما منکر اصل قضیّۀ غدیر خمّ نشدهایم، یعنی کلمات رسول خداصرا که فرموده: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاه» [۲۳۵]قبول داریم، آن وقت یک عدّه مغرض نفاقانداز، نفهمیده و نسجیده بنا کردند بدگویی و مردم را بر علیه ما تحریک نمودن و حتّی وادار کردند شیخ پیرمرد محلاّتی سادهای را که به قول خودش محدّث جلیل است بر ما ردّ بنویسد و ایشان تأمّل نکرده و با اینجانب تماس نگرفته با یک آب و تابی کتابی مملّو از تهمت و دروغ نوشته و ما را متّهم نموده به انکار اصل غدیر خمّ، درحالیکه چنین نیست و صرف اتّهام است. شما ملاحظه فرمایید چگونه محدّث جلیلی خبر از سند رسوای این خطبه ندارد و خطبه را با اصل قضیّه غدیر خمّ فرقی نگذاشته، آیا میتوان چنین کسی را محدّث جلیل گفت؟ آیا نویسنده و ناشرین چنین کتبی مسلمانند؟ روحانینمای دیگری که خود را راهنمای مردم میداند عدّهای از جهّال را روز ۱۹ رمضان ۱۳۹۴ قمری تحریک نمود که پس از نماز جماعتِ ما بریزند در مسجد ما و مرا به قتل برسانند، تا هم کاری خود را با ابن ملجم مرادی که در کوفه این کار را کرد ثابت کند و با این حال خود را دوست امام المتقیّن امیرالمؤمنین ÷میدانند، ولی ما خدا را شاهد میگیریم که قصدی نداریم جُز اصلاح ذاتالبین و رفع عداوت فریقین ﴿إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ﴾ [۲۳۶]و به هرحال در عوض یاری هزاران تهمت و افتراء به ما میزنند برای حفظ خرافات خود. ما از خدا بیداری مسلمین را خواهانیم.
بنابر آنچه ذکر شد مسلمین باید آگاه شوند و بدانند که همانطور که معاویه برای پیشبرد ریاست و اهداف خود قرآن را سپر کرد و بالای نیزه برد و مسلمین را گول زد و بدین وسیله بر مردم تسلّط پیدا کرد همین طور عدّهای از مسلمین نام حضرت علی و نام امامان اهل بیت را وسیله کردهاند برای پیشبرد اهداف غلط خود و به نام عشق علی÷و عشق حسین÷عقل و قرآن را کنار گذاشته و اسلام را خراب کرده و هرچه بدعت بوده در زیر چتر محبّت دروغی خود در اسلام وارد کردهاند و شعائری را به نام مذهب اهل بیت آوردهاند که روح اهل بیت از آنها بیزار است و عقایدی را در میان مردم نشر دادهاند که مخالف قرآن و عقل است. مسلمان نباید به نام علی وسایر بزرگان دین، اسلام را خراب کند و میان مسلمین نفاق اندازد. از آن جمله به اهل سنّت بد میگویند به بهانۀ اینکه آنان دشمن علی و ما دوست علی هستیم. و این خطا و گناه بزرگی است. زیرا اوّلاً اهل سنّت دشمن اهل بیت رسول خداصنیستند بلکه تمام فضائلِ واقعی حضرت علی و سایر افراد اهل بیت رسول را قبول دارند و در کتب ایشان مسطور است. به اضافه نام علی، حسن، حسین، جعفر و عباس در میان اولاد اهل سنّت بسیار است و همین دلیل بر محبت ایشان است به صاحبان این اسماء.
و از جمله اعمال ضدّ قرآنی، همین زیارت قبور امامان اهل بیت و ساختن زیارتنامههایی است که جملات بسیاری از آنها ضدّ قرآن است، مثلاً در زیارت آن امامان آوردهاند که: «أَشهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي وَتَرُدُّ جَوَابِي وَتَری مَقَامِي»یعنی: «من شهادت میدهم ای بزرگوار که تو کلام مرا میشنوی و جواب مرا ردّ میکنی و میدهی و تو محل ایستادن مرا میبینی»، در حالی که قرآن میگوید انبیاء پس از رفتن از دنیا، از دنیا بیاطّلاعند مانند آیه ۲۵۹ بقره [۲۳۷]و آیه ۱۰۹ و ۱۱۷ سوره مائده [۲۳۸]و قرآن میگوید هر کس غیر خدا را از کسانی که از دنیا رفته و وفات نمودهاند بخواند آن کسان نمیشنوند و جواب نمیدهند چنانکه در آیۀ ۱۳ و ۱۴ سورۀ فاطر میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ﴾ [۲۳۹] [فاطر: ۱۳-۱۴].
و در سورۀ احقاف آیۀ ۵ و ۶ فرموده:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾
[الأحقاف: ۵-۶].
«کیست گمراهتر از آنکه غیرخدا را میخواند، کسی را میخواند که جواب او را تا قیامت نمیدهد و آنان از دعای ایشان غافلند و چون مردم محشور شوند آنان را که میخوانند دشمن ایشان باشند».
و همچنین از آیات لبث استفاده میشود که انبیاء و اولیاء پس از مرگ از دنیا بیخبرند. و خدا به رسول خود در سورۀ فاطر آیۀ ۲۲ فرموده:
﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢﴾ [فاطر: ۲۲].
«(ای محمّد) تو به کسانی که در قبرند نمیتوانی بشنوانی».
اصلاً خواندن کسی که از دنیا رفته و خواندن غیرخدا در حوائج و ادعیه که عبادتست، کفر و شرک محسوب میشود چنانکه در سورۀ جن میفرماید:
﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: ۱۸].
«با خدا احدی را مخوانید».
و صدها آیات دیگر در قرآن است که نباید در عبادات غیر از خدا را خواند.
و از جمله چیزهایی که به نام سادات اهل بیت میان مردم معمول شده و ضدّ قرآن است ساختن قبور سیمین، زریّن، نذر و نیاز و وقف بر آن قبور است که همه ساله مخارج و پولهای زیادی از این ملّت فقیر صرف آنها میشود، خدا در آیات زیادی از این عمل نهی کرده، از آنجمله در سورۀ نحل آیۀ ۵۶ فرموده:
﴿وَيَجۡعَلُونَ لِمَا لَا يَعۡلَمُونَ نَصِيبٗا مِّمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡۗ تَٱللَّهِ لَتُسَۡٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ ٥٦﴾
[النحل: ۵۶].
«برای چیزهای که نمیدانند (همچون گنبدها و بارگاهها)، قسمتی از آنچه را روزیشان ساختهایم قرار میدهند به خدا قسم از افتراهایی که بستهاید البتّه مسئول خواهید بود».
باید به مردم عوام فهمانید کسی که از دنیا رفته احتیاجی به نذر و نیاز و وقف شما ندارد و پولهایی که در میان ضریح ریخته میشود و یا علم، کتل و زنجیر خریداری میشود تماماً اسراف و حرام است و باید به محتاجان و فقراء داد.
غیر از خدا کسی حاضر و ناظر نیست و از حال بندگان خبر ندارد، اولیاء و انبیاء اگر از حال و اعمال و افعال بندگان خدا خبردار شوند در عالم برزخ محزون و غمگین میشوند و همواره باید از اعمال و رفتار بدِ مردم غصّه بخورند در صورتی که خدا فرموده: ﴿َلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾یعنی: اولیاء و انبیاء از دنیا به جایی رفتهاند که نه ترسی و نه غصّهای دارند.
و از جمله بدعتها که زیر نام اولیاء و ائمّه در میان مردم منتشر ساختهاند این است که هر کس گناهی و خلافی و جنایتی مرتکب شود متوسّل به آنان شود که آنان واسطه و یا شفیع شده و ایشان را از قانون کیفری که خدا مقرّر کرده میرهانند و وارد بهشت میسازند و این مطلب را در احادیث و زیارات خود آوردهاند مانند آنکه در زیارت امام به او میگویند: «مُسْتَنْقِذِ الشِّيعَةِ الْـمُخْلَصِينَ مِنْ عَظِيمِ الْأَوْزَار»یعنی: امام نجاتدهندۀ شیعیان خالص است از گناهان بزرگ. در حالیکه خدا در سورۀ زُمَر آیۀ ۱۹ به رسول خود فرموده:
﴿أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي ٱلنَّارِ ١٩﴾ [الزمر: ۱۹].
«آیا تو میتوانی نجات دهی آنکه را اهل آتش است».
و این جمله استفهام انکاری است یعنی تو نمیتوانی. باید پرسید چگونه شیعۀ مخلص مرتکب گناهان میشود و آیا کسی که مرتکب گناهان بزرگ میشود شیعۀ مخلص است پس تمام جنایتکاران بزرگ اوّلین شیعۀ علی هستند! اصلاً خدایتعالی با عدالت و فرمودههای خود که در قرآن وعده داده در قیامت رفتار میکند و کسی ممکن نیست به او بگوید که عدالت مکن و به فرمودههای خود عمل منما و از قول خود صرفنظر و خلاف وعده کرده و فلانی را برای خاطر من عذاب مکن. به اضافه انبیاء و اولیاء از دنیا رفته و طبق آیات قرآنی از دنیا بیخبرند و از حال بندگان خبری ندارند نمیدانند چه کسانی چه کرده و چه عقایدی دارند و مقصّرین و یا غیرمقصّرین را نمیشناسند و از اعمال و گناه دیگران حقّ تجسس ندارند و خدا فرموده: ﴿إِنَّا نَعۡلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعۡلِنُونَ﴾ [۲۴۰]- ﴿وَرَبُّكَ يَعۡلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا يُعۡلِنُونَ﴾ [۲۴۱]- ﴿عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾ [۲۴۲]- ﴿وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا﴾یعنی: «و کافی است که خدا به گناهان بندگانش خبیر و بینا باشد». اصلاً پیغمبری که افراد امت خود را ندیده و نمیداند چه کارهاند چگونه واسطه و شفیع گردد و در محکمۀ الهی چه بگوید؟!
به هرحال عدّهای بنام ائمّه و دوستی ائمّه، دین خدا را عوض کردهاند و مقرّرات الهی را نادیده گرفته و هزاران بدعت و باطل آوردهاند. و از آن جمله اخبار را و اگر چه خبر واحد باشد بر قرآن متواتر ترجیح میدهند و میگویند قرآن ظنّی الدّلاله و خبر قطعیّ الدلاله است و بدین واسطه امّت را از کتاب خدا که ﴿هُدٗى لِّلنَّاسِ﴾است دور کردهاند. و آنقدری که به اخبار جعل شده علاقه دارند، به آیات قرآن علاقه ندارند. و اصلاً از قرآن بیخبر و بیاعتناء و فقط به نام عترت هرچه خواسته گفته و عمل کردهاند و مؤاخذه خواهند شد، زیرا اسلام یک دین بوده و اینان به نام ائمّه، صد مذهب کردهاند به نام جعفری، زیدی، صوفی، شیخی، اسماعیلی و غُلاة و ....
[۲۱۴] ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾[الأنفال:۴۱]. «و بدانید که هر چه غنیمت گرفتید پس محققا پنج یک آن برای خداست و برای رسول و برای صاحب قرابت و یتیمان و مسکینان و راهگذر، اگر مؤمن به خدا هستید و به آنچه ما نازل کردیم بر بنده خودمان روز جداشدن روزی که دو جماعت بهم رسیدند و خدا بر همه چیز تواناست.» [۲۱۵] «روز جدا شدن». [۲۱۶] «روزی که دو جماعت بهم رسیدند». [۲۱۷] «هنگامی که شما به کنار وادی نزدیکتر بودید و ایشان به کنارۀ وادی دورتر و قافله پائینتر از شما بود». [۲۱۸] اما خمس برای شیعیان ما مباح شده است و برای آنها حلال شده است. [۲۱۹] سنت همان است که رسول خدا آنرا سنت نهاده و بدعت آن است که بعد از رسول خدا ایجاد شده است. [۲۲۰] در این زمان از روی کرم و فضل آنچه را ما تصرف کنیم بر ما حلال فرمودهاند. [۲۲۱] منظور مؤلف كتاب: «مدارك الأحكام في شرح شرائع الإسلام» فقیه، محقِّق، سید محمد بن علی موسوی عاملی (ت ۱۰۰۹هـ). [۲۲۲] نویسنده المدارك سید محمد عاملی، مدارك الأحكام في شرح شرائع الإسلام، قم، مؤسسة آل البیت ‡لإحیاء التراث، ۱۴۱۰هـ، ج ۵/ شرح ص ۳۸۴. [۲۲۳]نگا: محقق سبزواری، ذخيرة المعاد، ج ۱ ق ۳ / ص ۴۹۲، چاپ قدیم. [۲۲۴] ملا محسن فیض كاشانی در كتابش «مفاتيح الشرائع» موضوع خمس و اختلاف در آن و تحلیل آن برای شیعه از سوی ائمه را مطرح کرده است. و در پایان بحثش میگوید: «دیدگاه صحیح نزد من این است که تحلیل خمس از سوی ائمه ‡برای شیعیان ثابت نیست.» [۲۲۵] تمام انواع خمس برای شیعه مباح است و از آنها ساقط است. [۲۲۶] «بگیر از اموالشان صدقهای». [۲۲۷] «و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق کنند». [۲۲۸] «از طیبات آنچه کسب کردید و از آنچه برای شما از زمین رویانیده و خارج کردهایم انفاق کنید». [۲۲۹] در هر چیزی زکات است. [۲۳۰] «همانا من برای خدای رحمن روزهای نذر کردهام». [۲۳۱] «و مؤمنین هر یک به خدا و فرشتگان او و کتب او ایمان دارند». [۲۳۲] «و همه چنگ بزنید به ریسمان خدا و متفرق نشوید». [۲۳۳] حبۀ نخود: وزن قدیمی برابر با پنج گرم میباشد. [۲۳۴] «و آنچه به دین خود بستهاند گولشان زده است». [۲۳۵] «هرکس من دوست و مولای او هستم، علی نیز دوست و مولای اوست. پروردگارا، هرکس که او را دوست دارد، دوست بدار و هرکس را که با او دشمنی میکند، دشمن بدار.» تخریج آن با این لفظ: امام أحمد در مسندش، ۱/۱۱۸ و۱۱۹، و به ارقام ۹۵۰ و۹۵۱ در چاپی که احمد شاکر آنرا تحقیق کرده است. و احمد شاکر میگوید: اسناد این روایت صحیح است. و حاكم در المستدرك، از زید بن ارقم به صورت مرفوع (۳/۱۰۹)، سپس میگوید: این حدیث صحیح است بنا بر شرط شیخین و آنرا تخریج نکردهاند. و آنرا از طریق دیگری از زید بن ارقم در (۳/۵۳۳) تخریج کرده و میگوید: اسناد این حدیث صحیح است و شیخین آنرا تخریج نکردهاند. و ذهبی آنرا در تلخيص ذکر نموده و به صحت آن اشاره میکند. و امام نسائی آنرا در كتابش «خصائص أمير المؤمنين علي بن أبي طالب» [ص۲۱ چاپ التقدم مصر و ص۹۳ ،چاپ الحیدری وص۳۵ چاپ بیروت] روایت کرده است. اما جمله اول: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاهُ» را ترمذی و ابن ماجه و احمد در جاهای مختلفی از مسندش و حاكم در الـمستدرك و طبرانی در جاهایی از معجمش تخریج کردهاند. و بسیاری از استوانههایی علم حدیث و محدثین به تواتر آن حکم کردهاند. از جمله: امام سیوطی در كتابش: «الأزهار المتناثرة في الأخبار المتواترة» و امام مناوی در «التيسير بشرح الجامع الصغير» و علامه زرقانی شارح الـمواهب اللدنية بالمنح المحمّدیة، قسطلانی؛ و فقیه محدث محمد بن جعفر حسنی ادریسی مشهور به كتانی در كتابش: «نظم المتناثر من الحديث المتواتر». [۲۳۶] «تا میتوانم نمیخواهم مگر اصلاح را، و نیست توفیق من جز با خدا، بر او توکل دارم و بسوی او بازمیگردم». [۲۳۷] کلام خداوند در مورد عزیر نبی: ﴿...فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ كَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ يَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ يَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ...﴾[البقرة: ۲۵۹] «پس خدا صد سال او را میرانید، سپس او را زنده نمود و فرمود: چند مدت ماندهای؟ گفت: یک روز و یا مقداری از روز ماندهام. خدا فرمود: بلکه صد سال درنگ نمودهای». [۲۳۸] منظور کلام خداوند در مورد پیامبران در روز قیامت میباشد: ﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١٠٩﴾[الـمائدة: ۱۰۹] «روزی خدا پیامبران را جمع میکند پس از آن میگوید چقدر اجابت شدید (امت شما چه مقدار از شما پیروی کردند) گویند برای ما علمی نیست زیرا که فقط تو دانای غیبهائی». و اینکه در مورد مسیح ÷میفرماید: ﴿...وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ﴾ [الـمائدة: ۱۱۷] «و من گواه بر ایشان بودم مادامی که در میان ایشان بودم، پس چون مرا وفات دادی تو خود مراقب بر ایشان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» [۲۳۹] «و آنان را که جز خدا میخوانید مالک پوست هستۀ خرمائی نیستند ﴿۱۳﴾اگر بخوانیدشان دعای شما را نشنوند». [۲۴۰] «حقا که ما میدانیم آنچه را که پنهان میکنند و آنچه را که آشکار میکنند». [۲۴۱] «و پروردگارت آنچه در سینههایشان پنهان میکنند و آنچه آشکار میکنند میداند». [۲۴۲] «آنچه در سینهها باشد داناست».