۷- عثمان کار واجبی را به تأیید علی÷انجام داد
چنانکه در «تاریخ القرآن» زنجانی ص۶۸ مسطور شده و ابن طاوس در کتاب «سعدالسعود» و سیوطی در «الإتقان» و شهرستانی در مقدّمۀ تفسیرخود نوشتهاند: عثمان به رأی امیرالمؤمنین علی÷و به تأیید او و به اشارۀ او قرآنها را جمع و نسخههای متّحدهای مانند یکدیگر به وجود آورد. کتب از سوید بن علقمه مذکوره روایت کردهاند که گفت: شنیدم علی بن ابیطالب÷در خطابه و خطبۀ خود میفرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ، اَللهَ، اَللهَ، إِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِي أَمْرِ عُثمَانَ، وَقَوْلُكُمْ: حَرَّاقُ المَصَاحِفِ، فَوَ اللهِ مَا حَرَقَهَا إِلَّا عَنْ مَلَأٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِه وَسَلِّمْ [۵۱]، جَمَعَنَا، وَقَالَ: مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ القِرَاءَةِ الَّتِي اِخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهَا، یُلِقِي الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَیَقُولُ: قِرائَتِي خَیرٌ مِنْ قِرائَتِكَ وَهَذَا یَجُرُّ إِلَى الكُفْرِ. فَقُلْنَا: مَا الرَّأْيُ؟ قَالَ: أُرِیْدُ أَن أَجْمَعَ النَّاسَ عَلَی مُصْحَفٍ وَاحِدٍ فَإِنَّكُمْ إِنْ اْخْتَلَفْتُمْ الیوم كَانَ مِنْ بَعْدِكُمْ أَشَدُّ اخْتِلَافًا. فَقُلْنَا: نِعْمَ مَا رَأَیْتَ. فَأَرْسَلَ إلى زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ وَسَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ وَقَالَ: یَكْتُبُ أَحَدُكُمَا ویُمْلِي الآخَرُ [۵۲]، فَلَمْ یَخْتَلِفا فِي شَيْءٍ إِلَّا فِي حَرْفٍ وَاحِدٍ فِي سُورَةِ الْبَقَرَةِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا: «التَّابُوتُ» وَقَالَ الآخَرُ «التَّابُوةَ» وَاخْتَارَ قراءة زید بِنْ ثَابِت لِأَنَّهُ کَتَبَ الوَحْيَ» [۵۳]. یعنی فرمود: «ای مردم، خدا را ملاحظه کنید و از خدا بترسید و از زیاده روی در امر عثمان و بدگویی به او خودداری کنید و از گفتن سوزانندۀ مصاحف به او خودداری نمایید، زیرا به خدا قسم عثمان این کار را نکرد مگر پس از اشارۀ گروهی از اصحاب رسول خداص. عثمان ما را جمع کرد و به ما گفت: چه میگویید در این قرائت که مردم در آن اختلاف کردهاند، این مرد آن مرد را ملاقات میکند و میگوید قرائت من بهتر از قرائت تو است و این کار منجر به کفر میشود؟ پس ما گفتیم: رأی خود را بگو. گفت: میخواهم مردم را جمع کنم و متّحد نمایم بر مصحف واحد و قرائت واحد، زیرا گر شما امروز (که صدر اسلام است) اختلاف کنید، پس از شما اختلاف شدیدتر خواهد شد؟ ما گفتیم این رأی خوبی است، همین کار را بکن. پس عثمان فرستاد و زید بن ثابت و سعید بن عاص را حاضر کرد و گفت: یکی از شما بنویسد و دیگری بخواند. پس این دو نفر اختلافی نکردند در کتابت قرآن مگر در یک حرف که در سورۀ بقره آیۀ ۲۴۸ میباشد، پس یکی از ایشان گفت: «تابوت» به تاء مستطیل و دیگری گفت: «تابوة» بهتاء مستدیر. و قرائت زید بن ثابت انتخاب شد زیرا کاتب وحی بود نزد رسول خداص(و به تاء مستطیل نوشته شد)».
بنابر آنچه ذکر شد قرآنی که فعلاً در دسترس هشتصد میلیون مسلمان [۵۴]است همان قرآن رسولخداصو اصحاب او است و قرآنی است که به نظارت امیرالمؤمنین علی÷و تصویب و تأیید او تهیّه شده و آن حضرت در خُطَب نهجالبلاغه همین قرآن معمول را حجّت بر خلق و امام همه دانسته و أمر به انتفاع و اتّباع از آن نموده، چنانکه خواهد آمد. و اگر کم و یا زیاده شده بود بر آن حضرت واجب بود در زمان خلافت خود آنرا تصحیح و یا لااقلّ گوشزد کند زیرا این کار از هر کاری واجبتر و موجب حفظ سند شریعت و میزان حقّ و باطل بود. اضافه بر اینکه آن حضرت اشکالی نکرده در زمان خلافتش، بلکه در حضور مستمعین خود همین قرآن را واجب الاتّباع و کافی دانسته و فرموده در اختلافات دینی باید به آن رجوع کنند، چنانچه کلمات او در فصل دهم خواهد آمد. بنابراین برای احدی از مسلمین عذری پذیرفته نخواهد بود در ترک تمسّک به قرآن. و این حجّت باقیه و معجزۀ متواتره موجود مانده بدون نقص و تحریف.
آقای خوئی در ص ۱۷۰ کتاب «البیان» مینویسد: نسبتدادن جمع قرآن را به خلفاء امر موهومی است که مخالف کتاب خدا و سنت رسولصو اجماع أمّت و مخالف عقل میباشد و اگر بگوییم جمعکنندۀ قرآن ابوبکر بوده در أیّام خلافتش، چنین بوده که ابوبکر همان قرآن مشهور بین اصحاب را برای خود رونویسی کرده و تدوین نموده. و شکّی نیست که عثمان نیز قرآن را جمع و مدوّن نموده در زمان خلافتش، أما نه به معنای اینکه آیات و سُوَرِ آن را به سلیقۀ خود جمع کرده باشد، خیر، بلکه به این معنی که مسلمین را جمع نموده بر یک قرائت مشهورِ متواتر بین اصحاب و از تشتّت و تفرقۀ در قرائت جلوگیری کرده و مسلمین را از اختلافات در قرائت بازداشته. و گفتار آقای خوئی را جمعی از بزرگان دیگر نیز نوشتهاند.
حارث محاسبی گفته: مشهور بین مردم این است که قرآن را عثمان جمع نموده، ولی چنین نیست، و این شهرت اصلی و مدرکی ندارد فقط عثمان مردم را بر قرائت به طریق واحد وادار کرد و آنهم با اشاره و اختیار مهاجرین و انصار [۵۵]. آقای خوئی مینویسد: عثمان مردم را وادار کرد به قرائت واحده، همان قرائتی که متعارف بین مسلمین بود و از رسول خداصگرفته بودند و این کار عثمان کار خوبی بود و خدمتی بود که احدی از مسلمین بر او انتقاد نکرد [۵۶]. اما انتقادی که بر او داشتند این بود که چرا ولایات را به بستگان و فامیل خود سپرده و بیتالمال را حیف و میل میکنند. و چرا بعضی از قرآنهای مخالف قرائت مشهور را از بین برد. و در ص ۱۷۳ مینویسد: اگر قرآنی برخلاف قرآن معمولی طبق روایات آحاد نزد امیرالمؤمنین÷بوده، دلیل بر این نمیشود که آن قرآن کمتر و یا زیادتر از این قرآن معمولی بوده، بلکه در آن چیزی از تأویل و مورد نزول و یا شرح مراد بوده و ممکن است در مورد نزول نام بعضی از منافقین بوده که انتشار آنرا مصحلت ندانسته، ولذا علی÷آنرا از جامعه برکنار داشته. به اضافه روش رسول خداصو حُسن اخلاق او منافات داشت با اینکه اسماء منافقین را در کتاب خدا یعنی در ذیل آن ذکر کند [۵۷]. و سنّت خدا نیز بر این جاری نشده که اسرار و نفاق بندگان را فاش کند و مسلمین را وادار کند که به یکدیگر فحش و سبّ و لعن کنند و به جان هم بیفتند، پس اگر اسماء منافقین در قرآن علی÷بوده در متن آن قرآن نبوده بلکه به عنوان توضیح بوده و دانستن آن هم بر کسی لازم نبوده است.
[۵۱] تا اینجا زرقانی در مناهل العرفان آنرا ذکر کرده است (۱/۲۶۲)؛ و مصدر روایت را به ابوبكر انباری نسبت داده است. [۵۲] کل روایت تا اینجا در كتاب المصاحف ابن أبی داود، آمده، اثر شماره (۶۲). [۵۳] مرجع قبلی، اثر شماره (۵۶). [۵۴] احتمالا جمعیت مسلمانان در زمان نویسنده این اندازه بوده اما امروزه جمعیت مسلمانان به یک میلیارد رسیده است. [۵۵] نگا: سیوطی، الإتقان في علوم القرآن، نوع ۱۸، ج۱/ص ۱۰۳. [۵۶] سید خوئی، البيان في تفسير القرآن، طبع كویت (ص: ۲۷۶-۲۷۷). [۵۷] مرجع قبلی (ص: ۲۴۳- ۲۴۴).