۱۵- قرآن برای همه قابل فهم است
قرآن در لغت عرب به کتابی گویند که خواندن و فهم آن سهل و آسان باشد، ما نمیگوییم همه کس قرآن را میفهمد، البته پر واضح است که هر کسی خصوصاً غیرعرب قرآن را نمیفهمند، ولی هر کسی اگر زحمت بکشد و مقداری به زبان عرب و ادبیّات عرب آشنا گردد و در قرآن تدبّر نماید، آنرا میفهمد. پس هر کسی ممکن است قرآن را بفهمد و قرآن برای او قابل فهم باشد، البتّه پس از زحمت، تعلیم و تعلّم. زیرا فراگرفتن اسلام و قوانین آن باید از قرآن باشد و یا از حدیث اگر موافق قرآن باشد. رسولخداصمأمور آموختن قرآن به مردم بوده طبق آیۀ ۲ سورۀ جمعه، و اگر قرآن قابل فهم نباشد چگونه به مردم بیاموزد و در اینجا دلیلهای بسیار روشنی داریم بر اینکه تمام قرآن قابل فهم است.
دلیل اوّل - حسّیبودن آن که حسّاً میبینیم اشخاصی را که آن را می فهمند و از آن بهره می برند.
دلیل دوّم - اگر قرآن قابل فهم نباشد، به طور یقین احادیث مشکلتر از قرآن است و باید احادیث نیز قابل فهم نباشد، زیرا خود ائمّه† فرمودهاند: «أَحَادِيثنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب».یعنی: «احادیث ما سخت و مشکل است». پس بنابراین نه قرآن قابل فهم است و نه احادیث و باید دور دین را قلم کشید، زیرا مدرک آن قابل فهم نیست. أئمّه†احادیث را مشکل خواندهاند، ولی قرآن را روشن و واضح، چنانکه در فصل ده مدارک آن گذشت. و خدایتعالی قرآن را سهل و آسان خوانده، در سورۀ قمر چهار مرتبه مکرّر فرموده:
﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ﴾. یعنی: «به تحقیق ما قرآن را آسان نمودیم».
و در سورۀ مریم آیۀ ۹۷ و سورۀ دخان آیۀ ۵۸ فرموده:
﴿فَإِنَّمَا يَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ ٥٨﴾ [الدخان: ۵۸].
«ما قرآن را آسان نمودیم به زبان تو (یعنی به زبان عربی) تا شاید این مردم متذکّر شوند».
دلیل سوّم - آیاتیکه فرموده: ﴿بَيَانٞ لِّلنَّاسِ﴾و یا ﴿هُدٗى لِّلنَّاس﴾و یا ﴿بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ﴾مانند آیۀ ۱۸۷ و آیۀ ۲۲۱ سورۀ بقره که فرموده:
﴿يُبَيِّنُ ٱللَّهُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ﴾ [۱۱۲] [البقرة: ۱۸۷ و ۲۲۱].
و در سورۀ إسراء آیۀ ۱۰۶ فرموده:
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ [الإسراء: ۱۰۶].
«و قرآنیکه جزء جزء فرستادیم تا برای مردم قرائت کنی».
و در سورۀ یونس آیۀ ۵۷ فرموده:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ﴾ [یونس: ۵۷].
«آهای مردم به تحقیق برای شما، موعظهای از پروردگارتان آمد».
پس چنانکه فرموده، این قرآن موعظه و بینایی مردم است و اگر نفهمند چگونه بینایی مردم است. و آیات بسیاری آمده که قرآن برای عموم مردم نازل شده، اگر خدا چیزی را برای مردم نازل کند که نفهمند کار لغوی کرده نعوذ بالله.
بعضی خیال کردهاند که قرآن و آیات آن مُعَمّا و رمزی است که فقط رسول خداصمیفهمید و این خیال باطلی است و مدرکی ندارد. به اضافه اگر فهم آن منحصر به رسول و یا امام بود باید «یا أیُّها الإمام»بگوید و یا «هُدًی لِلإمام»و یا «بیانٌ لِلإمام»و حال آنکه نفرموده بلکه به رسول خود در سورۀ انبیاء آیۀ ۱۰۹ دستور میدهد که:
﴿فَقُلۡ ءَاذَنتُكُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ﴾ [الأنبیاء: ۱۰۹].
«بگو که من اعلام و اخبار میکنم شما را به طور یکسان و بدون فرق».
پس قرآن و اسلام که دین سرّی نیست، در سورۀ انعام آیۀ ۱۹ فرموده:
﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَ﴾ [الأنعام: ۱۹].
«به سوی من وحی شد این قرآن تا به واسطۀ آن بترسانم شما و هر کسی را که به او برسد».
که معلوم میشود انذار رسول خداصباید به قرائت آیات باشد. از این قبیل آیات استفاده میشود
که قرآن برای همگان و عموم مردم است حتّی آیات متشابهاتش نیز قابل فهم مردم است چنانکه در فصل ۲۰ بیان میشود.
دلیل چهارم - اخبار و احادیث دلالت دارد که قرآن واضحترین سخن و قابل فهم مردم است و سرّی و رمزی نیست. علی÷در خطبۀ ۱ نهجالبلاغه فرمود: «خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا كِتَابِ رَبِّكُمْ فِیکُم مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَحَرَامَه» [۱۱۳]. و هم در سایر خُطَب خود که در فصل ۱۰ گذشت. در ص ۳۱ بحار جلد ۹۲ روایت کرده از رسول خداصکه فرمود: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النُّورُ الْمُبِين مَن آثَرهُ عَلی مَاسِواهُ هَدَاهُ الله».یعنی: «محقق بدانید که این قرآن نور روشنی است، هرکس آنرا بر غیر آن مقدَّم بداند و بدارد خدا او را هدایت کند». و در ص ۲۷ روایت کرده از رسول خداصکه فرمود: «مَنِ ابْتَغَى الْعِلْمَ فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللهُ وَهُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ وَالنُّورُ الْمُبِين».یعنی: «هر کس دانش خود را در غیر قرآن بجوید، خدا او را به گمراهیش وا گذارد و قرآن ذکر با حکمت و نور روشنی است». و عیّاشی روایت کرده که رسول خداصفرمود: «الْقُرْآنُ هُدًى مِنَ الضَّلَالَةِ وَتِبْيَانٌ مِنَ الْعَمى».یعنی: «قرآن راهنمایی از گمراهی و بیانکنندۀ از کوری است». و علی÷در خطبۀ ۱۹۶ فرموده: «نُوراً لَيْسَ مَعَهُ ظُلْـمَةٌ وَهُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِه».یعنی: «قرآن نوری است که ظلمت ندارد و هدایت برای کسی است که او را امام خود قرار دهد و به آن اقتدا کند».
دلیل پنجم - خطابات قرآن است که مکرّر فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾و ﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ﴾و «يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ» و مخاطب آن مردمند و مردم باید بفهمند و اگر برای مخاطب، قابل فهم نباشد پس چه کسی باید بفهمد؟
امام صادق÷فرموده: «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه» [۱۱۴]. یعنی: «همانا قرآن را مخاطب میشناسد»، بعضی از مردم عوام میگویند قرآن را فقط امام باید بفهمد و بیان کند، در جواب او باید گفت:
اوّلاً: خطاب به امام نیست. ثانیاً: باید امام بفهمد برای چه؟! برای اینکه بر مردم بیان کند، پس رسول خداصو سایر أئمّه‡چرا بیان نکردند؟ آیا رسول خدا و یازده امام بیان کردند یا خیر؟ اگر بیان کردند پس مردم فهمیدند و اگر رسول خداصو ائمّه به مردم نفهمانیدند و بیان نکردند آیا بخل کردند و چرا انجام وظیفه نکردند؟! ثالثاً: شما اگر قول رسول و امام را قبول دارید آنان فرمودهاند که قرآن بیان روشن و واضح و قابل فهم است.
دلیل ششم - تمام علمای مسلمین قرآن را حجّت دانسته به آیات آن در مطالب خود استدلال میکنند و چگونه آن را حجّت دانسته و به آن استدلال میکنند و چگونه خودشان فهمیدند.
دلیل هفتم - قرآن دلیل بر رسالت و حجّت بر صدق نبوّت است و اگر مردم دلیل و حجّت را نفهمند چگونه رسالت پیغمبر اسلام را قبول کنند و دلیل و حجّت که بدون فهم باشد دلیل و حجّت نمیشود و باعث ایمان مردم نمیگردد و اگر قرآن معمّا و مبهم و قابل فهم نبود دیگر مبارز طلبیدن معنی ندارد، قرآن که مکرّر مبارز میطلبد و میفرماید اگر می توانید یک سوره مانند آن بیاورید، پس چیزی را اگر نفهمند چگونه مانند آنرا بیاورند؟ اگر زیدی به عمرو بنویسد یک میلیون پول بدهید به حامل نامه و چون نامه را آورد برای عمرو، او نفهمد و نداند چه نوشته، آیا یک میلیون پول میدهد؟ حال خدایی که نامهای برای بندگانش فرستاده که مال، جان و عمر خود را باید برای من بدهید ولی بندگان نفهمند او چه خواسته، چگونه جان و مال خود را بدهند؟.
دلیل هشتم - رسول خداصو ائمّۀ هدی‡فرمودهاند احادیث ما را به قرآن عرضه بدارید و بسنجید، اگر موافق قرآن بود، بپذیرید و اگر مخالف آن بود نپذیرید، پس مردم باید قرآن را بفهمند تا به آن عرضه بدارند و گر نه با چیزی که قابل فهم نباشد، چگونه بسنجند، بعضی از روحانی نمایان قرآن را با خبر امام میسنجند، پس اگر موافق خبر امام شد میپذیرند و گر نه میگویند ما نمیفهمیم. در جواب ایشان باید گفت: هیچ کس نگفته قرآن را با خبر بسنجید، ولی رسول خدا و ائمّه فرمودهاند خبر را با قرآن بسنجید، به اضافه آن وقت که قرآن نازل شد خبری نبود که به آن بسنجند. و به خبر عرضه نکرده فهمیدند.
دلیل نهم - کفّار قریش قرآن را میفهمیدند با اینکه خبر رسول خدا را قبول نداشتند و به برکت فهم قرآن هدایت شدند و حتّی ابوجهل و ابوسفیان که به مردم میگفتند به قرآن گوش ندهید و یا پنبه در گوش خود بگذارید معلوم میشود آن اعراب میفهمیدند. آن عرب پا برهنۀ بیسواد قرآن را میفهمید چگونه مدّعیان دانش میگویند قرآن قابل فهم نیست؟! و نباید مردم به آن تمسّک جویند، زیرا اگر مردم متوجّه قرآن بشوند دکّان ایشان کساد خواهد شد و اگر مردم به قرآن توجّه کنند دروغهای ساخته ایشان آشکار خواهد شد. و لذا میگویند قرآن قابل فهم نیست و باید امام بیاید بیان کند، مثلاً کسانیکه میگویند امام و امام زاده از نور خلق شدهاند آیۀ قرآن بر ضرر ایشان خطاب به رسول خداصمیفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ﴾ [۱۱۵]، و یا میفرماید: ﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ﴾. یعنی: «ما انسان را از نطفه آفریدیم».
پس معلوم میشود هر انسانی و حتّی رسول و امام از نطفه خلق شده و دروغگو رسوا میشود و لذا به ناچاری میگویند قرآن قابل فهم نیست.
ثانیاً، عدّهای که از روایات مجعوله نان میخورند و روایات نامعقولی در تفسیر قرآن از قول امام پیش خود جعل کردهاند که با قرآن نمیسازد ناچار میگویند قرآن قابل فهم نیست تا مردم مجعولات ایشان را بپذیرند و اگر قرآن را بفهمند آن مجعولات را دور میریزند و جاعل آن را لعن میکنند. مثلاً در تفسیر آیۀ: ﴿وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيۡتُونِ﴾نوشتهاند که تین امام حسن و زیتون امام حسین÷است که خدا به ایشان قسم خورده [۱۱۶]، در صورتیکه این سوره مکّی است و آن وقت که این سوره نازل شد نه امام حسنی بوده و نه امام حسینی! مثلاً در جلد اول کافی ص ۱۹۵ نوشتهاند از قول امام که مقصود از کلمۀ نور در هرجای قرآن، أئمّه میباشد، حال اگر کسی بگوید خدا که فرموده: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ نُورٗا مُّبِينٗا﴾ [۱۱۷]، به صریح آیات، قرآن است که نازل شده نه امام، در جواب میگویند ما قرآن را نمیفهمیم، باید از ایشان پرسید چگونه اگر برخلاف لغت عرب، نور به معنی امام باشد و یا تین به معنی امام حسن÷باشد و یا لیل به معنی عمر باشد قرآن را میفهمید و امّا اگر طبق لغت و عرف عرب، نور به معنی روشنی و یا تین به معنی انجیر و یا لیل به معنی شب باشد قابل فهم نیست؟! «إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجاب وَإِنْ هُوَ إِلَّا قَولُ الزُّورِ» [۱۱۸]. هر کس میداند لیل به معنی شب است نه به معنی خلیفه، حال اگر به معنی شب باشد قبول نیست و اگر به معنی خلیفه باشد چگونه قبول است!!
دلیل دهم - قرآن نور مبین و در نورانیّت و روشنی و واضحی بالاترین کلام است و کلام بزرگان بشر چه امام و چه پیغمبر نسبت به کلام خدا مانند چراغدستی و یا شمع است نسبت به خورشید، آیا از جهالت نیست که کسی کلام روشن خدا را نفهمد و بخواهد به واسطۀ کلمات دیگران بفهمد، در صورتیکه کلام خدا نور مبین و نور یقین است. باید گفت شما میخواهید با شمع خورشید را پیدا کنید:
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان
دلیل یازدهم - برای اینکه قرآن قابل فهم است اینکه هر وقت رسول خداصو یا ائمّه‡مطلبی را بیان میکردند برای اثبات مطلب خود آیهای از آیات قرآن دلیل میآوردند و هرکس به ایشان میگفت مدرک شما در فلان حکم چیست؟ ایشان فوری آیهای را نشان میدادند، مانند اینکه در وسائل الشّیعه در باب مسح سر در وضوء، زراره شنید که امام صادق÷میگوید؛ مسح را به بعض سر باید کشید، زراره پرسید: از چه مدرک می فرمایید؟ امام فرمود: به دلیل «باء» در آیه ﴿وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ﴾ [۱۱۹]که برای تبعیض است. و مانند اینکه آن امام÷به منصور دوانقی فرمود: به قول نمّام گوش مده زیرا خدا در قرآن فرموده: ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾ [۱۲۰][الحجرات: ۶] و منصور این آیه را شنید و فهمید و مانند اینکه آن امام ÷به کسیکه در بیت الخلاء مینشست برای استماع صوت زنان مغنیه فرمود: آیا نشنیدی که خدا در قرآن فرموده: ﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦﴾ [۱۲۱][الإسراء: ۳۶]، و او این آیه را فهمید و از نشستن در آنجا خودداری کرد و مانند اینکه امام صادق÷به فرزند خود اسماعیل فرمود هرگاه مؤمنین نزد تو شهادت دادند ایشان را تصدیق کن به دلیل اینکه خدا فرموده:
﴿يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ [۱۲۲][التوبة: ۶۱]
و مانند اینکه آن امام÷فرمود اگر مطلّقۀ ثلاثه را بندهای نکاح کند و او را طلاق دهد برای شوهر سابق او به عقد جدید حلال میشود به دلیل اینکه در قرآن فرموده: ﴿حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُ﴾ [۱۲۳]، و بنده هم زوج است [۱۲۴]و مانند اینکه آن امام ÷به کسیکه زمین خورده بود و ناخن او کنده شده بود و بر دست خود دوا گذاشته بود و عرض کرد در وضوء چه کنم؟ فرمود این و امثال این از کتاب خدا دانسته میشود که فرموده: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖ﴾[الحج: ۷۸] [۱۲۵]. و مانند آنکه کتاب کافی و تفسیر صافی در مقدّمۀ هفتم کتابش روایت کرده از امام باقر÷که به اصحاب خود فرمود: «إِذَا حَدَّثْتُكُمْ بِشیءٍ فَاسئَلُوني أَینَ هُوَ مِنْ كِتَاب الله»، یعنی: «هرگاه من برای شما حدیثی بیان کردم از من بپرسید این حدیث از کجای قرآن استفاده شده.» سپس فرمود: رسول خداصنهی نمود از قیل و قال و فساد مال و کثرت سؤال، یکی از اصحابِ آن جناب عرض کرد این حدیث رسول خداصاز کجای قرآن استفاده شده؟ فرمود از آیۀ:
﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ﴾ [۱۲۶] [النساء: ۱۱۴]
و آیۀ:
﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ﴾ [۱۲۷] [النساء: ۵].
و آیۀ:
﴿لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡيَآءَ إِن تُبۡدَ لَكُمۡ تَسُؤۡكُمۡ﴾ [۱۲۸] [المائدة: ۱۰۱] [۱۲۹].
و هزاران مورد دیگر که ائمّه †به آیات قرآن استدلال و استشهاد کردهاند برای مطالب خود و اگر مردم آیات قرآن را نمیفهمیدند این استشهاد صحیح نبود.
دلیل دوازدهم – خود آیات قرآن که مردم را امر به تدبّر و تفکّر در قرآن نموده، اگر قابل فهم نبود چگونه خدایتعالی در سورۀ نساء آیۀ ۸۲ امر به تدبّر نموده و فرموده:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ [النساء: ۸۲].
«آیا چرا در قرآن تدبّر نمیکنند».
و در سورۀ محمّدصآیۀ ۲۴ فرموده:
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢٤﴾ [محمد: ۲۴].
«آیا چرا در قرآن تدبّر ندارند بلکه بر دلها قفل زده شده است».
و در سورۀ ص آیۀ ۲۹ فرموده:
﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ﴾ [ص: ۲۹].
«کتاب با برکتی نازل نمودیم برای آنکه تدبّر کنند در آیاتش».
و مانند این آیات. پس در تمام آیات إلهی باید تدبّر نمود و حتی آیات متشابهاتش قابل تدبّر و قابل فهم است، چنانکه در فصل ۲۰ خواهد آمد و تدبّر در آیات قرآن واجب است.
دلیل سیزدهم – او امری است که در قرآن امر شده به پیروی قرآن و اگر بنا بود کسی نفهمد چگونه خدای تعالی امر به اتّباع آن فرموده، مانند آیۀ ۳ سورۀ اعراف:
﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ﴾ [الأعراف: ۳].
«پیروی کنید آنچه به سوی شما نازل گردیده از پروردگارتان».
و آیۀ ۱۵۷:
﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧﴾ [الأعراف: ۱۵۷].
«پس آنانکه به این رسول ایمان آورند و او را بزرگ شمرند و یاری کنند و آن نوریکه به او نازل شده پیروی کنند ایشان رستگارند».
و در سورۀ بقره آیۀ ۱۷۰:
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَيۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآ﴾ [البقرة: ۱۷۰].
«و چون به ایشان گفته شود پیروی کنید آنچه خدا نازل نموده گویند بلکه پیروی میکنیم آنچه را که پدران خود را بر آن یافتهایم».
و در سورۀ طه آیۀ ۱۳۴ فرموده:
﴿رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَيۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَايَٰتِكَ﴾ [طه: ۱۳۴].
«پروردگارا چرا نفرستادی به سوی ما رسولی که پیروی کنیم آیات تو را».
و همچنین در سورۀ قصص آیۀ ۴۷ و در سورۀ لقمان آیۀ ۲۱ فرموده است. پس تمام مسلمین باید تابع آیات کتاب خدا باشند، ولی متأسّفانه زمان ما اگر به شیعه و یا سنّی بگویی بیایید پیروی قرآن کنیم، ایشان مانند کفّار جاهلیّت میگویند پدران و علمای ما چنین و چنان گفتهاند. پس بعد از ورود این همه آیات که امر به پیروی قرآن و تدبّر در آن شده، اگر مسلمانی ندیده بگیرد و باز به دنبال افکار خود و یا افکار ملّت خود برود از کفّار جاهلیّت بدتر است، زیرا کفّار جاهلیّت قرآنی نداشتند و چون آمد پذیرفتند و متّحد شدند و از نفاق و عداوت دست برداشتند و نگفتند ما نمیفهمیم، ولی مردم ما به بهانۀ اینکه نمیفهمیم از کلام خدا اعراض کردهاند و در نتیجه کار به جایی رسیده که شیعه از سنّی و سنّی از شیعه وحشت دارد و دشمن جانی یکدیگرند. یک عدّه به نام روضهخوان شب و روز در گویندگی خود مادّۀ فساد و دشمنی را زیاد میکنند و شیطان و استعمار و دشمنان دین اسلام را، از خود خوشنود و مسرور میگردانند؛ منشإ تمام این بدبختیها و زیانها این است که در حوزههای علمیّه به طلّاب علوم دینی تزریق میکنند که قرآن ظنّیّ الدّلاله و حدیث قطعیّ الدّلاله است و طلّاب سادۀ خوشباور خبر ندارند که این سخن از کجا پیدا شده و کدام دشمن این کلام را به میان ایشان آورده و این کلام باطلی است و نتایج بسیار سوءای دارد، از آنجمله عدم توجّه محصلین به آیات قرآن و قطعی ندانستن مفاد آن، در حالیکه دلالت آیات قرآن بر معانی آن از هر کلامی بهتر و قطعیتر است، شما یک خط نهجالبلاغه را که حدیث است بگذارید در جنب یک آیه از قرآن، هر کم سوادی میفهمد که آیات قرآن از نهجالبلاغه واضحتر و دلالتش بر معنی قطعیتر است، آیا دلالت جمله وآیۀ:
﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾ [۱۳۰]
[النساء: ۵۹، و المائدة: ۹۲، و النور: ۵۴، و محمد: ۳۳، و التغابن: ۱۲].
و یا آیۀ:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ﴾ [۱۳۱] [النحل: ۹۰].
قطعی نیست، اگر بگویند دلالت قرآن بر مطالب آن قطعی است ولیکن مطالب آن اجمالی است که تفصیل آن در آیه ذکر نشده، گوییم باشد اخبار نیز چنین است، اخبار هم مجمل دارد، آیا حدیث: «مَا بَعَثَ اللهُ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الحَدِیث وَأَدَاءُ الأَمَانَةِ»،مطلب آن مجمل نیست و تفصیل موارد صدق ذکر شده، البتّه مجمل است، حدیث فوق با آیۀ:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾ [۱۳۲] [النساء: ۵۸].
هیچ فرقی ندارد، بلکه آیه روشنتر است، همانطوریکه قرآن گاهی به اجمال سخن گفته و گاهی به تفصیل، اخبار و احادیث نیز چنین است، کلام اجمالی دلالت قطعی بر معنی اجمالی دارد و کلام مفصّلتر دلالت بر معنی تفصیلی، چه قرآن باشد و چه خبر. عدّهای از بیسوادان چون تزریقات سوء در آنان اثر کرده، میگویند در جملۀ ﴿أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ [۱۳۳]چون شرائط آداب و کیفیّات ذکر نشده و مجمل است پس (ظنّیّ الدّلالة) میباشد، در جواب ایشان باید گفت: دلالت جملۀ: ﴿أَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾قطعی است ولو اینکه بر معنی اجمالی باشد مانند دلالت حدیث: «بُنِیَ الإِسْلَامُ عَلی خَمْسٍ الصَّلَاة وَالزّکاة وَ...» [۱۳۴]که تفصیل در این حدیث نیز ذکر نشده است.
به هرحال کلام خدا از هر کلامی بهتر و دلالت آن واضحتر و قطعیتر است، پس حوزههای علمیّه در عوض اینکه مسلمین را بیدار کنند و به طرف قرآن سوق دهند، خواب آنان را عمیقتر کردهاند. اگر کسی بگوید چون قرآن محکم و متشابه دارد و متشابهِ آنرا کسی نمیفهمد. جواب این است که اوّلاً متشابه قابل فهم است چنانکه در فصل ۲۰ خواهد آمد. ثانیاً اگر علّت ظنّی و قطعیّالدلاله بودن وجود متشابه است احادیث نیز محکم و متشابه دارد، به اضافه بر اینکه ضدّ و نقیض دارد، به اضافه بر اینکه کم و زیاد شده، در بسیاری از احادیث. پس چرا اخبار را بدین واسطه ظنّیّ الدّلاله نمیدانید، اخبار بسیاری وارد شده که اخبار دینی محکم و متشابه دارد چنانکه مثلاً در ج ۲ بحار ص ۱۸۵ چندین خبر نقل کرده از حضرت رضا÷که فرمود: «إِنَّ فِي أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً كَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَمُحْكَماً كَمُحْكَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْكَمِهَا» [۱۳۵]. یعنی: «محقّقاً در اخبار ما متشابه است مانند متشابه قرآن و محکم است مانند محکم قرآن، پس متشابه خبر را ردّ کنید به محکم آن».
[۱۱۲] «چنین بیان میکند خدا برای مردم آیات خود را». [۱۱۳] چیزی را رسول خدا در میان شما به جای نهاد که پیامبران برای امتهای خود آنرا به جای گذاشتند. کتاب پروردگارتان در میان شماست و بیان کننده حلال و حرام است. [۱۱۴] كلینی، الكافي (۸/۳۱۱). وحر عاملی وسائل الشيعة، بَابُ عَدَمِ جَوَازِ اسْتِنْبَاطِ الأَحْكَامِ النَّظَرِيَّةِ مِنْ ظَوَاهِرِ الْقُرْآنِ إِلا بَعْدَ مَعْرِفَةِ تَفْسِيرِهَا مِنَ الأَئِمَّةِ ‡، ج ۲۷/ ص ۱۸۵، حدیث (۳۳۵۵۶) و مجلسی، بحار الأنوار (۲۴/۲۳۷). [۱۱۵] «اوست خدائی که شما را از خاک آفرید سپس از نطفه». [۱۱۶] شیخ ابوالقاسم فرات بن ابراهیم كوفی (ت قرن چهارم هجری)، تفسير فرات الكوفي، چاپ تهران، ص ۵۷۸- ۵۷۹. و شیخ عبد علی بن جمعۀ عروسی حویزی (ت ۱۱۱۲هـ)، تفسير نور الثقلين، [۵ جزء]، ۵/۶۰۷. [۱۱۷] «و به سوی شما نازل کردیم نور روشنی را». [۱۱۸] «واقعاً این (حرفهایی که میزنند) بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است. بلکه سخنان باطل و بیهودهای است». [۱۱۹] «و سرهای خود را مسح کشید». [۱۲۰] «اگر فاسقی برای شما خبری آورد به تحقیق پردازید». [۱۲۱] «زیرا گوش و چشم و دل هر یک از اینها مورد پرسش خواهد بود». [۱۲۲] «به خدا ایمان میآورد و برای مؤمنین ایمان میآورد». [۱۲۳] «تا اینکه آن زن با مرد دیگری ازدواج کند». [۱۲۴] نوری طبرسی، مستدرك الوسائل، ۱۵/ ۳۳۰، ح (۱۸۴۰۶) نقل از كتاب دعائم الإسلام، ابی حنیفۀ دینوری. [۱۲۵] كلینی، الكافي (۳/ ۳۳). [۱۲۶] «در بسیاری از نجوای ایشان خیری نیست مگر نجوای آنکه امر به صدقه و یا کار نیک و یا اصلاح بدهد». [۱۲۷] «و اموال خود را که خدا آن را قوام کار شما قرار داده به سفهاء مدهید». [۱۲۸] «از چیزهائی سؤال مکنید که چون برای شما آشکار شود شما را بد آید». [۱۲۹] كلینی، الكافي (۱/ ۶۰). [۱۳۰] «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول را». [۱۳۱] «به درستی و تحقیق که خدا به عدل و احسان و بخشش به خویشان امر میکند». [۱۳۲] «به تحقیق خدا شما را أمر میکند که امانات را به أهل آن برسانید». [۱۳۳] «نماز را به پا دارید و زکات بدهید». [۱۳۴] اسلام بر پنج پایه بنا شده است، نماز و زکات و... [۱۳۵] شیخ صدوق محمد بن علی بن بابویه قمی، عيون أخبار الرضا، ۱/۲۹۰، ح (۳۹).