تابشی از قرآن - ترجمه و تفسیر قرآن کریم - جلد اول

فهرست کتاب

۱۱- قرآن حجّت کافیه و معجزۀ باقیه و امام است

۱۱- قرآن حجّت کافیه و معجزۀ باقیه و امام است

اگر کسی بگوید قرآن کتابی است کافی، بعضی از بی‌خبران فوری او را به بهانۀ اینکه «عمر» گفته: «حسبنا کتاب الله»، می‌کوبند و به این بهانه از سخن حقّ اعراض می‌کنند، در صورتیکه خدا، رسول و أئمۀ هُدی تماماً قرآن را برای امّت اسلامی کافی شمرده و دانسته‌اند. حال اگر «عمر» چنین گفته باشد چه ضرر دارد، اگر «عمر» گفت: من مسلمانم نباید کسی از مسلمانی فرار کند. به هرحال ما در اینجا کلمات خدا، رسول و ائمّه را می‌آوریم برای اتمام حجّت:

۱- خدا در بسیاری از آیات قرآن را کافی و هدایت را منحصر به آن دانسته و چیز دیگری را هادی مردم قرار نداده. در سورۀ انعام آیۀ ۷۱ و سورۀ بقره آیۀ ۱۲۰ فرموده:

﴿قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰ [البقرة: ۱۲۰، الأنعام: ۷۱].

«بگو: محقّقاً هدایت خدا فقط هدایت است».

در این آیات ضمیر فصل دلیل بر حصر است و در آیۀ ۵۶ سورۀ قصص به رسول خود فرموده:

﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ [القصص: ۵۶].

«محقّقاً تو هر کسی را که بخواهی هدایت نمی‌کنی و لیکن خدا هدایت می‌کند هر که را بخواهد».

و خدا هدایت خود را در قرآن قرار داده، در سورۀ إسراء آیۀ ۹ فرموده:

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ يَهۡدِي [۸۹] [الإسراء: ۹].

و در آیۀ ۲۷۲ سورۀ بقره فرموده:

﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكَ هُدَىٰهُمۡ [البقرة: ۲۷۲].

«هدایت مردم بر عهدۀ تو نیست».

و در سورۀ روم آیۀ ۵۳ فرموده:

﴿وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡيِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡ [الروم: ۵۳].

«تو هدایت‌کنندۀ گمراهان از ضلالت نبوده‌ای».

پس جایی‌که پیغمبرصهادی نباشد آیا ممکن است امام یا کس دیگر را هادی بدانیم؟! و اگر در بعضی از آیات پیغمبرصرا هادی دانسته، فرموده تو به وسیلۀ قرآن هدایت می‌کنی و وسیلۀ هدایت خود تو و دیگران قرآن است، مانند آیۀ ۵۲ سورۀ شوری:

﴿مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِي بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا[الشوری: ۵۲].

«تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ما قرآن را نوری قرار دادیم که به سبب آن هر کس از بندگان را که بخواهیم هدایت کنیم».

و لذا حضرت امیر÷در خطب خود تذکّر داده که رسول خداصبه وسیلۀ قرآن هدایت می‌کرده، یعنی عربی که رسول خداصرا قبول نداشتند به واسطۀ قرآن هدایت می‌شدند و به او ایمان می‌آوردند، چنانکه در خطبۀ ۲، خطبۀ ۸۶ و خطبۀ ۱۴۷ تذکّر داده که؛ «فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداًصبِالـحقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ... بِقُرآن قَد بَیَّنَهُ...»– به فصل سابق مراجعه شود – خدای‌تعالی در بسیاری از آیات تذکّر داده که هدایت او و هادی ‌بودن رسول او به سبب قرآن است مانند آیۀ ۱۵ و ۱۶ سورۀ مائده که می‌فرماید:

﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ [المائدة: ۱۵-۱۶].

«برای شما از طرف خدا نور و کتاب روشنی آمد که خدا به وسیلۀ آن هدایت می کند».

و حتّی قرآن را هادی برای خود محمّدصقرار داده. در سورۀ سبا آیۀ ۵۰ فرموده:

﴿قُلۡ إِن ضَلَلۡتُ فَإِنَّمَآ أَضِلُّ عَلَىٰ نَفۡسِيۖ وَإِنِ ٱهۡتَدَيۡتُ فَبِمَا يُوحِيٓ إِلَيَّ رَبِّيٓ [سبأ: ۵۰].

«بگو: اگر گمراه شوم پس همانا گمراهیم بر ضرر خودم و اگر هدایت یابم پس به آن چیزی است که پروردگارم وحی می‌کند».

حال اگر قرآن که کلام خدا است برای هدایت کافی نباشد کلام پیغمبران و أوصیا یقیناً کافی نخواهد بود، سخن خدا که نور مبین و هدایت روشنی است اگر برای طالب هدایت کافی نباشد سخن مشکل دیگران یقیناً هادی نخواهد بود.

عجیب این است که عدّه‌ای در زمان ما دم از اسلام می‌زنند و کتاب خدا را کافی نمی‌دانند ولی کتاب کلینی را برای هدایت کافی می‌دانند، کتاب کلینی که صدها خرافات، ضدّ و نقیض و مطالب باطله دارد کافی می‌دانند! و به دروغ جعل کردند که: «الكافي كافٍ لشیعتنا» [۹۰]. به هرحال این سخنان در جایی است که خدا کتاب خود را کافی و کامل ندانسته باشد؛ ولی خدا صریحاً کتاب خود را کافی و کامل دانسته، در سورۀ عنکبوت آیۀ ۵۱ فرموده:

﴿أَوَ لَمۡ يَكۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ [العنکبوت: ۵۱].

«آیا کفایت ایشان نکرده که بر تو کتابی نازل نمودیم تا بر ایشان تلاوت شود».

پس خدا بدون قید و به طور اطلاق کتاب خود را کافی دانسته و بعضی گفته‌اند کتاب خدا از جهت معجزه‌ بودن کافی است، زیرا این آیه در جواب یهودیان که معجزه می‌خواستند و نازل شده؟ جواب این است که: اوّلاً؛ آیه اطلاق دارد و مورد نزول مخصّص آیه نمی‌شود. ثانیاً؛ اگر شما قبول دارید که از جهت معجزه‌ بودن کافی است پس چرا صدها معجزه برای رسول خداصنقل کرده‌اید؟! آیا خدا که فرموده قرآن از جهت معجزه کافی است به قول خود عمل نکرده و برای رسول خود معجزات دیگری ایجاد کرده و یا می‌گویید معجزات منقوله دروغ است. ثالثاً؛ کتابی‌ که از جهت اعجاز کافی بوده خود می‌گوید من هدایتم و برای هر چیز و هر کس بیانم، چنانکه در سورۀ انعام آیۀ ۳۸ فرموده:

﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖ [۹۱] [الأنعام: ۳۸].

و در سورۀ نحل آیۀ ۸۹ فرموده:

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ [النحل: ۸۹].

«ما این کتاب را بر تو نازل نمودیم که برای هر چیزی بیان است».

البته برای هر چیزی از امور دینی و قانونی. حال ما می‌پرسیم بیان هر چیزی شده برای که و برای چه کسانی؟ قرآن جواب داده که؛ بیان برای همۀ مردم. از آن جمله در سورۀ آل عمران آیۀ ۱۳۸ فرموده:

﴿هَٰذَا بَيَانٞ لِّلنَّاسِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٞ لِّلۡمُتَّقِينَ ١٣٨ [۹۲] [آل عمران: ۱۳۸]

پس اگر کسی قرآن را بیان کافی و هادی برای مردم نداند قرآن را تکذیب کرده و به خدا ایمان نیاورده. ازملّت خود می‌پرسیم آیا از عقل و دیانت است که کسی قرآن را که رسولصو امام÷و همۀ مسلمین باید از آن پیروی کنند، کافی نداند، ولی کتاب یک نفر آخوند را کافی بداند، آیا این از انصاف و عدالت و وجدان است؟!! یعنی بگوییم ملّت اسلام و خود رسول خداصکتاب کفایت‌ کننده نداشت تا پس از سیصد سال محمّد بن یعقوب از کلین آمد و کتاب کافی کفایت ‌کننده را آورد، مسلمانی که چنین می‌گوید لابدّ محمّد بن یعقوب را از محمّد بن عبداللهصافضل و برتر می‌داند، حال باید دید این مسلمان تابع کیست، اگر پیرو خدا و رسول خداصو أئمَّۀ هُدی است، ایشان همه قرآن را کافی دانسته‌اند. امّا خدا؛ خدا هم که کتاب و آیات مربوط به آن ذکر شد.

و امّا رسول خداصدر بسیاری از اخبار وارده فرموده قرآن امام همه و حجّت کافیه برای همه می‌باشد، در جلد ۹۲ بحار جدید ص ۱۷ فرموده: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِوَهُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيل‏». یعنی: «هرگاه فتنه‌های دینی راه را مانند پاره‌های شب تاریک بر شما مشتبه کرد بر شما باد به قرآن، هر کس آنرا امام و پیشوای خود قرار دهد، قرآن او را به بهشت می‌برد و قرآن راهنمایی است برای بهترین راه». و در ص ۱۹ همان جلد و در وسائل الشیعه باب اوّل قراءة القرآن روایت کرده‌اند از رسول خداصکه فرموده: «القُرآنُ غَنِيٌّ لاغِنی دُونَه وَلا فَقْرٌ بَعْدَه ونَجَاةٌ لِمَنْ تَبِعَه‏» [۹۳]. یعنی: «قرآن سبب بی‌نیازی است و پس از قرآن هیچ احتیاجی به چیزی نیست و برای پیروان خود نجات است». و در ص ۱۳ همان جلد رسول‌خداصفرموده: «مَنْ أَعْطَاهُ اللهُ الْقُرْآنَ فَرَأَى أَنَّ رَجُلًا أُعْطِيَ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِيَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِيماً وَعَظَّمَ صَغِيراً» [۹۴]. و در ص ۱۴ همان جلد روایت کرده از رسول خداصکه فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْهُدَى مِنْ غَيْرِ‌ الْقُرْآن أَضَلَّهُ اللهُ». یعنی: «هر‌کس هدایت را در غیر قرآن طلب کند خدا او را به گمراهی خودش واگذارد».

و امّا علیّ بن ابیطالب÷که کلمات او در فصل سابق ذکر شد و در خطبۀ ۸۳ وخطبۀ ۱۵۹ و سایر خطب قرآن را هم امام و هم حجّت و کافی دانسته و همچنین در خطبۀ ۸۶ فرموده: «فَأَلقَی إِلَیكُم المَعْذَرَة، وَاتَّخَذَ عَلَیكُم الـحجَّةَ». یعنی: «پس خدا با قرآن جای عذر برای شما باقی نگذاشت و حجّت را بر شما تمام کرد» و در خطبۀ ۱۶۱ فرموده: «أَرسَلَه بِحُجَّةٍ كَافِیَةٍ». یعنی: خداوند رسول خود را با حجّت کافیه که قرآن است فرستاد. و در خطبۀ ۹۰ فرموده: «تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صحُجَّتُه‏» [۹۵]؛ و در جلد ۹۲ بحار ص ۲۶ در خطبۀ خود فرمود: «فَجَعَلَ فِي اتِّبَاعِهِ كُلَّ خَيْرٍ يُرْجَى، شُرِعَ فِيهِ الدِّينُ إِعْذَاراً أَمْرَ نَفْسِهِ وَحُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ». یعنی: «خدا در پیروی قرآن هر خیری که امید باشد قرار داد و در قرآن دین را تشریع کرد برای آنکه عذر را تمام و حجّت را بر خلق برساند».

و اما حضرت زهرادر خطبۀ خود که در ج ۹۲ بحار ص ۱۳ ذکر شده فرمود: «كِتَابُ اللهِ بَيِّنَةٌ بَصَائِرُها‏ [بَصَائِرُهُ‏] وَآيٌ مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهَا وَبُرْهَانٌ مُتَجَلِّيَةٌ ظَوَاهِرُهُ مُدِيمٌ لِلْبَرِيَّةِ اسْتِمَاعُهُ وَقائداً [قَائِدٌ] إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعَهُ وَمؤدياً [مُؤَدٍّ] إِلَى النَّجَاةِ أَشْيَاعَهُ فِيهِ تِبْيَانُ حُجَجِ اللهِ الْـمُنِيرَةِ ‏ وجُمَلِهِ الكافیة». یعنی: «کتاب خدا روشن است دلائل آن و آیاتی است که رازهای آن آشکار است و برهانی است که ظواهر آن هویدا است، مردم باید همواره آنرا استماع کنند و پیروی از آن به سوی خوشنودی خدا می‌کشاند و پیروانش را به نجات می‌رساند، درآن‌ است بیان حجّت‌های نورانی و جملات کفایت کننده».

و امّا امام باقر و صادق و سایر أئمه؛ وسائل الشّیعه در باب اول از ابواب قراءة القرآن از امام باقر÷روایت کرده که فرمود: روز قیامت قرآن به نیکوتر صورتی در محکمۀ عدل الهی می‌آید و عرض می‌کند پروردگارا «مِنْهُمْ مَنْ ضَیَّعَنِي وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّي وَكَذَّبَنِي وَأَنَا حُجَّتُكَ عَلَى خَلْقِكَ‏» [۹۶]. یعنی: خدایا بعضی از این مردم مرا ضایع گذاشته و به حقّ من استخفاف کردند و مرا تکذیب کردند و حال آنکه من حجّت تو بر بندگانت بودم.

در همان باب روایت کرده از امام صادق÷که فرموده: «فَيُدْعَى بِابْنِ آدَمَ الْـمُؤْمِنِ لِلـحسَابِ فَيَتَقَدَّمُ الْقُرْآنُ أَمَامَهُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ فَيَقُولُ يَا رَبِّ أَنَا الْقُرْآنُ وَهَذَا عَبْدُكَ الْـمُؤْمِنُ قَدْ كَانَ يُتْعِبُ نَفْسَهُ بِتِلَاوَتِي‏» [۹۷]. یعنی روز قیامت دعوت می‌شود فرزند آدم برای حساب، پس قرآن جلو او می‌آید در بهترین صورتی، سپس می‌گوید پروردگارا منم قرآن و این بندۀ مؤمن تو است که خود را به واسطۀ تلاوت من به رنج افکنده.

و در باب سوّم روایت کرده از امام صادق÷که فرمود: «فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ، مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْـجَنَّة» [۹۸]. یعنی: «بر شما باد به قرآن، هر کس او را امام خود قرار دهد، قرآن او را به سوی بهشت سوق می‌دهد.»

و ج ۹۲ بحار ص ۱۴ روایت کرده از امام رضا÷که: «ذَكَرَ الرِّضَا ÷يَوْماً الْقُرْآنَ فَعَظَّمَ الـحجَّةَ فِيهِ وَالْآيَةَ وَالْـمُعْجِزَةَ فِي نَظْمِهِ قَالَ هُوَ حَبْلُ اللهِ الْـمَتِينُ وَعُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَطَرِيقَتُهُ الْـمُثْلَى الْـمُؤَدِّي إِلَى الْـجَنَّةِ وَالْـمُنْجِي مِنَ النَّارِ لَا يَخْلُقُ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَلَا يَغِثُّ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ يُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِيلَ الْبُرْهَانِ وَالْحـُجَّةَ عَلَى كُلِّ إِنْسَان‏». یعنی: «روزی امام رضا÷یاد قرآن نمود و حجّت در آن و نشانۀ اعجازی‌که در نظم آن است بزرگ شمرد و فرمود: قرآن ریسمانی است متین و دست‌آویز محکم و بهترین راه به سوی خدا است. او است که به سوی بهشت می‌برد و از آتش دوزخ نجات می‌دهد، به گذشت زمانها کهنه نشود زیرا قرآن برای این زمان و آن زمان نیامده، بلکه قرآن برای هر انسانی دلیل، برهان و حجّت قرار داده شده است.»

[۸۹] «بدرستی که این قرآن به آنچه درست‌تر است هدایت می‌کند». [۹۰] کافی برای شیعیان ما کافی است. [۹۱] «ما در این کتاب چیزی را فروگذار نکردیم». [۹۲] «این کتاب بیانی است برای مردم، و برای پرهیزکاران هدایت و پندی است». [۹۳] شیخ محمد بن حسن حر عاملی (ت ۱۱۰۴هـ)، وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، تحقیق مؤسسة آل بیت لإحیاء التراث، قم، ط۲، ۱۴۱۴هـ، [۳۰ جزء]، ج ۶/ باب اول از ابواب قراءة القرآن ولو فی غیر الصلاة، حدیث شماره (۷۶۴۶). [۹۴] پیش‌تر ترجمه شده است. بحار الأنوار نقل از كتاب معاني الأخبار شیخ محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (ت ۳۸۱هـ). این حدیث با لفظی مشابه در ضمن حدیث أكمل در مصادر اهل سنت آمده و طبرانی آن‌را ذکر کرده است همچنان که در مجمع الزوائد آمده است (۷/۱۵۹) هیثمی می‌گوید: در سند این حدیث اسماعیل بن رافع وجود دارد و متروک است. و همچنین بیهقی درشعب الإيمان آن‌را تخریج کرده است: ۲/۵۲۲، شماره (۲۵۹۱)، خطیب بغدادی در تاريخ بغداد (۹/۳۹۶). [۹۵] با پیامبر ما محمد حجت خداوند تمام شد.. [۹۶] حر عاملی، وسائل الشيعة، ج ۶ /۱- بَابُ وُجُوبِ تَعَلُّمِ الْقُرْآنِ وَتَعْلِيمِهِ كِفَايَةً وَاسْتِحْبَابِهِ عَيْنًا، حدیث (۷۶۳۶). [۹۷] مرجع قبلی، ج ۶ /۱- بَابُ وُجُوبِ تَعَلُّمِ الْقُرْآنِ وَتَعْلِيمِهِ، ح (۷۶۳۸). [۹۸] مرجع قبلی، ج ۶ /۳- بَابُ اسْتِحْبَابِ التَّفَكُّرِ فِي مَعَانِي الْقُرْآنِ، ح (۷۶۵۷).