تحصیلات ابتدایی
به هر حال چون پدرم فاقد مال دنیا بود، در تعلیم و تربیت ما استطاعتی نداشت؛ بلکه به برکت کوشش و جوشش مادرم، که مرا به مکتب میفرستاد و هر طور بود ماهی یک ریال به عنوان شهریه برای معلم میفرستاد، درس خواندم.
مادرم «سکینه سلطان» زنی عابده، زاهده و قانعه بود که پدرش، حاج شیخ غلامرضا قمی، صاحب کتاب ریاض الحسینی است و مرحوم حاج شیخ غلامحسین واعظ و حاج شیخ علی محرر، برادران مادرم میباشند و کتاب «فائدة المماة» را شیخ غلامحسین نوشته است. به هر حال، مادرم زنی بود بسیار مدبره که فرزندانش را به توفیق الهی از قحطی نجات داد و در سال قحطی، یعنی در جنگ بین الملل اول، که ارتش روسیه وارد ایران شد، این بنده پنج ساله بودم.
هنگام کودکی و رفتن به مکتب مورد توجه معلم نبودم؛ بلکه به واسطۀ گوش دادن به درس اطفال دیگر، کمکم خواندن و نوشتن را فرا گرفتم؛ و در مکاتب قدیمه چنین نبود که یک معلم برای تمام شاگردان یک اتاق درس بگوید؛ بلکه هر کدام از اطفال درس اختصاصی داشتند. نویسنده چون شهریه مرتب نمیدادم درس خصوصی نداشتم؛ فقط در پرتو درس اطفال دیگر توانستم پیش بروم و حتی دفتر و کاغذ مرتبی نداشتم؛ بلکه از کاغذهای دکان بقالی و عطاری، که یک طرف آن سفید بود، استفاده میکردم؛ ولی در عین حال باید شکر کنم که کلاسهای جدید با برنامههای خشک و پرخرج به وجود نیامده بود؛ زیرا با این برنامههای جدید، هر طفلی باید چندین دفتر و چندین کتاب داشته باشد تا او را به کلاس راه بدهند؛ اما همچو منی، که حتی یک قلم و یک دفتر در سال نمیتوانستم تهیه کنم، چگونه میتوانستم دانش بیاموزم؟