وجه دوم: فصاحت و بلاغت
یکی از جهات اعجاز قرآن فصاحت آنست و فصاحت این است که کلام رسا و روان باشد و از کلمات زیبا تنظیم شده و از گره، پیچ و مشکل خالی باشد و به اضافه زننده نباشد، یعنی دلالت آن بر معنی طبیعی باشد، عرب زمان جاهلیّت در فنّ فصاحت به حدّ اعلی که برای بشر ممکن باشد رسیده بودند و الفاظی که شایستۀ مقصودشان بود به آسانی و زیبایی بر زبانشان جاری بود و به فصاحت افتخار میکردند و زمینه مهیّا شده بود برای آمدن کلام خدا، زیرا کلام خدا از هر نقص و عیبی مبّرا است و فصیحتر از آن برای مخلوق امکان ندارد، زیرا همانطور که در ایجاد موجودات دیگر هیچگونه عیبی نیست و به هر موجودی آنچه لوازم و احتیاجات وجودی داشته عطا کرده و به مانند آن کسی نمیتواند ایجاد کند همانطور کلامی را که حقتعالی ایجاد کند تمام کمالات لفظی در آن موجود است، ولیکن شناختن و تمیز دادن کلام حقّ از کلام غیر برای هر کسی آسان نیست، باید اشخاصی در فصاحت ترقّی کنند و سخنسنج باشند تا به رموز فصاحت و زیبایی کلام واقف باشند، تا محسّنات کلام خدا را بشناسند و لذا چون قرآن نازل شد در میان عرب مهابتی به وجود آورد که خود را در مقابل قرآن باختند و همه به ضعف خود در آوردن چنین کلامی اعتراف کردند و چنان مجذوب و دلباختۀ آن شدند که یارای مقاومت و یا کتمان حق در خود ندیدند و فهمیدند که اگر به معارضه با قرآن برخیزند و یا به دسائس و حیله از اهمّیت آن بکاهند رسوا میشوند و لذا فصحای عرب به عجز خود اقرار و از معارضه و تفاخر دست برداشتند.