۱۹- متشابهات قرآن چه آیاتی است؟
قرآن در لغت عرب کتابی را گویند که سهل القراءة و قابل فهم باشد و اطلاقات آیات: ﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ [۱۸۲]و مانند آن میرساند که تمام قرآن سهل القرآءة و سهل التّناول است و از آیۀ اوّل سوره هود که فرموده:
﴿كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ﴾ [۱۸۳] [هود: ۱].
استفاده میشود که تمام آیات قرآن محکم و آیات محکماتست. و معنی محکم فصیح المعانی میباشد و به طور مسلّم تمام آیات قرآن چنین است و چنانکه ذکر شد تمام آن قابل فهم است و در سوره زُمَر آیۀ ۲۳ فرموده:
﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا﴾ [الزمر: ۲۳].
«خدایتعالی نازل نموده بهترین حدیث را که کتابی است متشابه».
یعنی آیات آن شبیه به یکدیگر است در زیبایی و فصاحت، زیرا متشابه از باب تفاعل و متشابه تشابه طرفین است، در این آیه خدا تمام قرآن را متشابه خوانده یعنی آیات آن با یکدیگر شبیه میباشند چنانکه خدایتعالی در وصف میوههای بهشت در سوره بقره آیه ۲۵ فرموده:
﴿كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِي رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗا﴾ [البقرة: ۲۵].
«هرچه روزی داده شوند از میوه گویند این است آنچه از قبل روزی ما شده بود و آورده شوند به میوۀ شبیه یکدگر (در طعم ولذّت و منظره)».
به این معنی تمام آیات قرآن در فصاحت و صحّت معنی و زیبایی شبیه یکدیگرند، پس قرآن در عین حال که تمام آیاتش محکم است در همان حال تمامش متشابه است، یعنی در زیبایی شبیه همدگر است.
حال باید دانست چگونه حقتعالی گاهی تمام قرآن را محکمات و گاهی متشابه و گاهی تقسیم کرده آنرا به محکم و متشابه و در سوره آل عمران آیه ۷ فرموده:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَا﴾ [آل عمران: ۷].
«آن خدا خدایی است که نازل نموده بر تو این قرآن را که بعضی از آن آیات محکماتی است که آنها اصل کتابند و بعضی دیگرِ آن متشابهات است، امّا آنانکه در دلشان میل به باطل است متشابهات را پیروی کنند برای فتنهجویی و برای جستن تأویل آن و نمیداند تأویل آنرا جُز خدا و ثابتان در دانش میگویند ما ایمان آوردهایم به آن، تمام آن از نزد پروردگار ما است».
در اینجا آیات را چگونه به دو قسم کرده پس مقصود از این تقسیم چیست؟ گوییم همانطور که ذکر شد چون آیات قرآن تماماً فصیح و روشن و واضح الدّلاله میباشد به این اعتبار تماماً محکم است و چون در فصاحت شبیه به یکدگر است تماماً متشابه است، ولی تحقّق و وقوع خارجی بعضی از آیات در خارج و کیفیّت و کمیّت وجود آنها در خارج چون معلوم کسی نیست جُز خدا، از این جهت خدا آنها را متشابه خوانده و ممیِّزی که خدا برای فرق بین محکم و متشابه قرار داده همین است که اگر تحقّق وجود خارجی آیهای را کسی نداند آن آیه متشابه است و لو اینکه معنی و ترجمۀ همان آیه روشن باشد، مثلا آیه ۱۸ سورۀ عمَّ که فرموده:
﴿يَوۡمَ يُنفَخُ فِي ٱلصُّورِ فَتَأۡتُونَ أَفۡوَاجٗا ١٨﴾ [النبا: ۱۸].
«روزی که دمیده شود در صور، پس شما فوج فوج میآیید».
معنی این آیه واضح است و همه کس میفهمد، ولی تحقّق و وجود خارجی آن را که در خارج به چه کیفیتی است نمیداند که مادّۀ صور چیست، و عرض و طول و کیفیّت آن چگونه است و چگونه در آن دمیده میشود مردم از کجا میآیند و همچنین است میزان قیامت و تطایر کتب و سایر امور آخرت، خدایتعالی هر آیهای که چنین باشد و تأویل یعنی تحقّق آن را کسی نداند به این نظر متشابه خوانده، زیرا تأویل بمعنی اول و برگشت از ظاهر به واقع و تحقّق در خارج است چنانکه حضرت یوسف÷خواب دید و گفت: ﴿إِنِّي رَأَيۡتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوۡكَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَيۡتُهُمۡ لِي سَٰجِدِينَ ٤﴾یعنی: من در عالم رؤیا دیدم که یازده ستاره با خورشید و ماه برایم سجده کردند، این خواب را فهمید و هر کس بشنود میفهمد ولی تأویل آن یعنی وقوع خارجی آن چگونه خواهد بود کسی نمیداند و حضرت یوسف÷پس از چهل سال که سلطان مصر شده بود و پدر و مادر و برادرانش آمدند و در تعظیم او شرکت کردند، وقوع خارجی یعنی تأویل آن خواب را بیان کرد وگفت: ﴿يَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِيلُ رُءۡيَٰيَ مِن قَبۡلُ﴾، یعنی: «ای پدر این است تأویل و تحقّق خارجی آن خوابم» و امّا آیات محکمات به این نظر هر آیهای است که وقوع و تحقّق خارجی آن برای هرکس دانستنی باشد مانند «أَقِیمُوا الصَلاَة»که هرکس وجود خارجی نماز را درک کرده. بنابراین آیاتی که در وقایع آخرت و در صفات إلهی وارد شده اگر چه برای همه کس قابل فهم است، ولی چون به وجود خارجی آن کسی پی نبرده و نمیداند حتّی رسول خداص، آنها را متشابه باید گفت. البتّه نظرهای دیگر دربارۀ متشابهات ذکر شده، ولی چون با ممّیزی که حقّ تعالی ذکر نموده موافق نیست به نظر ما صحیح نمیباشد ما آنها را ذکر میکنیم تا خواننده خود قضاوت کند:
۱- متشابه آن است که مجمل باشد یعنی یک آیه معانی متعدّده داشته باشد شبیه به یکدگر که معلوم نباشد کدام مراد متکلّم است. بطلان این قول واضح است زیرا چنین آیهای در قرآن وجود ندارد، به اضافه چنین ممیزی برای آیات متشابه ومحکم مدرک ندارد. و قائل این قول اشتباه کرده متشابه را به مجمل و حال آنکه در لغت متشابه به معنی مجمل نیامده است.
۲- متشابه آن است که ظاهر الفاظ آن دلالت کند بر معنایی که از نظر عقل مرجوح باشد و متکلم آنرا قصد نکرده باشد بلکه مقصود متکلّم معنایی باشد که عقلاً راجح است، ولی لفظ ظهور در آن نداشته باشد.
۳- متشابه حروف هجا یعنی حروف مقطّعۀ اوائل سُوَر قرآن است مانند: الم و حم، زیرا این حروف یهود را به اشتباه انداخت و گفتگو میکردند که این حروف اشاره به حساب ابجد و یا حساب دیگر است و میخواستند از این حروف مدّت بقاء دولت اسلام را استخراج کنند.
۴- محکمات آیاتی است که احکام مندرجه در آنها تغییر پذیر نباشد مانند منع ظلم و امر به عدالت. و متشابه آیاتی است که احکام و تکالیف مندرجه در آن، قابل تغییر باشد مانند نماز و روزه که در هر شرعی اختلاف دارد با شرع دیگر.
۵- محکمات آیات ناسخه و متشابهات آیات منسوخه.
۶- محکم آیهای است که دلیل روشنی از عقل داشته باشد که در فهم آن محتاج به دقّت و تأمّل نباشد مانند آیه: ﴿...وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّ...﴾ [۱۸۴]، و متشابه آنست که در فهم آن احتیاج به تامّل و تدبّر باشد مانند آیات جبر و قدر و آیات قیامت.
۷- محکم آیهای است که علم و معرفت به آن برای غیرخدا ممکن باشد و متشابه آنست که علم و معرفت به آن برای غیر خدا مسدود باشد مانند آیات وقایع قیامت.
۸- هر آیه که ظاهر آن با عقیده شخص سازش نداشته باشد، متشابه و اگر موافق شد محکم.
عدّهای از کسانی که عربیّت و ادبیّت کامل ندارند و زبانشان عربی نبوده به هر آیه که رسیدهاند و معنی ظاهر آن را از غیر ظاهر تمیز نداده و چیز قطعی نفهمیده همان را متشابه دانسته و در نظر ایشان تمام قرآن متشابه است و لذا میگویند ما قرآن را نمیفهمیم و باید رسول خدا و یا امام بیاید برای ما معنی کند و اگر پیغمبر و امام نیامد باید قرآن مهجور و متروک بماند. و این نظر از جهل و نادانی و بلکه از دشمنان اسلام و قرآن تزریق شده است.
به هرحال به نظر ما هیچ یک از این اقوال مدرکی ندارد و اگر مدرکی داشتند ذکر میکردند و ممیّزاتی که ایشان بین محکم و متشابه ذکر کردهاند از نظر خودشان بوده و برای دیگران حجّت نیست. ما باید بدانیم نظر خود قرآن چیست یعنی پروردگار جهان برای آیات محکم و متشابه چه چیز را ممّیز و فارق قرار داده همان ممّیز إلهی کافی است.
قرآن ممیّز متشابه را چنین بیان کرده که: ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُ﴾، هر آیه که تأویل یعنی تحقّق و وجود خارجی آن را کسی جُز خدا نداند متشابه است و لو اینکه معنی و مفهوم و منطوق آیه واضح باشد مانند آیات قیامت چنانکه در سوره اعراف آیه ۵۳ فرموده:
﴿هَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا تَأۡوِيلَهُۥۚ يَوۡمَ يَأۡتِي تَأۡوِيلُهُۥ يَقُولُ ٱلَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَآءَ﴾ [الأعراف: ۵۳].
«آیا ایشان منتظرند تأویل قرآن را، روزیکه تأویل آن بیاید (روز قیامت)، آنانکه از پیش آنرا فراموش کرده بودند میگویند به تحقیق رسولان پروردگار ما بحقّ آمدند، پس آیا برای ما شفیعانی میباشد ...».
که این آیه میگوید تأویل آیات روز قیامت میآید یعنی تحقّق و وجود خارجی آیات راجع به قیامت، در روز قیامت میآید. پس این آیه تأیید میکند نظر ما را و در سوره یونس آیۀ ۳۹ فرموده:
﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ يُحِيطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا يَأۡتِهِمۡ تَأۡوِيلُهُۥۚ﴾ [۱۸۵] [یونس: ۳۹].
این آیه نیز تأیید میکند نظر ما را.
و از خطبۀ ۸۹ نهج البلاغه که در فصل بعد بیان میشود که دربارۀ راسخون در علم فرموده ممکن است استفاده شود آیاتی که در اوصاف حقتعالی وارد شده نیز از متشابهات است مانند آیۀ ﴿يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ﴾ [۱۸۶]و آیۀ ﴿يَٰحَسۡرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنۢبِ ٱللَّهِ﴾ [۱۸۷]یا و مانند آن، که تحقّق و وجود خارجی واقعی این صفات را کسی احاطه ندارد جُز خدا، اگر چه معنا و مقصود از این صفات ممکن است با توجّه به خود آیات معلوم شود چنانکه مقصود از ید الله با مراجعه به آیات دیگری که در آنها کلمه «ید» ذکر شده، دانسته میشود. و امّا قول آنکه حروف هجا و مقطّعه را متشابه دانسته صحیح نیست، زیرا حروف مقطّعه مانند الف، باء، فاء و لام وضع نشده برای معنی تا اینکه متشابه باشد و یا محکم، حروف مقطّعه معنی ندارد تا تحقّق خارجی و معنای تأویلی داشته باشد بلکه این حروف را تهیّه کردهاند برای ترکیب که از ترکیب و ضمیمۀ اینها به یکدیگر کلمه بسازند و از کلمه جمله بسازند مانند اینکه کاف، تاء، الف و باء را به یکدگر ترکیب میکنند و کلمۀ کتاب را میسازند و خدایتعالی آنها را در صدر بعضی از سُوَر ذکر کرده یعنی در سورههایی که خواسته عظمت قرآن را بیان کند و از آن تمجید نماید و بگوید کلمات و جملات قرآن از همین حروف متداول بین شما که تلفّظ و ترکیب آنها برای شما بسیار آسان است ساخته شده و آجر اوّل جملات قرآن همین حروفاست، شما اگر میتوانید مانند جملات قرآن از همین حروف بسازید و بیاورید.
[۱۸۲] «و بتحقیق این قرآن را آسان نمودیم». [۱۸۳] «کتابی است که آیات آن محکم شده سپس تفصیل داده شده». [۱۸۴] «و از آب هر چیز زنده را قرار دادیم». [۱۸۵] «بلکه تکذیب کردند به چیزی که احاطهای به علم آن ندارند وهنوز تأویل آن برای ایشان نیامده». [۱۸۶] «دستهای او باز است». [۱۸۷] «ای دریغا بر آنچه قصور کردم در أمور إلهی».