علائم و نشانههای اختصاری، دررسم الخط عربی [۴۹۶]
۱- علائم و نشانههای اختصاری کتاب «القاموس المحیط»: ردیف علامت و نشانه معنی و مفهوم ۱ ع موضع (مکان) ۲ د بلد (شهر) ۳ ة قریة (روستا) ۴ ج جمع ۵ جج جمع الجمع ۶ م معروف
۲- علائم و نشانههای اختصاری کتاب «الصحاح»:
نویسندهی کتاب، در اشاره کردن به ابواب ثلاثی مجرد، از این علائم اختصاری استفاده کرده است:
الف) «عع فاضه»: این علامت، اشاره به باب «نَصَر ینصُر» دارد (یعنی در صورتی که عین الفعل مضارع، مضموم باشد)
ب) «عع فاکه»: این علامت اشاره به باب «ضرب یضرِب» دارد (یعنی در صورتی که عین الفعل مضارع مکسور باشد)
ج) «عع فاکه»: این علامت اشاره به باب «سَمِع یسمَع» دارد (در صورتی که عین الفعل مضارع مفتوح باشد)
د) «عَعَ» [به فتح هر دو عین]: این علامت اشاره به باب «فَتح یفتَح» دارد. (یعنی در صورتی که عین الفعل مضارع، مفتوح باشد.)
ه) «عُعُ» [به ضم هر دو عین]: این علامت اشاره به باب «کرُم یکرُم» دارد. (یعنی در صورتی که عین الفعل ماضی و مضارع، هر دو مضموم باشد.)
و) «عِعِ» [به کسر هردو عین]: این علامت اشاره به باب «حَسِب یحسِب» دارد (یعنی در صورتی که عین الفعل ماضی و مضارع، مکسورباشند.)
۳- علائم و نشانههای اختصاری غیرعربها [عجم] در کتب عربی: ردیف علامت و نشانه معنی و مفهوم ۱ مم ممنوع (ناروا و ناجایز) ۲ لایخ لایخفی (مخفی نماند که، ناگفته نماند که، روشن است که) ۳ عم علیه السلام (درود وسلام براوباد) ۴ «صلعم»یا «ص م» صلّ الله علیه و سلّم (سلام و درود خدا براوباد)
***
[نکته:] علماء، مردمان را از تقلید خودشان در نوشتن علامت «صلعم» یا «ص م» به جای «صلّ الله علیه و سلّم» نهی کردهاند چرا که در این صورت، اعراض و روی گردانی از فراچنگ آوردن ثواب بزرگ درود، لازم میآید.
تذکر: در وقت تلفظ، این حروف تلفظ نمیشوند، بلکه معنی و مفهومشان تلفظ میگردد (یعنی در وقت تلفظ (زبان گفتاری) نمیتوان به جای واژه «ممنوع»، (م) گفت، بلکه به کاربردن این علائم، مخصوص زبان نوشتاری است نه زبان گفتاری.)
در اسامی و نامهای علماء و فقهاء نیز همین حکم جاری است، یعنی در وقت تلفظ باید اسامی و نامهای اصلی آنها را ذکر کرد نه علائم و نشانههای اختصاری آنها را. به عنوان مثال: نمیتوان این طور گفت ک «شیخ (ع – ش) گفته است که...»
بلکه لازم است تا اسم او را به صورت کامل، در وقت تلفظ ادا نمائیم و بگوئیم: «شیخ علی شبر املسی» گفته است که...»
و در واژهها و کلمات نیز، باید نفس خود کلمات و واژهها تلفظ شود، نه علائم و نشانهها. به عنوان مثال: برای شخص خواننده درست نیست که «الخ» بگوید، بلکه بروی لازم است، تا در وقت تلفظ به جای «الخ» - الی أخره - بگوید.
و برخی از عجمها (غیرعربها = فارسی زبانان)، از علامت و نشانه (ا - ه) برای «الخ» استفاده میکنند حال آنکه این علامت در نزد عربها، نشانهی انتهای کلام و ختم سخن است، نه «الخ». به هر حال در اصطلاحات، مناقشهای نیست ﴿## وَلِكُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ﴾[البقرة: ۱۴۸].
۴- علائم و اصطلاحات کتاب «غایة البیان فی علم اللسان»: ردیف علامت و نشانه معنی و مفهوم ۱ تعا تعالی (خداوند متعال) ۲ ع م علیه السلام (سلام براو باد) ۳ ر ه «رحمهُ الله» یا «رحمةالله علیه» (رحمت خد براوباد) ۴ ر ض «رضی الله عنه» (خدا ازاو راضی باد) ۵ صلعم صلّ الله علیه وسلّم (سلام و درودخدابراوباد) ۶ مط مطلوب ۷ مقص مقصود ۸ یقا یقال (گفته میشود که...) ۹ أیض أیضاً (همچنین، نیز، علاوه براین) ۱۰ مم ممنوع (نارواوناجایز) ، و گاهی این علامت، به معنای «مُسلّم» (پذیرفته شده، غیرقابل انکار، اصل مسلّم) استعمال میگردد. و در تشخیص این دو معنی، باید به قرائن و سیاق و سباقِ جمله، نظرانداخته شود. ۱۱ ظ ظاهر (ظاهر هر چیز) ۱۲ ح حینئذٍ (آنگاه، درآن هنگام، در آن وقت) ۱۳ بط باطل ۱۴ لانم لانُسلّم(این را نمیپذیریم که...) ۱۵ مص مصنّف (نویسنده) ۱۶ ش شارح (شرح دهنده) ۱۷ هف هذا خلف (این جایگزین و عوض فلان چیزاست) ۱۸ کک کذالک (بدین نحو،همان گونه، همچنین، بنابراین، علاوه براین) ۱۹ «أه« یا «الخ» الی أخره
۵- علائم و اصطلاحاتی که «علامه علی علاءالدین آلوسی»، در یکی از مجموعههایش تحت عنوان «اصطلاحات أهل العقول» بدانها اشاره کرده است: ردیف علامت و نشانه معنی و مفهوم ۱ ظه ظاهره(ظاهر کلام این است که...) ۲ ک لذالک (برای اینکه، به این دلیل، به این علت، ازاین رو) ۳ بک بذالک (بدین ترتیب، بدین وسیله) ۴ ض ضرورت (نیاز و احتیاج) ۵ فح فحینئذٍ (پس درآن هنگام) ۶ هن هاهنا (در اینجا) ۷ فع مرفوع(حدیثی که سندش منتهی به پیامبر جباشد) ۸ ضع موضوع (حدیث جعلی و ساختگی) ۹ أح احدها (یکی از آنها) ۱۰ عت عرفتَ(چیزی که تو شناختی و نسبت بدان معرفت و شناخت حاصل کردی...) ۱۱ تس تسلسل (به ترتیب، یکی پس ازدیگری، به طور پیاپی و زنجیرهای) ۱۲ خ نسخه (نسخه کتاب) ۱۳ و- م تقدیم و تأخر (مقدم و مؤخر) ۱۴ نم نُسلِّم (این مسئله را میپذیریم و تصدیقش میکنیم) ۱۵ فم فلنُسلّم (باید این مسئله را بپذیریم) ۱۶ حص حاصل (خلاصه و نتیجه، خلاصه سخن، دریک کلام) ۱۷ حصه حاصله (خلاصه سخن اینکه...) ۱۸ علا علامت (نشانه) ۱۹ لایخ لایخلو (خالی از فایده نیست). این علامت برای واژهی «لایخفی» نیزاستعمال میشود. ۲۰ د لانُسلّم (این مسئله را نمیپذیریم.)
۶- اصطلاحات علامه قلیوبی:
۱- «سم»: ابن قاسم عبادی
۲- «س»: علامه سیبویه
۳- «ش»: شرح
۴- «ص»: مصنَّف [به فتح نون]: متن کتاب
۵- «المص»: مصنِّف [به کسر نون]: نویسندهی کتاب
۶- «الش»: شارح کتاب
۷- «ض»: ضعیف
۸- «م»: مُعتمد (مورد اعتبار)
۹- «ح»: این علامت و اصطلاح، اگر در کتب حدیث آورده شود، مرادش «تحویل سند حدیث» میباشد چنانکه محدثین برای تحویل سند به جای این حرف، از واژهی «تحویل» نیز استفاده میکنند.
و اگر این علامت واصطلاح در کتب احناف باشد، مرادش «علامه حلبی» میباشد و اگر در غیر این دو مورد، آورده شود، بر کلمه «حینئذٍ» دلالت دارد
(۱۴)
[۴۹۶] مناهج البحث دکتر اکرم العمری ص ۱۵۸ – ۱۶۱