گنجینه اصطلاحات فقهی و اصولی

فهرست کتاب

مصطلحات اعلام در فقه شافعی

مصطلحات اعلام در فقه شافعی

برخی از اصطلاحاتی که دال بر فقهای مذهب شافعیه، می‌باشند عبارتند از:

۱- «الامام»: مراد «امام الحرمین جوینی: عبدالملک بن عبدالله بن یوسف» (متوفی، ۴۷۸ه‍) می‌باشد. از آثار و تألیفات وی می‌توان به «النهایة» و «البرهان» و... اشاره کرد. [۳۰۷]

۲- «القاضی»: مراد «قاضی حسین ابوعلی محمد بن احمد مروزی» (متوفی ۴۶۲ ه‍) می‌باشد. [۳۰۸]

از میان تصانیف و تألیفات ایشان، می‌توان به «شرح تلخیص ابن القاضی» و «شرح علی فروع ابن الحداد» اشاره کرد.

۳- «القاضیان» (دو قاضی): این دو قاضی عبارتند از:

الف) علی بن محمد بن حبیب ماوردی، نویسنده‌ی کتاب «الحاوی» و «الاحکام السلطانیة». وی به سال ۴۵۰ ه‍ . درگذشت. [۳۰۹]

ب) عبدالواحد بن اسماعیل بن احمد الرویانی (متوفی ۵۰۱ه‍). [۳۱۰]

۴- «الشیخان» (دو رهبر و دو بزرگ) عبارتند از:

الف) عبدالکریم محمد بن عبدالکریم الرافعی، ابوالقاسم قزوینی (متوفی ۶۳۴ه‍) و نویسنده‌ی کتاب «العزیز شرح الوجیز». [۳۱۱]

ب) ابوزکریا، یحیی بن شرف نووی، نویسنده‌ی کتاب‌های گرانسنگ و وزین، از قبیل: «الروضة»، «شرح مسلم»، «التحقیق» و... وی در ۴۵ سالگی به سال ۶۷۷ ه‍ چشم از جهان فرو بست. [۳۱۲]

۵- «الشیوخ» عبارتند از:

«علامه نووی»، «علامه رافعی» و «حبر الامة، شیخ الاسلام تقی الدین علی بن عبدالکافی السبکی» (متوفی ۷۵۶ه‍). [۳۱۳]

«الشارح» یا «الشارح المحقق»: هرگاه علما، واژه‌ی «الشارح» را با الف و لامِ تعریف، ذکر کنند، مرادشان: «شیخ جلال الدین محلی، محمد بن احمد بن ابراهیم (متوفی، ۸۶۴ ه‍) می‌باشد. وی شارح کتاب «المنهاج» علامه نووی، و نویسنده‌ی چندین اثر گرانسنگ و مفید دیگر نیز می‌باشد.

اما «ابن مزنی»، در کتاب «شرح الارشاد» می‌گوید: [۳۱۴]هرگاه علماء، واژه‌ی «الشارح» را استعمال کنند. مرادشان «علامه جوجری: محمد بن عبدالمنعم قاهری شمس الدین» (متوفی ۸۸۹ه‍) می‌باشد. از آثار و تصنیفات وی، می‌توان به «شرح الارشاد» و «تسهیل المسالک الی عمدة السالک ابن نقیب» اشاره کرد.

۶- «شارح»: هرگاه علما، واژه‌ی «شارح» را بدون الف و لام و به صورت نکره، ذکر کنند، مرادشان یکی از شراح کتب به طور مطلق می‌باشد. چرا که مفاد «نکره»، عمومیت و شمولیت است. [۳۱۵]

۷- «شیخنا» یا «الشیخ» و یا «شیخ الاسلام»: مراد «زکریا بن محمد ابن احمد الانصاری» (متوفی ۹۲۶ه‍) می‌باشد. [۳۱۶]

۸- «شیخی»: هرگاه خطیب شربینی، این اصطلاح را ذکر کند، مرادش «شهاب احمد بن احمد رملی» (متوفی ۹۷۱ه‍) می‌باشد. [۳۱۷]

۹- هرگاه شیخ شیرازی در کتاب «المهذب»، اصطلاح «ابوالعباس» را ذکر کند، مرادش «احمد بن سُریج بغدادی - که در عصرش یکی از بزرگان شوافع به شمار می‌آمد-» می‌باشد.

وی در حالی که ۵۰ بهار و ۶ ماه، از عمرش گذشته بود، به سال ۳۰۶ ه‍ در گذشت. [۳۱۸]

و اگر مراد شیخ شیرازی از اصطلاح «ابوالعباس»، ابن القاص باشد، حتماً پس از ذکر «ابوالعباس»، نام «ابن القاص» را نیز مقید می‌کند و به طور مطلق آن را بیان نمی‌دارد.

«ابن القاص»: احمد طبری (متوفی ۳۳۵ه‍) است. وی فقه را از ابن سریج آموخت. [۳۱۹]

۱۰- و اگر در کتاب «المهذب»، اصطلاح «ابواسحاق» ذکر شود، مراد از آن: «ابراهیم بن احمد مروزی» شاگرد ابن سریج (متوفی ۳۴۰ه‍) می‌باشد. وی کسی است که ریاست علم و دانش در بغداد، به او ختم می‌شود. [۳۲۰]امام نووی می‌گوید: در کتاب «المهذب» نامی از «ابواسحاق اسفرایینی» برده نشده است (بنابراین هر جا که اصطلاح «ابواسحاق» ذکر می‌شود، مراد «ابراهیم بن احمد مروزی» می‌باشد).

۱۱- هرگاه در کتاب «المهذب»، اصطلاح «ابوسعید» بیان شود، مراد «ابوسعید حسن بن احمد اصطخری» (متوفی ۳۲۸ه‍) می‌باشد.

وی و ابن سُریج، از جمله‌ی شیوخ و اساتید شافعی در بغداد، به شمار می‌آیند. [۳۲۱]

امام نووی می‌گوید: [۳۲۲]شیخ شیرازی در کتاب «المهذب»، ابوسعید را از فقها ذکر نکرده است.

۱۲- «ابوحامد»: در کتاب المهذب، مراد از این اصطلاح دو نفر می‌باشند: [۳۲۳]

الف) قاضی ابوحامد مروزی، احمد بن بشر بن عامر (متوفی ۳۶۲ه‍).

ب) شیخ ابوحامد اسفرایینی، احمد بن محمد (متوفی ۴۰۶ه‍).

امام نووی پس از ذکر این دو نفر، می‌گوید: «... برای اینکه میان این دو نفر التباسی پیش نیاید، به اولی «قاضی» و به دومی «شیخ» می‌گویند. و در کتاب «المهذب»، به جز این دو نفر، دیگر «ابوحامدی»ی وجود ندارد، نه از میان اصحاب ما (شوافع) و نه از دیگران.

۱۳- «ابوالقاسم»: این اصطلاح در کتاب «المهذب»، به چهار نفر اطلاق می‌گردد: «شیخ انماطی»، «شیخ دارکی»، «شیخ ابن کج» و «شیخ صیمری». و در کتاب «المهذب» به جز این چهار نفر، فردی دیگر به نام «ابوالقاسم»، وجود ندارد.

۱۴- «ابوالطیب»: در «المهذب»، این اصطلاح برای دو نفر از فقهای شوافع اطلاق می‌گردد:

الف) ابن سلمه.

ب) قاضی ابوالطیب، استاد علامه شیرازی. [۳۲۴]

۱۵- هرگاه در «المهذب»، اصطلاح «الربیع» ذکر شود، مراد «ربیع بن سلیمان مرادی»، شاگرد امام شافعی می‌باشد.

و در «المهذب» به جز «ربیع بن سلیمان جیزی» آن هم در مسئله (آیا دباغتِ پوست، موی را هم پاک می‌کند)، فردی دیگر به نام «الربیع» نه از فقها و نه از غیر فقهاء، وجود ندارد.

۱۶- امام نووی می‌گوید: در «المجموع» (شرح المهذب)، در هر کجا که صیغه‌ی «ذَكَر» (بیان کرد)، به طور مطلق بیان نموده‌ام، مرادم از آن «شیخ مروزی» می‌باشد، چرا که وی در نقل و روایتِ مذهب، از همه مشهور‌تر است. بلکه وی مدار طریقه‌ی اهل خراسان در روایت مذهب، به شمار می‌آید.

اما نقل و روایتِ «علامه شاشی» در مذهب، نسبت به شیخ مروزی کمتر است، و هرگاه که از اصطلاح «ذَکر» مرادم شیخ شاشی باشد، او را با نامش ذکر می‌کنم.

۱۷- «المحمد ون الاربعة» (چهار محمد) عبارتند از: [۳۲۵]

الف) محمد بن نصر، ابوعبدالله مروزی (متوفی ۲۹۴ه‍).

ب) محمد بن ابراهیم بن المنذر (متوفی ۳۰۹ یا ۳۱۰ه‍).

ج) محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ه‍).

و) محمد بن اسحاق بن خزیمه (متوفی ۳۱۱ه‍).

این چهار نفر، به رتبه و درجه‌ی اجتهادِ مطلق، نائل آمده بودند و گر چه در مسئله‌ای از مسائل از رأی ونظر امام شافعی بیرون شده‌اند، اما در اغلب و اکثر مسائل، با وی متفق وهم کلام‌اند.

و در حقیقت این چهار نفر، از زمره‌ی شوافعی به شمار می‌آیند که از اصول و قواعد امامشان بیرون شده‌اند.

۱۸- «الاصحاب»: مراد از این اصطلاح، علما و فقهایی می‌باشد که قبل از قرن چهارم هجری، زندگی می‌کردند و به خاطر اینکه به قرون سه گانه (صحابه، تابعین، و تبع تابعین) نزدیک‌اند، بدان‌ها «متقدمون» نیز می‌گویند.

نکته: هرگاه فخر رازی، واژه‌ی «الاصحاب» را استعمال کند؛ تشیخص مرادش سخت و دشوار است، چرا که ما نمی‌دانیم که آیا مرادش از این اصطلاح، «شوافع» است و یا «اشاعره»؟ و علت این اشکال این است که خود فخر رازی «شافعی اشعری» می‌باشد.

در اینجا نمی‌توان به راحتی یکی از این دو معنی را مراد گرفت، چرا که بیان کردن یکی از این دو معنی کاری بس سخت و دشوار است، مگر اینکه خود «شیخ رازی» در کتاب‌هایش، مراد خویش را از اصطلاح «الاصحاب» بیان کند، و یا اگر مسئله‌ی کلامی محض باشد، مشخص می‌شود که مقصودش «اشاعره»، و اگر مسئله‌ی فقهی محض باشد، هدفش از اصطلاح «الاصحاب»، شوافع می‌باشد. و اگر مسئله، ممزوجی از فقه و کلام باشد، در این صورت تعیین و تشخیص مرادش، بسیار سخت و دشوار است. [۳۲۶]

۱۹- «المتأخرون»: مراد کسانی می‌باشد که پس از قرن چهارم هجری پا در عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند. و این اصطلاح برای کسانی که پس از «شیخین» (علامه نووی و علامه رافعی) آمده‌اند، نیز اطلاق می‌گردد. [۳۲۷]

[۳۰۷] طبقات الشافعیة الکبری (۵/۱۶۵) و طبقات الشافعیة، ابن هدایة الله (ص ۱۷۴) [۳۰۸] همان [۳۰۹] الاعلام (۴/۳۲۷) [۳۱۰] طبقات الشافعیه، ابن قاضی شهبة (۱/۲۸۷) [۳۱۱] طبقات الشافعیة، ابن هدایة الله (ص ۲۱۸) [۳۱۲] همان، ابن هدایة الله ص ۲۲۵ و الاعلام (۸/۱۴۹) [۳۱۳] همان، ابن هدایة الله ص ۲۳۰ و الفوائد المکیة ص ۴۱ [۳۱۴] الفوائد المکیة ص ۴۱ [۳۱۵] همان ص ۴۱ [۳۱۶] الاعلام (۳/۴۶) و الفوائد المکیة ص ۴۱ [۳۱۷] الفوائد المکیة ص ۴۱ [۳۱۸] المجموع (۱/۷۰، ۷۱) و طبقات الشافعیة، ابن هدایة الله ص ۴۱ [۳۱۹] همان [۳۲۰] همان [۳۲۱] همان [۳۲۲] همان [۳۲۳] المجموع (۱/۷۰) [۳۲۴] همان [۳۲۵] الشافعی، ابوزهره ص ۳۸۱ [۳۲۶] تعلیق الدکتور عبدالحمید ابوزنید بهامش الوصول لابن برهان (۲/۲۸۳) [۳۲۷] الفوائد المکیة ص ۳۶