اصطلاحات اعلام
۱- «الامام» و «الامام الاعظم» و «صاحب المذهب»: مراد امام ابوحنیفه است.
۲- «الشیخان»: مراد امام ابوحنیفه و شاگرد ارشدش، امام ابویوسف میباشند.
۳- «الطرفان»: مراد امام ابوحنیفه و شاگردش، امام محمد بن حسن میباشند.
۴- «الصاحبان»: مراد ابویوسف و محمد بن حسن میباشند.
۵- «الائمة الثلاثة» یا «العلماء الثلاثة» (بزرگان و علمای سه گانه): مراد امام ابوحنیفه، ابویوسف و محمد بن حسن میباشند. [۱۳۲]
۶- «أصحابنا»: مراد ائمهی ثلاثه (امام ابوحنیفه، ابویوسف و محمد) میباشد.
۷- «خبیر الوَبری»: این اصطلاح، لقب «محمد بن ابی بکر زین الائمة»، معروف به «خبیرالوبری خوارزمی» میباشد. وی دانشمندی کلامی، و مناظری چیره دست و ماهر بود، و کتابی را نیز با عنوان «الأضاحی»، به رشتهی تحریر درآورد. نگارنده، بر سال وفات وی، اطلاعی حاصل نکرده است.
«وَبَری» (به فتح واو) منسوب به «وَبَر» و «صوف» (کرک و پشم) میباشد. [۱۳۳](شاید وی از لباسهای کرکی و پشمین، زیاد استفاده مینمود، از این جهت به «وَبری» مشهورگردیده است.)
۸- «الاستاذ»: مراد عبدالله بن محمد بن یعقوب سُبَذ مُونی (متوفی ۳۴۰ ه . ق)، میباشد. وی یکی از کسانی بود که به اخذ و روایت حدیث، بسیار مشغول بود (و در طول زندگیاش، در نزد مردمان) به «استاذ» مشهور بود. [۱۳۴]
«سُبَذمُونی» (به ضم یا فتح «سین»، و فتح «باء» و سکون «ذال» و ضم «میم») منسوب به «سبذمون»، دهی از دهات بخارا میباشد.
۹- «حاکم شهید»: وی محمد بن محمد بن احمد مروزی بلخی، میباشد. وی قضاوت شهر بخارا را به عهده گرفت و به سال ۳۴۴ ه . ق به درجهی رفیع شهادت نائل گشت. [۱۳۵]
۱۰- «الحسام الشهید» یا «صدر الشهید»: وی برهانالائمة، ابومحمد عمر بن عبدالعزیز بن عمر بن مازه، میباشد. وی نیز در ماه صفر، به سال ۵۳۶ ه . ق به درجهی رفیع شهادت نائل آمد. [۱۳۶]
۱۱- «الصدر السعید»: وی «تاجالدین احمد بن عبدالعزیز بن مازه» [برادر صدر الشهید] میباشد. و نگارنده بر سال وفات این عالم بزرگوار، اطلاعی حاصل نکرده است. [۱۳۷]
۱۲- «صدر الشریعة»: به این اسم، دو نفر مشهور بودند که از یکی به «صدرالشریعة الاکبر» و از دیگری به «صدرالشریعة الاصغر» نام برده میشود.
«صدرالشریعة الاکبر»: لقب احمد بن جمالالدین عبیدالله محبوبی، و «صدرالشریعة الاصغر»، نیز لقب عبیدالله بن مسعود بن محمد (متوفی ۷۴۷ یا ۷۴۵ ه . ق) میباشد. [۱۳۸]
۱۳- «رکن الائمة»: وی «ابوالمکارم عبدالکریم بن محمد بن احمد صباغی»، نویسندهی کتاب «طلبة الطلبة فی الاصطلاحات الفقهیة» میباشد. و برخی از علما، این کتاب را به «نجمالدین نسفی» نسبت دادهاند. [۱۳۹]و اخیراً این کتاب با تحقیق و پژوهشی جدید، به نام نجمالدین نسفی به چاپ رسیده است.
۱۴- «رکن الاسلام والدین»: وی ابوالفضل، عبدالرحمن بن محمد بن أمیرویه کرمانی (متوفی ۵۴۳ ه . ق) میباشد که ریاست مذهب احناف در خراسان، با وفات وی پایان مییابد. [۱۴۰]
۱۵- «رکن الاسلام»: وی ابراهیم بن اسماعیل بن احمد رکن الاسلام زاهد، معروف به «صفّار» میباشد. وی به سال ۵۳۴ ه . ق، در شهر بخارا چشم از جهان فروبست و به دیار باقی شتافت. [۱۴۱]
۱۶- «الرکن العمیدی»: وی ابوحامد، محمد بن محمد بن محمد، معروف به «رکن العمیدی سمرقندی» (متوفی ۶۱۵ ه . ق)، و نویسندهی کتاب «الارشاد» میباشد. [۱۴۲]
۱۷- «برهان الدین الکبیر» و «برهان الائمة»: وی ابومحمد عبدالعزیز بن عمر بن مازه میباشد.
ایشان فقه را از علامه سرخسی حاصل نمود و به دو پسرش «صدرالشهید» و «صدرالسعید» نیز فقه را تعلیم داد. [۱۴۳]
۱۸- «مفتی الثقلین»: وی ابوحفص، عمر بن محمد بن احمد نجمالدین نسفی (متوی ۵۳۷ ه .ق) میباشد. [۱۴۴]
۱۹- «المجد النسفی»: وی ابواللیث احمد بن ابیحفص النسفی عمر بن محمد، معروف به «مجد نسفی» میباشد. ایشان فقه را از پدر بزرگوارش (نجمالدین نسفی) آموخت و به سال ۵۵۲ یا ۵۵۳ ه . ق دار فانی را وداع گفت. [۱۴۵]
۲۰- «ابن الفصیح»: وی ابوطالب، احمد بن احمد فخرالدین، مشهور به «ابن الفصیح» میباشد. وی به سال ۷۵۵ ه . ق در دمشق (سوریه) چشم از جهان فروبست. [۱۴۶]
۲۱- «امام الحرمین»: وی ابوالمظفر، یوسف بن ابراهیم بن محمد قاضی جرجانی است. در حقیقت «امام الحرمین» لقب دو تن از امامان بزرگوار میباشد که یکی از آن دو حنفی مذهب است که نامش در بالا گذشت، و دیگری شافعی مذهب به نام عبدالملک جوینی (متوفی ۴۷۸ ه . ق) [۱۴۷]میباشد.
۲۲- «ابوثابت البزدوی»: وی حسن بن فخرالاسلام علی بن محمد (متوفی ۵۵۷ ه . ق) میباشد. [۱۴۸]
۲۳- «ابوالعسر البزدوی»: وی، ابوالعسر، علی بن محمد بن عبدالکریم بن موسی بزدوی (متوفی ۴۸۲ ه . ق) میباشد، وی بخاطر تألیفات و کتابهای سخت و دشوارش به «ابوالعسر» (پدر سختی) کنیت داده شد. [۱۴۹]
۲۴- «ابوالیسر البزدوی»: وی ابوالیسر محمد بن محمد بن عبدالکریم بن موسی البزدوی، صدرالاسلام (متوفی ۴۹۳ ه . ق) و برادر «ابوالعسر البزدوی» میباشد. و ایشان را برخلاف برادرش (ابوالعسر) به خاطر سهولت و آسانی تصانیف و تألیفاتش، به «ابو الیسر» (پدر آسانی)، مُکنّی نمودند. [۱۵۰]
۲۵- «البرهان النسفی»: وی ابوالفضل محمد بن محمد بن محمد (متوفی ۶۸۶ و یا ۶۷۹ ه . ق) میباشد. [۱۵۱]
۲۶- «الجامع»: وی ابوعصمة، نوح بن ابیمریم (متوفی ۱۷۳ ه .ق) میباشد. وی بخاطر اینکه جامع علوم (عقلی و نقلی) بود، و یا جزء نخستین کسانی است که فقه امام ابوحنیفه را گردآوری نموده بود، به اصطلاح «جامع» ملقب گردید. وی فقه را از امام ابوحنیفه و ابن ابیلیلی فراگرفت. [۱۵۲]
۲۷- «ابوالبرکات حافظ النسفی»: وی عبدالله بن احمد بن محمود حافظالدین النسفی (متوفی ۷۱۰ ه . ق) میباشد.
«نَسَفی»(به فتح نون و سین)، منسوب به «نَسَف»، یکی از بلاد ماوراءالنهر میباشد.
وی دارای تصنیفات و تألیفاتی است که گواهی ناطق، و شاهدی زنده، بر فضلیت و منزلت، و درجه و جایگاهِ علمی و فقهیشان است. از تصنیفات وی میتوان به «المنار» و شرح آن «کشفالاسرار» اشاره کرد. [۱۵۳]
۲۸- «الحسن»: این اصطلاح، اگر در کتابهای فقهی احناف، بطور مطلق ذکر شود، مراد «حسن بن یسار لؤلؤیی» (متوفی ۲۰۴ ه . ق) میباشد و اگر در کتب تفسیر بیان گردد، مراد حسن بن یسار بصری، تابعی مشهور، و عالم و فقیه فصیح، شجاع، و عابد و زاهد میباشد که در مدینهی منوره زاده شد و در بصره به سال ۱۱۰ ه . ق درگذشت. [۱۵۴]
۲۹- «ابوحنیفة الصغیر» (ابوحنیفه کوچک): وی ابوجعفر محمد بن عبدالله بن محمد هندوانی بلخی میباشد.
وی را به خاطر کمال و تبحّر علمیاش، به ابوحنیفهی صغیر (ابوحنیفه کوچک)، نام نهادند. ایشان به سال ۳۶۲ ه . ق در بخارا درگذشت. [۱۵۵]
۳۰- «ابوحنیفة الثانی» (ابوحنیفه دوم): وی عبیدالله بن ابراهیم بن احمد محبوبی عُبادی، معروف به «ابوحنیفة الثانی» (ابوحنیفه دوم) میباشد. وی به سال ۶۸۰ یا ۶۳۰ ه . ق درگذشت.
«محبوبی»: منسوب به «محبوب»، نام یکی از اجداد و نیاکان شیخ عبیدالله است و «عُبادی» (به ضم عین)، نیز منسوب به «عبادت» میباشد (و شیخ را بخاطر عبادت زیاد، عُبادی نام نهادند.) [۱۵۶]
۳۱- «شیخ الاسلام»: این اصطلاح، - بنابرعرف - برکسی اطلاق میگردد که متصدی منصب فتوا، و عهدهدار حل و فصل مشکلات و چالشها و منازعات و خصومات مردم باشد.
از مجموعهی علمایی که در قرن پنجم و ششم هجری زندگی میکردند و مشهور به این صفت بودند، میتوان به «شیخ الاسلام برهانالدین علی مرغینانی»(نویسندهی هدایه) و «شیخ الاسلام نظامالدین عمر بن علی» (نوادهی نویسندهی هدایه) اشاره کرد. [۱۵۷]
۳۲- «ابن ابی لیلی»: این اسم، اگر در کتب فقهی ذکر شود، مراد «محمد بن عبدالرحمن بن یسار کوفی» (متوفی ۱۴۸ ه . ق) است؛ و اگر در کتب حدیث بیان شود، مراد پدرش «عبدالرحمن بن یسارکوفی» میباشد.
۳۳- «ابن شجاع الثلجی»: مراد «محمد بن شجاع ثلجی» (متوفی ۲۶۶ ه .ق) میباشد. وی از شاگردان «حسن بن زیاد» بود و در عصر خویش، یکی از فقهای برجستهی عراق به شمار میآمد. از تألیفات وی میتوان به «کتاب المناسک» و «کتاب تصحیح الاثار» اشاره نمود. [۱۵۸]
۳۴- «ابن أمین الدولة»: وی ابومحمد، حسن بن احمد مجدالدین، معروف به «ابن امین الدولة» میباشد. ایشان به سال ۶۵۸ ه به درجهی رفیع شهادت نائل گشتند. [۱۵۹]
۳۵- «النجم»: مراد «حسین بن محمد بن أسعد»، معروف به «النجم» (ستاره) میباشد. وی از هم عصران «محمود بن زنگی» در شهر حلب (سوریه)، میباشد و از تألیفات ایشان، میتوان به «شرح جامع الصغیر»، «الفتاوای» و غیره اشاره کرد. [۱۶۰]
۳۶- «ابن البرهان»: مراد «شهابالدین احمد بن ابراهیم بن داود حلبی» معروف به ابن البرهان (متوفی ۷۳۸ ه) میباشد. [۱۶۱]
۳۷- «قاری الهدایة»: (خوانندهی کتاب هدایه): وی عمر بن علی سراجالدین، مشهور به قاری الهدایة (متوفی ۸۲۹ ه) میباشد.
۳۸- «الشاشی»: وی ابوعلی، احمد بن محمد بن اسحاق شاشی (متوفی ۳۴۴ ه) میباشد. ایشان فقه را از «ابوالحسن کرخی» فرا گرفت و به جهت مقام شامخ علمی و فقهیاش، علامه کرخی، حلقهی تدریس و تعلیم را بدو سپرد، و در تعریف و توصیفش نیز گفت: «ماجاءنا أحفظ من ابی علی الشاشی» از ابوعلی شاشی، شخصی را حافظتر (بر مسائل فقهی) سراغ نداریم. [۱۶۲]
۳۹- «شمس الائمة»: هرگاه این لقب، در کتب احناف ذکر گردد، مراد «شمس الائمة، محمد بن احمد ابوبکر سرخسی» (متوفی ۴۹۰ ه)، نویسندهی کتاب «مبسوط»- کتابی که آن را در زندان بر شاگردانش، املاء و دیکته نموده بود - میباشد. وی در «اصول» نیز، کتابی نفیس و ارزنده، و مفید و گرانسنگ را به رشتهی تحریر درآورده است.
لقب «شمسالائمة» برای سائر علماء و فقهاء، جز با آوردن قید (پس از شمسالائمة) اطلاق نمیگردد، مانند: شمس الائمة حلوانی (متوفی ۴۵۶ ه) و شمسالائمة محمد کردی (متوفی ۶۴۲ ه) [۱۶۳].
۴۰- «ظهیرالدین» (مددکنندهی دین): این واژه، لقبی برای چند تن از علماء و صاحبنظران فقهی میباشد، از جمله: «علی بن عبدالعزیز بن عبدالرزاق» معروف به «ظهیرالدین الکبیر المرغینانی»(متوفی ۵۰۶ ه) و «احمد بن علی بن عبدالعزیز» (متوفی ۵۵۳ ه) و «ظهیرالدین بخاری، محمد بن احمد»، نویسندهی کتاب «الفتاوی الظهیریة» و متوفی ۶۱۹ ه . ق [۱۶۴].
۴۱- «الصِبغی»: (به کسر «ص» و سکون «با»، منسوب به «الصبغ»: رنگ): این واژه، در مذهب احناف، لقبی برای «احمد بن عبدالله بن یوسف سمرقندی» (متوفی ۵۲۶ ه)، و در مذهب شوافع، لقب «محمد بن عبدالله نیشابوری» (متوفی ۳۴۴ یا ۳۳۲ ه) میباشد. [۱۶۵]
۴۲- «خواهرزاده»: در مذهب احناف، اطلاق این لقب برای یکی از این دو نفر میباشد: «محمد بن حسین بخاری» (متوفی ۴۳۳ ه)، و «بدرالدین محمد بن محمود کردی» (متوفی ۶۵۱ ه) [۱۶۶]
۴۳- «الزعفرانی»: این واژه در مذهب احناف، لقب «علامه محمد بن احمد بن عبدوس» (متوفی ۳۹۳ ه)، و در مذهب شوافع، لقب حسن بن محمد صباح (متوفی ۲۴۹ ه) میباشد. [۱۶۷]
۴۴- «ابن وهبان»: وی ابو محمد، عبد الوهاب بن احمد، قاضی القضاة دمشقی (متوفی ۷۶۸ ه) میباشد. [۱۶۸]
۴۵- «المولی خسرو»: وی «محمد بن فراموز»، مشهور به «مولی خسرو» است. از تألیفات و نوشتههای وی، میتوان به «الغُرر» و «الدُرر فی شرح الغُرر» و «مِرقاة الاصول» اشاره کرد.
پدرش از امیران «فراسخه» و رومیالاصل بود. بعدها مسلمان شد و دخترش را به عقد نکاح امیری به نام «خسرو» درآورد، و پسرش (محمد بن فراموز) نیز زیر قیمومت خسرو، قرار گرفت که بعد از وفات پدرش به «برادرزن خسرو» مشهور گردید که بعدها نام «خسرو» بر او رواج یافت و به نام «خسرو»، معرّف حضور همه قرار گرفت. [۱۶۹]
و «مولی» نیز در لغت به معانی متعددی آمده است از قبیل: مالک، سید، آقا، ارباب، برده، دوست، همسایه، همپیمان، شریک (مهمان، پسر، پسرعمو، خواهرزاده، عمو، داماد، نزدیک، قریب، خویشاوند، پیرو، تابع، آزادکنندهی برده، بردهی آزاد شده، ولی نعمت، نعمت یافته). [۱۷۰]
۴۶- «منهاج الشریعة»: مراد محمد بن محمد بن حسن میباشد. نویسندهی کتاب هدایه، دربارهاش میگوید: «لم ترعینی مثله ولا اعز منه ولا أوفر منه علماً»شخصی را همانند او در عزت و کمالِ علمی، ندیدهام. [۱۷۱]
۴۷- «ملک العلماء»(پادشاه علماء): وی «ابوبکر بن مسعود بن احمد علاءالدین کاسانی» نویسندهی کتاب «بدایعالصنایع» و متوفی ۵۸۷ ه میباشد. [۱۷۲]
۴۸- «ابن الربوة»: مراد محمد بن احمد بن عبدالعزیز، معروف به «ابن الربوة» (متوفی ۷۶۴) میباشد. وی در مسائل فقهی، زبان عرب و فرائض (میراث) از ید طولایی برخوردار بود. [۱۷۳]
۴۹- «ابن المبارک»: وی ابوعبدالرحمن، عبدالله بن مبارک مروزی، و یکی از شاگردان برجستهی امام ابوحنیفه میباشد.
ایشان خویشتن را به زیور علم، فقه، ادب، تقوا، عبادت، شبزندهداری، پرهیز از سخنان پوچ و یاوه، آراسته بود و در عرصهی تألیف و نگارش نیز آثاری را از خود بر جای گذاشت که برگی زرین، بر کمالات علمی و فقهی وی میباشد. وی به سال ۱۸۱ ه درگذشت. [۱۷۴]
۵۰- «ابن المعلم»: وی اسماعیل بن عثمان بن عبدالکریم دمشقی (متوفی ۷۱۴ ه) و معروف به «ابن المعلم» میباشد. [۱۷۵]
۵۱- «ابوبکر الورّاق»: مراد احمد بن علی ترمذی، نویسندهی کتاب «شرح مختصر الطحاوی» میباشد.
«ورّاق» (به فتح واو و تشدید راء)، به کسی میگویند که به نگارش و کتابت قرآن، کتابهای حدیث و کتب دیگر، مشغول باشد. و به کاغذ فروش نیز «ورّاق» میگویند.
۵۲- «البیهقی»: این واژه، لقبی برای دو تن از امامان بزرگ فقه میباشد: یکی از این دو امام بزرگ، «اسماعیل بن حسین حنفی»(متوفی ۴۰۲ ه) و نویسندهی کتاب «الشامل فی فروع الحنفیة» میباشد. و دیگری «احمد بن حسن»(متوفی ۴۵۸ ه) شافعی مذهب و نویسندهی کتاب «السنن» میباشد.
غیر از این دو امام، فرد دیگری نیز با نام «احمد بن علی بن محمد»، معروف به «جعفرک» (متوفی ۵۴۴ ه)، به «بیهقی» مشهور است. وی یکی از پیشقراولان و طلایهداران عرصهی لغت، نحو و تفسیر میباشد. [۱۷۶]
۵۳- «ابن المدرس»: وی حسین بن عبدالله حسامالدین ترقانی، معروف به «ابنالمدرس» و متوفی ۹۲۶ ه میباشد. [۱۷۷]
۵۴- «البدرالبیض»: وی «یوسف بن حسین بن عبدالله حلبی، معروف به «بدر البیض» میباشد. ایشان به سال ۵۹۲ ه در دمشق (سوریه) درگذشت. [۱۷۸]
۵۵- فخر المشایخ: وی «علی بن عبدالله بن عمران العِمرانی» میباشد.
«عِمرانی» (به کسر عین)، منسوب به یکی از اجداد و نیاکان علی بن عبدالله است؛ وی نیز با همان نسبت مشهورگردیده است. نگارنده بر سال وفات وی اطلاعی حاصل نکرده است. [۱۷۹]
۵۶- «ابن العدیم»: وی ابوالغنائم، محمد بن عمر بن احمد معروف به «ابن العدیم حلبی» میباشد. وی در زمان خویش، یکی از شیوخ بزرگ احناف، به شمار میآمد. نگارنده بر سال وفات این عالم وارسته، اطلاعی در دسترس ندارد. [۱۸۰]
[۱۳۲] الفوائد البهیة ص ۲۴۸ [۱۳۳] همان ص۱۶۱ [۱۳۴] الفوائد البهیة ص۱۰۴ [۱۳۵] همان ص۱۸۵ [۱۳۶] همان ص۱۴۹-۲۳۷ [۱۳۷] همان ص۲۴ [۱۳۸] همان ص ۲۴۵ [۱۳۹] الفوائد البهیة ص ۱۰۱ [۱۴۰] همان ص ۹۱ [۱۴۱] همان ص ۷ [۱۴۲] تاج التراجم ص ۵۸ [۱۴۳] الفوائد البهیة ص ۹۸ [۱۴۴] همان ص ۱۴۹ [۱۴۵] الفوائد البهیة ص ۲۹ [۱۴۶] التاج التراجم ص ۱۳و الاعلام (۱/۱۷۵) [۱۴۷] الفوائد البهیة ص ۲۴۵ [۱۴۸] همان ص ۶۳ [۱۴۹] همان ص ۱۲۴ [۱۵۰] همان ص ۱۸۸ [۱۵۱] همان ص ۱۹۴ [۱۵۲] الفوائد البهیة ص ۲۲۱، ۲۲۲ [۱۵۳] همان ص ۱۰۱ [۱۵۴] همان ص ۲۴۸ و الاعلام (۲/۲۹۱-۲۲۶) [۱۵۵] تاج التراجم ص ۶۳ [۱۵۶] الفوائد البهیة ص ۱۰۸ [۱۵۷] همان ص ۲۴۱ [۱۵۸] تاج التراجم ص ۵۵ و الاعلام (۶/۱۵۷) [۱۵۹] همان ص ۲۲ [۱۶۰] تاج التراجم ص ۲۵ [۱۶۱] همان ص ۲۵ [۱۶۲] الفوائد البهیة ص ۳۱ و «الجواهر المضیئة» ۱/۳۶۲ [۱۶۳] همان ص ۲۴۳ [۱۶۴] الفوائد البهیة ص ۲۴۳ [۱۶۵] همان ص ۲۴۷ [۱۶۶] همان ص ۲۴۴ [۱۶۷] همان ص ۲۴۵ [۱۶۸] همان ص ۱۱۳ [۱۶۹] الفوائد البهیة ص ۱۸۴ [۱۷۰] لسان العرب ماده «ولی» [۱۷۱] الفوائد البهیة ص ۱۸۷ [۱۷۲] همان ص ۵۳ [۱۷۳] تاج التراجم، ص ۶۱ [۱۷۴] الفوائد البهیة ص۱۰۳ [۱۷۵] همان ص ۴۶ [۱۷۶] همان ص۲۴۸ [۱۷۷] همان ص ۶۰ [۱۷۸] همان ص۲۳۷ [۱۷۹] الفوائد البهیة ص ۱۲۳ [۱۸۰] تاج التراجم، ص ۶۵