گنجینه اصطلاحات فقهی و اصولی

فهرست کتاب

علائم و اصطلاحات برخی از کتب مشهور اصول عبارتند از

علائم و اصطلاحات برخی از کتب مشهور اصول عبارتند از

الف) علائم و اصطلاحات کتاب «غایة الوصول، شرح لبّ الاصول» اثر: شیخ الاسلام ابویحیی زکریای انصاری شافعی (متوفی ۹۲۶ ه‍):

۱- «وعندنا»: شیخ با این اصطلاح، به اختلاف معتزله، اشاره می‌کند.

۲- «والاَصح غالباً»: شیخ با این اصطلاح به اختلاف غیر معتزله اشاره می‌نماید.

ب) علائم و اصطلاحات کتاب «الضیاء اللامع، شرح جمع الجوامع»؛ اثر: شیخ حلولو احمد بن عبدالرحمن قروی (متوفی ۸۹۸ ه‍):

۱- هرگاه شیخ «قال الشارح» گوید، مرادش از «الشارح»، بدرالدین زرکشی (متوفی ۷۹۴ ه‍) و نویسنده‌ی کتاب «تشنیف المسامع بجمع الجوامع» می‌باشد.

۲- و هرگاه «ابن رشد» گوید، مرادش: «ابن رشد (نویسنده‌ی کتاب «المقدمات») می‌باشد. [۴۸۱]

ج) علائم و اصطلاحات کتاب «مناهج العقول»؛ اثر: شیخ محمد بن حسن بدخشی (متوفی ۹۲۲ ه‍):

۱- «القاضی»: مراد ابوبکر باقلانی (متوفی ۴۰۳ ه‍) می‌باشد. [۴۸۲]

۲- «الاستاذ»: مراد اسحاق اسفرائینی (متوفی ۴۱۸ ه‍) می‌باشد.

۳- «البصری»: مراد ابوالحسین بصری (متوفی ۴۷۳ ه‍) می‌باشد.

۴- «الجبائی»: مراد ابوعلی جبائی (متوفی ۳۰۳ ه‍) می‌باشد.

۵- «الجبائیان»: مراد از این اصطلاح، ابوعلی جبائی و پسرش ابوهشام (متوفی ۳۲۱ ه‍) می‌باشد.

۶- «حجة الاسلام»: مراد ابوحامد غزالی (متوفی ۵۰۵ ه‍) می‌باشد.

۷- «الامام»: مراد فخرالدین رازی (متوفی ۶۰۶ ه‍) می‌باشد. [۴۸۳]

۸- «الشارحان»: مراد «شیخ عبری» و «علامه جاربردی» می‌باشند.

۹- «المدقق»: مراد ابن حاحب مالکی (متوفی ۶۴۶ ه‍) می‌باشد.

۱۰- «المحقق»: مراد علامه عضدالدین می‌باشد.

۱۱- «العلامة»: مراد «قطب الملة و الدین، علامه شیرازی» می‌باشد.

۱۲- «الفاضل»: مراد «سعدالملة و الدین، علامه تفتازانی» می‌باشد.

د) علائم و اصطلاحات کتاب «الایات البینات»، اثر: ابن قاسم عبادی (متوفی ۹۹۴ ه‍):

۱- «المحشی»: مراد شیخ الاسلام کمال بن أبی شریف می‌باشد.

۲- «المُحشّیین»: مراد «شیخ الاسلام، کمال بن أبی شریف» و «شیخ الاسلام زکریای انصاری» می‌باشند.

۳- «شیخ الاسلام»: مراد شیخ الاسلام ابو زکریای انصاری می‌باشد.

۴- «شیخنا العلامة»: مراد «ناصرالملة و الدین»، ابراهیم لقانی مصری» نویسنده‌ی کتاب «البدوراللوامع مع خدور جمع الجوامع» می‌باشد.

۵- «شیخنا الشهاب»: مراد «محقق، شهاب الملة والدین، احمد برلسی»، مشهور به «شیخ عمیرة» (متوفی ۹۵۶ ه‍) و نویسنده‌ی «حاشیة علی شرح الجلال المحلی علی جمع الجوامع» می‌باشد.

۶- «شیخنا الشریف»: مراد «قطب الملة والدین، عیسی صفوی ایجی» می‌باشد.

ه‍) علائم و اصطلاحات کتاب «نشر البنود علی مراقی السعود» اثر: شیخ عبدالله علوی شنقیطی:

۱- «المحشی»: مراد کمال بن ابی شریف شافعی می‌باشد.

۲- «زکریا»: مراد شیخ الاسلام ابوزکریای انصاری است.

۳- «المحشّیین»: مراد «کمال بن ابی شریف شافعی» و «شیخ زکریای انصاری» می‌باشند.

۴- «اللقانی»: مراد «ناصرالملة و الدین، ابراهیم لقانی مالکی» می‌باشد.

۵- «حلولو»: مراد «ابوالعباس احمد بن عبدالرحمن قروی مالکی»، نویسنده‌ی کتاب «البدرالطالع فی حل الفاظ جمع الجوامع» و کتاب «الضیاء اللامع، شرح جمع الجوامع» می‌باشد.

۶- «القاضی»: مراد ابوبکر باقلانی می‌باشد.

۷- «الرازی»: مراد فخرالدین رازی می‌باشد.

۸- در هرکجا که شیخ عبدالله علی، در کتاب «نشرالبنود» از این اصطلاحات: «قال فی التنقیح» و یا «قال فی شرح التنقیح» استفاده کند، مرادش «شهاب الدین قرافی» می‌باشد.

۹- و در هر کجا که «قال فی الایات البینات» گوید، مرادش «احمد بن قاسم عبادی شافعی» می‌باشد.

و) علائم و اصطلاحات کتاب «غایة السؤل الی علم الاصول»، اثر: «امام یوسف بن حسن بن عبدالهادی حنبلی دمشقی» مشهور به «ابن المبرد [۴۸۴]» (متوفی ۹۰۹ ه‍):

۱- «اصحابنا»: مراد حنبلی‌ها می‌باشد.

۲- «عامة اصحابنا» یا «اکثراصحابنا»: مراد جمهور حنبلی‌ها می‌باشد.

۳- «عامة العلماء»: مراد جمهور علماء و اندیشمندان (هم از حنبلی‌ها و هم از غیر آن‌ها) می‌باشد.

۴- «اهل الحدیث»: مراد فقهایی می‌باشد که توجه و عنایتشان در استنباط مسائل، به حدیث، بیشتر از توجه و عنایتشان به رأی و قیاس است.

۵- «المتکلمون»: مراد علماء و اندیشمندانی می‌باشد که درکنار علم اصول فقه، به علم کلام نیز مشهورند.

۶- «الفقهاء»: مراد علمای احناف و غیر آن‌ها می‌باشد که بنای قواعد فقهی را براساس فروعات فقهی، طرح ریزی نموده‌اند. [۴۸۵]

ز) علائم و اصطلاحات کتاب «السراج الوهاج فی شرح المنهاج»، اثر: «علامه فخرالدین احمد بن حسن جاربردی» [۴۸۶](متوفی ۷۴۶ ه‍): ردیف علامت و نشانه معنی و مفهوم ۱ المط مختصرکلمه «مطلوب» است ۲ المق مختصرکلمه «مقصود» است ۳ ح مختصرکلمه «حینئذٍ»(درآن زمان) است ۴ رض مختصرجمله «رضی الله تعالی عنه»(خدااز اوراضی باد) است ۵ رح مختصرجمله «رحمه الله» (خدا براورحم کند)است ۶ صلعم مختصرجمله «صلّی الله علیه و سلّم»(درود و سلام خدابراوباد) است ۷ علو مختصرجمله «علیه الصلوة و السلام»(درود و سلام براوباد) است ۸ تع مختصرجمله «تعالی» (خداوندمتعال)است [۴۸۷] ح) علائم و اصطلاحات کتاب «منع الموانع عن جمع الجوامع»، اثر: «شیخ تاج الدین، عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی»(متوفی ۷۷۱ ه‍):

۱- «قال الشیخ الامام کذا»: مراد از این اصطلاح، پدر شیخ تاج الدین عبدالوهاب، یعنی «شیخ تقی الدین علی بن عبدالکافی سبکی» (متوفی ۷۵۶ ه‍) می‌باشد.

۲- «شیخنا»: مراد، ابوالحسن اشعری می‌باشد.

۳- «قال علماؤنا» یا «قال اصحابنا»: مراد شوافع می‌باشد.

۴- «قال ائمتنا» یا «قال مشایخنا»: مراد اشاعره می‌باشد.

۵- «علماء السنة»: مراد اشاعره می‌باشد.

۶- «الحکماء»: مراد فلاسفه می‌باشد.

۷- «الفقهاء»: مراد فقهای شافعی می‌باشد.

۸- «قال الاصولیون»: مراد علمایی می‌باشد که در کنار علم اصول فقه، به علم کلام نیز مشهورند (و مراد از «اصولیون»: متکلمون می‌باشد.)

۹- «شرح المختصر»: مراد کتاب «رفع الحاجب» (اثر خود شیخ تاج الدین، عبدالوهاب) می‌باشد.

۱۰- «المختصر»: مراد کتاب دیگر شیخ «جمع الجوامع» می‌باشد.

۱۱- «الطبقات»: مراد کتاب «طبقات الشافعیة الکبری» است.

۱۲- «شرح المنهاج»: مراد کتاب «الابهاج» می‌باشد (و تمام کتاب‌هایی که در بالا بدان‌ها اشاره شد، اثر خود نویسنده می‌باشند.)

در مورد کتاب «الابهاج» گفته شده است که پدر شیخ تاج الدین، نگارش این کتاب را تاآخر این عبارتِ علامه بیضاوی: «والثالثة: الواجب ان تناول کل واحد من المکلفین» ادامه داد، و پس از او پسرش (شیخ تاج الدین) نگارش باقی مانده‌ی آن را به عهده گرفت و آن را کامل کرد.

۱۳- «شرح المنهاج للوالد»: مراد کتاب «الابتهاج شرح المنهاج فی الفقه»، نوشته‌ی امام نووی می‌باشد. [۴۸۸]

ط) علائم و اصطلاحات کتاب «جامع الاسرار فی شرح المنار للنسفی»، اثر: «شیخ محمد بن محمدبن احمد کاکی» (متوفی ۷۴۹ ه‍):

۱- «القاضی»: مراد ابوزید دبوسی می‌باشد.

۲- «الشیخ»: مراد استاد شیخ محمد کاکی، یعنی «ابوالبرکات، حافظ الدین نسفی»، نویسنده‌ی کتاب «المنار» می‌باشد.

۳- «المبسوط»: مراد کتاب «المبسوط» امام سرخسی می‌باشد.

۴- «العامة»: هرگاه شیخ کاکی، این اصطلاح را به کاربرد، مرادش جمهور علماء می‌باشد.

۵- «المذهب»: مراد مذهب احناف می‌باشد.

۶- «وعندنا»: یعنی در نزد علمای احناف.

۷- «نم»: مختصر واژه «نسلّم» است (یعنی اگر مسئله را به همین صورت بپذیریم)

۸- «رح»: مختصر جمله «رحمه الله» (خدابراو رحم کند) است.

۹- شیخ محمد کاکی، گاهی اوقات در کتابش «جامع الاسرار»، به ذکر «کنیت» شخص، و گاهی به بیان «نسبت» و گاهی نیز به بیان هر دو (کنیت و نسبت) می‌پردازد، به عنوان مثال: پیرامون معرفی «علامه ابوعبدالله محمد بن شجاع ثلجی»، گاهی او را به «ابن شجاع» و گاهی به «ثلجی» و گاهی نیز به «ابوعبدالله»، به تعریف و بیان وی می‌پردازد. [۴۸۹]

ی) علائم و اصطلاحات کتاب «الکافی شرح البزدوی»، اثر: «امام حسام الدین حسین بن علی سغناقی» (متوفی ۷۱۴ ه‍):

۱- «المبسوط»: مراد «مبسوط» امام سرخسی می‌باشد.

۲- «مبسوط شیخ الاسلام»: مراد «مبسوط» شیخ الاسلام علی بن محمد اسبیجانی (متوفی ۴۵۴ ه‍) می‌باشد.

۳- «عندنا»: مراد علمای احناف می‌باشد.

۴- «عامة العلماء»: مراد جمهور علماء و دانشمندان می‌باشد.

۵- هرگاه امام حسام الدین، «قال محمدٌ فی الکتاب» گوید، مرادش از «محمد»: محمد بن حسن شیبانی (شاگرد امام ابوحنیفه) می‌باشد. و مراد از «الکتاب»: کتاب «جامع الصغیر» (امام محمد بن حسن) است.

[۴۸۱] مقدمه‌ی محقق برای کتاب « ضیاء اللامع » ( ۱/۹۳) [۴۸۲] و همچنین مراد از اصطلاح « القاضی » در کتاب « نهایة السول » و « الابهاج » ودیگر کتب اصول شافعی، ابوبکر باقلانی می‌باشد. [۴۸۳] و مراد از اصطلاح « الامام » در کتاب « نهایة السول » و « الابهاج » و دیگر کتب اصول شافعی، امام فخر رازی می‌باشد. [۴۸۴] علمایی که به نگارش بیوگرافی «امام یوسف بن عبدالهای» پرداخته‌اند در ضبط کلمه «المبرد» با همدیگر اختلاف کرده‌اند، که آیا واژه «المبرد» به کسر میم است و یا به فتح آن. گروهی از علماء [همانند ابن عماد در «شذرات المذهب» ( ۸/۴۳) و کتانی در «فهرس الفهـارس، (۲/ ۱۱۴۱) براین باورند که واژه‌ی «المِبرد» به کسر میم است. و عده‌ای از علماء (همانند: ابن حمید در «السحب الوابلة» (۳/۱۱۶۵) بر این عقیده‌اند که واژه‌ی «المَبرد» به فتح میم است. و دکتر عثمان شبیر نیز در کتابش با عنوان « الامام یوسف بن عبدالهادی و اثره فی الفقه الاسلامی ص ۲۳ » قول اول را ترجیح داده است، چرا که علمای زیادی همین اعتقاد را دارند (که «المبرد» به کسر میم است) و علاوه از آن «المِبرد» (به کسر میم) به معنای «سوهان» است و سوهان را بدین خاطر «مبرد» می‌گویند، چراکه در وقت سوهان زدن، حرکت و تکان دست متحقق می‌شود و مرد را به این خاطر «مبرد» می‌گویند، چراکه حرکات و نشاط و انرژی و فعالیت آن زیاد است. اما «مَبرد» (به فتح میم) به مردی اطلاق می‌شود که به سبب سرما از بین رفته باشد. و «ابن المِبرد» لقب جد امام یوسف، یعنی «شهاب الدین احمد» می‌باشد. او را عمویش به خاطر قوت و یا زمختی و کلفتی دستش، بدین واژه ملقب نموده است. [۴۸۵] شرح غایة السول – دکتر احمد العنزی ( ۱/۵۴ ) [۴۸۶] « جاربردی »: منسوب به « جاربرد» [ به فتح راء و با ء و سکون راء دوم ] روستایی در ایران است و «جاربرد» اسمی مرکب است که از «جار» و «برد» ترکیب شده است. « جار » در لغت کردی به معنای « عدد چهار» و «برد» به معنای « تپه و بلندی » است، و چون این روستا در بین چهارتپه واقع شده است، بدان «جاربرد» می‌گویند. [۴۸۷] السراج الوهّاج ( ۱/۶۴) [۴۸۸] القسم الفارسی لکتاب « منع الموانع » دکتر سعید حمیری. [۴۸۹] مقدمه‌ی محقق کتاب « جامع الاسرار» ( ۱/۹۴) ناشر: مکتبة الباز در مکه مکرمه.