مقدّمهی مؤلف
الحمد لله رب العالمین والصلاة على اشرف المرسلین سیدنا محمد جوعلى آله وصحبه اجمعین... وبعد،
امت اسلامی با این میراث فقهی ارزشمند و گرانبهاست که از سائر ملتها و گروهها باز شناخته میشود، میراثی که گروهی از طلایهداران و پیشقراولان عرصهی علم و دانش و حکمت و فرزانگی برای ما از خود بر جای گذاشتند، علمائی که عمر خویش را برای رضا و خشنودی خداوندﻷدر خدمت کتاب و سنت و علوم آنها صرف کردند.
براستی این میراث گرانسنگ و وزین، عطا و بخششی از جانب خدای سبحان، محسوب میشود که جهان و جهانیان - به ویژه علما و دانشوران اسلامی - را متحیر و انگشت به دهان نموده و بشریت را از ظلمات و تاریکی به سوی نور و روشنایی رهنمون ساخته است.
وقتی فردی، سیرت و حالات این گروه از علماء، فقهاء و صاحبنظران اسلامی را مورد تحقیق و بررسی و کشف و موشکافی قرار میدهد و میخواند که چگونه بر دنبال کردن مباحث علمی، مداوم و کوشا بودند، و چگونه برای بدست آوردن حق و حقیقت - آن هم از منبع اصیلش - حریص و آزمند بودند و چگونه برای تحصیل و فراگیری علم و دانش، مشکلات و مصائب سختِ سفر را با جان و دل میخریدند؛ و وقتی که عجائب و غرائب و راز و رمز زندگی آنها را مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار میدهد، سراسر وجودش را حیرت و شگفتی فرا میگیرد و در مقابل اینها انگشت به دهان و متحیر و هاج و واج میماند.
براستی میراث فقهی ما - باتمام غنا و جوهرهی ارزشمندش - کوشش و تلاشی زیبا و قابل تقدیر از برخی از فقها میباشد که زمانهی خویش را درنوردیدند و مرزها را شکستند و در خلال آنها به ذکر و ارائه مسائل پرداختند که الان دارد برای امت اسلامی رونما میگردد.
آنها با ارائهی راهکارهای فرضی و تفریعات و تطبیقات فقهی - که بیانگر تفکر و اندیشه والا و نیرومند آنها در آیندهنگری میباشد - به حل مشکلات و احکام مردم پرداختند. راهکارها و تفریعاتی که در اختیار امت اسلامی، آرا و نظریات زیاد و فراوانی را قرار داد که میتوان از آنها در علاج و حل مشکلات معاصر و چالشها و دغدغههای کنونی و ناهمواریها و ناملایمات فعلی، بهره گرفت.
بدین جهت مسئلهای را نمییابیم که بزرگان و اندیشمندانِ پیشین بدان اشاره نکرده باشند، اگر چه وقوع آن مسئله در عصر و زمان خودشان بعید به نظر میرسید (اما با همین وجود باز هم بدان اشاره مینمودند.)
و همین امر، باعث شده تا در بیشتر مواقع، برخی، فقه اسلامی را به حجم زیادِ مسائل، و مشتمل بودن بر مسائلی که در ورای آنها فایدهای نهفته نیست، متهم کنند و بدین خاطر صداها را بر پیرایش فقه از عیبها و نقصها و آرای شاذ و غیرمعقول، بلند کنند و پیرامون تصحیح و بازنگری فقه، داد سخن سر دهند.
به هرحال، چه با این گروه، موافق باشیم و چه مخالف، فقط به این مسئله یقین بایدکرد که فقه اسلامی، با راهکارهای فرضی و تفریعات و تطبیقات گوناگون و فراوان فقهی پیشنیان و گذشتگان، خدمتی بزرگ و در خورِ تحسین، به عصر پیشرفته و مدرنیتهی ما (در حل مشکلات معاصر) نموده است.
مسائلی که دیروز از زمرهی محالات و غیرممکنها بود (و فقهاء به ذکر آنها پرداختهاند)، امروز دارد رونما میگردد و همان مسائل، مُستند فقهی مادر حل بسیاری از مسائل و مشکلات کنونی قلمداد میشود.
بعنوان مثال: احناف پیرامون این حدیث «الولدُ للفراش وللعاهر الحَجر» [۵]میگویند: اگر مردی از مغرب زمین با زنی از مشرق زمین، ازدواج کند و زن بدون اینکه با مرد ملاقاتی داشته باشد، حامله شد، «فراش زوجیت» ثابت، و بچه مال آن دو محسوب میگردد.
این مسئله تا دیروز جزء مسائل عجیب و غریب قلمداد میشد ولی حالا با روش «تلقیح مصنوعی» براحتی قابل هضم و پذیرفتنی است.
اما با تمام این چیزها، این میراث پربار و غنی و وزین، مرهون خدمات و زحمات بیشائبه و بیوقفهی فقهاء پیشین میباشد که در این عرصه، به تألیف و تدوین کتب - براساس اسلوب عصرشان - برای مردمان پرداختند، ولی حالا (در قرن بیست و یکم و هزارهی سوم) که زبان عربی دچار آفت شده و امت اسلامی رو به سوی قهقراء، خیز برداشته و دانشجویان و محققان، به سوی عقبماندگی گام برداشتهاند و سعهی صدر و تحمل و انگیزه و علاقه در دنبال کردن مسائل، کاهش یافته، میطلبد که این میراث گذشتگان را در قالبی جدید و با زبانی ساده در اختیار محققان و پژوهشگران و متخصصان فن قرار دهیم.
بنابراین لازم است که برای تحقق این مهم از طلایهداران و پیشقراولان و پیشگامانِ پیشتازِ پیشین خویش کمک بگیریم و بدانها تأسی و اقتدا بورزیم تا در پرتو سخنان و آموزههای آنها، بتوانیم همپای مقتضیات زمان حرکت کنیم و جوابگوی نیازهای روز باشیم.
و این مهم نیز، جز با مراجعه به میراث پربار و گرانبهای فقهی و علمی گذشتگان، و درک و فهم همه جانبهی آن امکانپذیر نخواهد بود:
واذا فٰاتَك اِلتفات الی الماضی
فقد غٰاب عنك وَجه التأسّی
[۶]
یعنی: اگر به گذشته توجه و عنایتی نداشته باشی نمیتوانی به گذشتگان و پیشینیان به نحو احسن تأسی و اقتدا ورزی.
و شاید مؤثرترین و بهترین راهکار و تدبیر که واجب است در راستای تسهیل و آسان نمودن میراث (فقهی و اصولی) گذشتگان از آن استفاده، کرد، این باشد که به تفسیر و توضیح علائم و نشانهها و اصطلاحات (فقهی و اصولی) که کمتر کتابی از گذشتگان یافت میشود که از آنها عاری باشد پرداخته شود؛ علائم و اصطلاحاتی که مشکل و چالشی بزرگ برای محققان و پژوهشگران عرصهی فقه و اصول به حساب میآید.
و من نیز به جهت مشارکت در این واجب مقدس، به توفیق خداوندﻷ(برای نگارش کتابی در عرصهی تفسیر و توضیح اصطلاحات و علائم و رموز فقهی و اصولی) دست به کار شدم. و نتیجهی آن نیز همین تلاش ناچیز و بیبضاعت میباشد که دوست دارم تا همین تلاش ناچیز، بهانهای برای نگارش و تدوین کتبی مؤثرتر، محوریتر و بنیادیتر قرار بگیرد.
پیش از شروع نگارش این کتاب، خداوندﻷبه ذریعهی خواب پدرم «شیخ عبدالسلام، محمد ابوالفضل» مرا بشارت به نگارش و تألیف این کتاب داده بود. پدرم خواب دیده بود که من کتابی کوچک ولی پربار و ارزنده نوشته و به وی اهداء نمودهام و او نیز از این کار بسیار خوشحال و خرسند بود.
این خوابِ پدرم به سان جرقهای بود که مرا به حرکت و جریان واداشت و شعلههای همت و انگیزه را در وجودم شعلهور ساخت تا به حمد و توفیق خدا، در مدت زمان کوتاهی این مهم را به انجام برسانم.
و هم چنین قبل از اِتمام کتاب، خداوندﻷبه وسیلهی خوابی دیگر مرا به بشارتی دیگر نوید داد؛ در عالم خواب، دانشمند وارسته «شیخ محمد الشعراوی» را در حالی دیدم که گروهی از مشتاقان و تشنگان علم و دانش، در جلویش نشستهاند و تعدادی از نسخههای کتابم نیز در پیش روی شیخ گذاشته شده است و وی شاگردانش را به خواندن و مطالعه این کتاب به جهت فایدهی بزرگ و سترگش، توصیه و سفارش مینمود.
به هرحال، حقیقت این است که نگارنده در این کتاب تنها به ترجمهی علائم و نشانهها و اصطلاحات فقها و صاحبنظران اصولی اکتفاء نکرده است بلکه هدف وی بر این بوده است که شخصِ محقق و پژوهشگر را با مذاهب مختلف، و مبادی و اصولی که اساس و شالودهی هر مذهب بر مبنای آنها پایهگذاری و نهادینه شده است، آگاه و متنبّه بگرداند. و نیز پس از ذکر اینها به بیان نکتهها و فوائد متنوع وگوناگون (علمی، فقهی و اصولی) پرداخته تا شخصِ پژوهشگر را با تألیفات و تصنیفات بیشمار نویسندگان (فقهی و اصولی) آشنا بگرداند و نکات کلیدی و ارزندهی آنها را برای وی گردآوری نماید تا شخصِ پژوهشگر از سختی تحقیق آن کتب، راحت و فارغ البال گردد.
و از خوانندهی گرامی استدعا دارم تا نگارنده، پدر و استادش (مرحوم عبدالسلام ابوالفضل) و خاندان وی را از دعای خیر و مخلصانهی خویش فراموش نکند شاید به برکت دعای او، خداوند عز وجل ما را بر ملت اسلام بمیراند و شفاعت مُنجی عالم بشریت را در حق ما قبول بفرماید.
و نیز از خداوند متعال خواستارم تا این تلاش و کوشش را در راه خویش بپذیرد و آن را حجت و برهانی برای نگارنده در روز بازپسین قرار دهد؛ روزی که اشرار به سوی «سَقَر» و اخیار به سوی ﴿## فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾[القمر: ۵۵] سوق داده میشوند.
[۵] حدیثی صحیح است که بخاری و مسلم به روایت آن پرداختهاند. [۶] این بیت از امیرالشعراء« احمد شوقی» است.