اصطلاحات فقهاء در مذهب حنابله
۱- «المتقدمون» (فقهای متقدم و پیشین):
فقهای متقدم، عبارتند از: امام احمد بن حنبل تا قاضی ابویعلی، محمد بن حسین الفراء (متوفی ۴۵۸ه). [۴۳۰]
۲- «المتوسطون» (فقهای میانه و وسط):
فقهای متوسط، عبارتند از: «قاضی ابویعلی» تا «ابن مفلح الحفید برهانالدین ابراهیم بن محمد»، نویسندهی کتاب «المبدع شرح المقنع» و متوفی ۸۸۴ ه. . [۴۳۱]
۳- «المتأخرون» (فقهای متأخر و واپسین):
این گروه از فقهاء عبارتند از: «شیخ علاءالدین علی بن سلیمان مرداوی» (متوفی ۸۸۵ه) [۴۳۲]تا «شیخ محمد بن عبدالله العامری» (متوفی ۱۲۹۵ه).
۴- «الجماعة»
هرگاه در مذهب حنابله «روایة الجماعة» گفته شود مراد افراد زیر میباشند: [۴۳۳]
الف) احمد بن حمید ابوطالب المشکانی (متوفی ۲۴۴ه). [۴۳۴]
ب) صالح بن احمد بن حنبل (متوفی ۲۶۶ه). [۴۳۵]
ج) حنبل بن اسحاق بن حنبل بن هلال الشیبانی، ابوعلی، پسر عموی امام احمد بن حنبل، و متوفی ۲۷۳ه . [۴۳۶]
د) عبدالملک بن عبدالحمید المیمونی (متوفی ۲۷۴ه). [۴۳۷]
ه)حرب بن اسماعیل بن خلف کرمانی (متوفی ۲۸۰ه). [۴۳۸]
و) ابراهیم بن اسحاق بن بشیر بغدادی حربی (متوفی ۲۸۵). [۴۳۹]
ز) عبدالله بن احمد بن حنبل (متوفی ۲۹۰ه). [۴۴۰]
۵- اصطلاح «عنه»:
مراد امام احمد بن حنبل میباشد.
۶- اصطلاح «نصاً»:
مراد روایتی میباشد که به طرف امام احمد منسوب است.
۷- اصطلاح «المذهب كذا»:
فقهاء و شاگردان امام احمد، این اصطلاح را در مسائلی که به نص و یا اشارهی خود امام میباشد استفاده میکنند. و نیز در مسائلی که صاحبان مذهب، از قول و تعلیل امام مذهب، تخریج و استنباط نمودهاند، نیز استعمال میکنند.
۸- اصطلاح «علی الأصح» یا «الصحیح» یا «الظاهر» یا «الأظهر» یا «المشهور» یا «الأشهر» یا «الأقوی» یا «الأقیس»:
این اصطلاحات، یا بیانگر اقوال امام احمد است و یا بیانگر اقوال برخی از شاگردان وی. ابن حمدان میگوید: «... اصطلاحات «الاصح»، «الأشهر» و... یا دالّ بر اقوال امام احمد میباشد، و یا دالّ بر اقوال شاگردان امام. و این «صحّت» و «شهرت» و «ظاهر بودن» و... یا در نقل است و یا در دلیل و یا در نزد قائل (گویندهی اقوال آنها، بدین اوصاف متّصف گشته است).» [۴۴۱]
۹- اصطلاح «قیل» (گفته شده که...):
این اصطلاح، یا بیانگر روایتی است که به طور «ایماء و اشاره» نقل شده، و یا بیانگر وجهی از وجوه و یا تخریجی از تخریجات و یا احتمالی از احتمالات میباشد. [۴۴۲]
۱۰- اصطلاح «الروایة»:
این روایت، گاهی اوقات یا به طور «نص» است و یا اشاره (البته از طرف امام)، و یا آن روایت، تخریجی از شاگردان واصحاب مذهب به شمار میآید.
۱۱- هر یک از اصحاب مذهب حنابله که «هذه المسألة روایة واحدة» گویند، مرادشان «نصّ امام احمد» میباشد.
۱۲- هرگاه کسی از فقهای حنابله، «فیها روایتان» [در این مسئله دو روایت است] گوید، مراد از این دو روایت، یکی آن است که به نص(خود امام باشد) و روایت دیگر به «ایماء و اشاره» و یا تخریج از نص دیگر (امام) باشد.
۱۳- هرگاه کسی از فقهاء «فیها و جهان» گوید، مراد این است که در این مسئله، نصی از امام احمد موجود نمیباشد، بلکه دو وجه از وجوه شاگردان وی موجود است.
۱۴- اصطلاح «القولان»:
گاهی اوقات امام احمد به طور صریح و منصوص، به ذکر آن دو قول میپردازد (چنانکه ابوبکر عبدالعزیز درکتاب «الشافی» بدین نکته اشاره نموده است) و گاهی نیز امام احمد به طور صریح و منصوص به بیان یکی از آن دو قول میپردازد و به دیگری اشارهای کوتاه مینماید.
و گاهی نیز، به همراه یکی از آن دو قول، وجهی (از وجوه شاگردان و اصحاب مذهب) و یا تخریجی از تخریجات آنها و یا احتمالی به خلاف آن قول، نیز میآید.
۱۵- «التخریج»: عبارت است از انتقال حکم مسئلهای به شبیه و همانند آن، این گونه که هر دو، دارای یک حکم باشند. [۴۴۳]
۱۶- اصطلاح «التخریج» و «النقل»:
تخریج از نقل عامتر است، چرا که تخریج (مسائل فقهی) بر اساس قواعد کلی امام مذهب و اصول شرعی و مبادی عقلی صورت میگیرد. گویا که مفتی و مجتهد در تخریج مسائل، فرع را براصل (= قواعد کلی امام مذهب) به خاطر علت مشترکی که میان هر دو است، بنا میکند.
ولی «نقل» عبارت است از اینکه فرد مفتی و مجتهد، قول امام مذهب را نقل کند، سپس براساس و شالودهی آن به تخریج فروعات فقهی بپردازد. پس در این صورت کلام امام «اصل» و تخریج مفتی «فرع» به حساب میآید.
۱۷- اصطلاح «الاحتمال»:
این اصطلاح گاهی به خاطر «دلیل مرجوح» (دلیلی قوی و بهتر، که از رجحان و برتری بیشتری برخوردار است) به نسبت مخالف آن، یا دلیلی برابر آن، استعمال میگردد. [۴۴۴]
۱۸- اصطلاح «التوقف»:
«توقف» به این معنی است: «ترك العمل بالأول والثانی، والنفی والاثبات إن لم یكن فیهما قول لتعارض الأدلة وتعادلها عنده، فله حكم ما قبل الشرع من حظر واباحة ووقف».
ترجمه: ترک عمل به (قول) اول و دوم، و ترک نفی و اثبات در صورتی که در هر کدام از آنها (یعنی قول اول و دوم، و نفی و اثبات) قولی برای تعارض ادله، و تعادل (برابری و تساوی) آنها، وجود نداشته باشد. در این صورت حکم ما قبل شرع، از حظر (ممنوعیت) و اباحت و وقف را میگیرد.
۱۹- «الفتاوی والاقوال فی المذهب»:
فقهای مذهب حنبلی، با تلاشها و کوششهای بیوقفهی خویش، میراث فقهی را پربار ولوای فقاهت مذهب امام احمد را به اهتزاز درآوردند و به گردآوری مَرویات امام پرداختند و توجه و عنایت شایانی را بدان نمودند. اینان در عمل تحقیقی خود و در راستای ترجیح اقوال و مقایسهی میان آرای مختلف، توجه ویژهای را مبذول داشتند و بر اساس ترجیح اقوال (در جهت تصحیح بعضی و تضعیف دیگری) به تخریج احکام پرداختند و میان اقوال مختلف از حیث قوّت آنها، طبقهبندی و سازماندهی و مرتب و منظم کردهاند و آن گاه به وضع ضوابط و قواعد عام پرداختند، تا فروعات و تطبیقات جزئی فقهی را بدانها، ارجاع دهند.
فقهاء، «فتاوی» و «اقوال» در مذهب امام احمد را به سه قسم، تقسیم کردهاند:
قسم اول: «الروایات»:
عبارت است از «الاقوال المنسوبة للامام احمد، سواء اتّفقت او اختلفت مادام القول منسوباً الیه»
یعنی اقوالی که منسوب به امام احمد است، خواه این اقوال توافقی باشند و یا اختلافی، تا هنگامی که این قول منسوب به ایشان باشد.
و در «روایات امام احمد» حکم مسأله به صورت صریح و روشن بیان شده است، هرچند که روایات مختلف باشد (ولی به هرحال حکم مسئله به صورت شفاف و روشن از خلال عبارات منقوله، مطرح شده است.)
قسم دوم: «التنبیهات»:
عبارت از اقوالی است که با عبارتی صریح و روشن، به امام احمد منسوب نمیباشد، بلکه قول امام احمد، از فحوای عبارت و یا به ذریعهی اشاره و سیاق و سباق عبارت، دانسته میشود.
و «تنبیهات» در حکم منصوص علیه است، اگرچه بالفظ صریح و یا با «دلالة العبارة» [۴۴۵]منصوص علیه نباشد، بلکه به «لازم النص» و «اشارة النص» [۴۴۶]همانند منصوص علیه باشد.
قسم سوم: «الاوجه»:
عبارت است از: «اقوال الاصحاب وتخریجهم ان كانت مأخوذة من قواعد الامام احمد او ایمائه، او دلیله، اوتعلیله، او سباق كلامه».
یعنی نظریات و اقوال وتخریجات اصحاب و شاگردان امام احمد، در صورتی که نظریات و اقوال و تخریجات آنها برگرفته شده از قواعد (استنباطی) امام احمد، یا اشارهی ایشان و یا دلائل ایشان و یا تعلیل ایشان، و یا از سباق کلام ایشان باشد.
پس اگر این اقوال و تخریجات، برگرفته شده از نصوص امام احمد باشد، پس در حقیقت آنها روایاتی محسوب میشوند که مبتنی بر قواعد امام و منقول از نصوص ایشان میباشد [و از اقوال و نظریات خود امام تلقی میشود] و این در صورتی است که ما براین باور باشیم که هرآنچه (از فروعات و تطبیقات فقهی که) برکلام ایشان قیاس میشود، از مذهب امام احمد به شمار میآید (و احکام مستخرجه که در پرتو اصول و قواعد امام احمد، به استنباط و استخراج آنها پرداخته شده است به خودِ امام احمد، نسبت داده میشود.)
ولی اگر بر این اعتقاد باشیم که هر آنچه (از فروعات و تطبیقات فقهی که) برکلام امام احمد قیاس میشود، از مذهب امام احمد به شمار نمیآید، پس در این صورت، این اقوال و تخریجات اصحاب و شاگردان امام احمد، «اوجه» و صورتهایی برای تخریجکنندگان و قیاس کنندگان، تلقی میگردد (و نباید احکام مستخرجه و قیاسی آنها را به امام احمد نسبت داد.)
۲۰- اصطلاح «الشرح»:
هرگاه اصطلاح «الشرح» در کتابهای حنابله اطلاق گردد، مراد از آن «شرح المقنع» موسوم به «الشافی» اثر «شمس الدین ابن ابی عمر المقدسی» میباشد.
«ابن بدران» پس ازبیان این مطلب میگوید: [۴۴۷]این اصطلاحی خاص است وگرنه قاعدهی کلی این است که هرگاه «شارح متن» اصطلاح «شرح» یا «شارح» را اطلاق کند مرادش: اولین شارح برای متن است، ولی چون کتاب «المقنع» (موسوم به «الشافی») اصلی برای متون متأخرین است، و علامه شمس الدین بن ابیعمر المقدسی نیز از اولین شارحان آن به شمار میآید، لاجرم این اصطلاح («الشرح») را برای کتاب «الشافی» (شرح کتاب المقنع، اثر شمس الدین) استعمال نمودند.
[۴۳۰] الاعلام ( ۶/۹۹) [۴۳۱] همان ( ۱/۶۵) [۴۳۲] همان ( ۴/۲۹۴) [۴۳۳] التحفة السنیة ص ۹۶ [۴۳۴] طبقات الحنابله ( ۱/۳۹) [۴۳۵] طبقات الحنابله ( ۱/۱۷۳) [۴۳۶] الاعلام ( ۲/۲۸۶) [۴۳۷] طبقات الحنابله ( ۱ / ۲۱۲ ) [۴۳۸] همان ( ۱/ ۱۴۵ ) [۴۳۹] الاعلام ( ۱/ ۳۲ ) [۴۴۰] طبقات الحنابله ( ۱/۱۸۰) [۴۴۱] صفة الفتوی ( ص ۱۱۳، ۱۱۴ ) و الانصاف (۱۲/۳۶۶) [۴۴۲] همان [۴۴۳] الانصاف ( ۱۲/۲۵۶) [۴۴۴] همان [۴۴۵] منظور از « دلالة العبارة » همان « عبارة النص» است و « عبارة النص » عبارت است از: «دلالة الكلام علی المعنی المقصود منه أصالة أوتبعاً»دلالت کلام بر معنای حقیقی و مقصود منه، واین دلالت یا با اصالت است و یا به تبع. خداوند متعال میفرماید: ﴿## وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾[البقرة: ۲۷۵] و این قول خداوند بر دو معنی دلالت دارد: یکی: تفرقه و جدایی انداختن میان خرید و فروش و سود و ربا، و همین معنای اصلی و حقیقی آیه میباشد که این آیه به خاطر آن فرو فرستاده شده است. و دوم: حلال بودن خرید و فروش و حرام بودن سود و ربا، و این همان معنای ظاهری آیه است که برای معنای اول مقصود بالتبع میباشد. [۴۴۶] «اشارة النص»: عبارت است از «دلالة الكلام علی المعنی الذی لم یقصد أصالة ولا تبعاً ولكنّه لازم للمعنی الذی سبق الكلام لأ فادته، فهی دلالة علی معنی التزامی لم یقصد من الكلام أصالةً ولا تبعاً». دلالت کلام برمعنایی که نه اصالتاً و نه تبعاً منظورنشده است ولی این دلالت بر معنای خارجی آن، که ملازم آن است، میباشد ( یعنی دلالت لفظ بر امری که خارج ازمعنای موضوع له است. اما معمولاً با آن همراه است. ) خداوند میفرماید: ﴿## أُحِلَّ لَكُمۡ لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِكُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَكُمۡ فَتَابَ عَلَيۡكُمۡ وَعَفَا عَنكُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَكُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ ٱلۡخَيۡطُ ٱلۡأَبۡيَضُ مِنَ ٱلۡخَيۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ﴾[البقرة: ۱۸۷] پس عبارت آیه، بر اباحت خوردن و نوشیدن و نزدیکی کردن با همسر در تمام شبهای روزه تا طلوع صبح صادق، دلالت دارد و از این آیه به طریق اشاره، جواز اینکه صبح طلوع کند در حالی که فرد جنب باشد، دانسته میشود، چراکه اباحت نزدیکی کردن با همسر تا صبح صادق، مستلزم این است که صبح صادق بر انسان طلوع کند، در حالی که او جنب است. [۴۴۷] المدخل ص ۴۰۹