ام المؤمنین عایشه بانوی دانشمند اسلام

فهرست کتاب

عائشهل در خانه نبوت

عائشهل در خانه نبوت

رسول اکرم ج آیتی بودند از عدل و برابری و مساوات در جامعه و الگو و نمونه‌ای بی‌نظیر در محیط خانواده، و همیشه با همسران خویش در نهایت فروتنی و تواضع برخورد نموده در بین آنان آیینۀ عدل بودند و داد.

اما عشق و محبت را حکایتی است دیگر که از توان میزان عدل و داد بیرون است، تمایل قلبی و محبت خارج از توان و قدرت بشری است این حقیقتی است که در سرشت و فطرت انسانی ریشه دارد و قرآن کریم نیز بدان اشاره‌هایی فرموده: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِۦ [الأنفال: ۲۴]. «و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حجابی قرار می‌دهد» ـ حجابی که چه بسا قلب را از سلطه و قدرت انسان بیرون می‌کشد.

آری حجابی که پشت صحنۀ آیه عدالت در بین زنان سورۀ نساء از آن پرده برمی‌کشد:﴿وَلَن تَسۡتَطِيعُوٓاْ أَن تَعۡدِلُواْ بَيۡنَ ٱلنِّسَآءِ وَلَوۡ حَرَصۡتُمۡ [النساء: ۱۲۹].

هر اندازه که سعی و تلاش بخرج دهید هرگز نمی‌توانید بین زنانتان نهایت عدل و مساوات در - عشق و محبت - را مراعات کنید.

حقیقتی است انکار ناپذیر که حتی توانسته بود پیامبر اکرم ج که اسوۀ پاکی و عدالت بودند را زیر چتر خود گیرد و عائشه را در قلب او جای دهد که هیچ یک از همسران آن حضرت بدان نرسند!.

واقعیتی بود که از چهار چوبۀ کلبۀ خانواده به زبان‌های یاران آن حضرت نیز بروز کرده بود. روزی مردی در حضور عمار بن یاسر س به عائشهل ناسزا گفت، عمار برآشفت و او را سخت سرزنش کرده گفت: هلاک و نابود گردی ای نامرد، عزیزترین همسر گرامی رسول خدا را چنین ناسزا می‌گویی؟! [۶۸].

انس بن مالک خدمتگزار رسول اکرم محبت و عشق رسول اکرم ج به همسرش عائشه را اولین محبت و مودت در اسلام می‌داند [۶۹].

تا جایی که برخی از یاران آن حضرت چون می‌خواستند هدیۀ به پیامبر اکرم ج تقدیم دارند، صبر می‌کردند تا ایشان را در خانۀ عائشه بیابند آنگاه خدمت من رسیدند، و این مسأله بدون شک غیرت و حسادت سایر همسران آن حضرت را بر می‌انگیخت.

عائشه خود این واقعیت را چنین بیان می‌کند:

«یاران پیامبر اکرم ج همیشه در انتظار روزی که آن حضرت ج به خانۀ من می‌آمدند روز شماری می‌کردند تا هدیه‌ای که می‌خواستند را به پیامبر اکرم ج تقدیم دارند، دوستانم ـ سایر همسران پیامبر ـ از این امر به تنگ آمده شکایت خود را به مادر مؤمنان أم سلمهل بردند که: ما نیز چون عائشه از خیر و خوبی بدمان نمی‌آید از رسول خدا ج خواهش کنید تا به یارانشان بفرمایند هر وقتی که خواستند هدیه‌ای به پیامبر اکرم ج تقدیم دارند، بدون در نظر گرفتن موقعیت و خانه پیامبر تقدیم دارند.

ام سلمهل نیز خدمت رسول اکرم ج این مسئله را عرض نمودند، اما پیامبر اکرم ج بدان هیچ اعتنایی نکردند، بار دیگر چون پیامبر به خانه ام سلمه آمدند باز ایشان موضوع را باز کردند، باز هم پیامبر اکرم ج توجهی نکردند، بار سوم چون ام سلمه باز حرف از این امر زدند، پیامبر اکرم ج به آرامی از ایشان خواستند که در مورد عائشه او را آزار ندهند و فرمودند که: «به خدا سوگند که وحی پروردگارم در بستر هیچ یک از شمایان بر من نازل نشده مگر در بستر عائشه» [۷۰].

عائشهل که بدین محبت عشق می‌ورزید، احیاناً از پیامبر اکرم ج می‌پرسیدند که محبتشان را نسبت به او تصویر کشند. آنحضرت نیز می‌فرمودند: محبت من به تو چون گره ریسمان است.

عائشهل با کنجکاوی و عشق هرچند گاهی می‌پرسیدند که: گره چگونه است؟! آن حضرت می‌فرمودند: چون همیشه محکم است؟! [۷۱].

ما خوب فرمودۀ پیامبر اکرم ج به فاطمه دختر عزیز و جگر گوشه‌اش را به خاطر داریم که پیامبر از ایشان پرسیدند که: «دخترم، مگر آنچه را که من می‌پسندم و دوست دارم را دوست نمی‌داری؟! فاطمه با خوشحالی می‌گفتند: چرا، هر آنچه را دوست گیری من نیز آن را دوست دارم. پیامبر اکرم ج به عائشه اشاره نموده می‌فرمودند: پس او را دوست داشته باش».

عمروبن عاصس یکی از یاران عزیز آن حضرت [۷۲] روزی از ایشان پرسیدند که چه کسی پیش ایشان از همه عزیزتر است.

پیامبر اکرم ج فرمودند: عائشه.

عمرو که بسیار آرزو داشت که نام خودش را بشنود با هزار و یک امید پرسیدند: منظورم از مردان است.

پیامبر خدا فرمودند، پدرش ـ یعنی ابوبکر صدیق [۷۳].

علاقه و محبت رسول اکرم ج به عائشه ل زبانزد خاص و عام بود و همسران آن حضرت با وجود تمام غیرت و حسادت فطری که در زنان نهفته است نمی‌توانستند این واقعیت را پنهان دارند، این مادر مؤمنان أم سلمه ل است که بر جسد بی‌جان عائشه اشک ریزان می‌گوید: «به خدا سوگند که او بعد از پدرش عزیزترین و محبوب‌ترین شخص در قلب پیامبر اکرم ج بودند» [۷۴].

مادر مؤمنان سوده دختر زمعهل که چون دیگر همسران پیامبر این علاقه و عشق را بخوبی درک می‌کرد، چون غبار پیری را بر صورت خویش دید، نوبت خود را به عائشه داد تا بدینصورت از شادی رسول اکرم لذت ببرد [۷۵].

واگر پیامبر اکرم ج روزی از یکی از همسرانش ناراحت می‌شدند عائشه ل را واسطه قرار می‌دادند تا رضایت رسول اکرم ج را جلب کند.

ابن ماجه قصه‌ای زیبا که بیانگر این حقیقت است را چنین درج کرده:

رسول اکرم ج روزی بنا به مسئله‌ای از مادر مؤمنان صفیه دختر حیی رنجید، صفیه پریشان دست به دامان عائشه شده و گفت: که اگر بتوانی رسول اکرم ج را از من راضی کنی، نوبت خودم را بتو می‌دهم.

عائشه می‌گوید که من با خوشحالی پذیرفته دست بکار شدم، چادری که آغشته به زعفران بود را آب پاشیدم تا بویش همه جا را پر کند سپس در کنار رسول اکرم ج نشستم، آن حضرت به آرامی فرمودند: «عائشه، امروز نوبت تو نیست»!.

عائشه بادی به گلو داده با ناز و کرشمه خوشحال و خندان گفت: «لطف خداست، که به هر که خواهد عنایت فرماید»!.

سپس ماجرا را برای رسول خدا تعریف کرده دل ایشان را بدست آورده از صفیه راضیشان کردند [۷۶].

دانشمندان بزرگِ تابعین نیز این مقام و منزلت مادر مؤمنان عائشهل را نزد رسول خدا ج درک کرده در سخنانشان بدان اشاره می‌کردند: مثلا مسروق روایاتی که از مادر مؤمنان نقل می‌کرد را چنین آغاز می‌کرد: «راستگو دختر راستگوترین فرد، همسر محبوبِ محبوب رب العالمین (محمد ج)، آنکه وحی آسمان بر پاکدامنی او شهادت و گواهی داد بمن چنین روایت کرده... » [۷۷].

مادر مؤمنان عائشه که بدین عشق و محبت افتخار می‌ورزید، همیشه این علاقه و محبت را پایدار داشت و تا آخرین نفس رسول خدا در این دنیای فانی با او و در کنار او بود. در صفحات آینده قصۀ وفات رسول خدا را با هم ورق خواهیم زد و خواهیم دید که رسول خدا ج از همسران گرانقدرش اجازه می‌خواهد تا لحظات آخر عمر، شرف پرستاری نصیب عائشه گردد. مادر مؤمنان عائشه همواره این نعمت والای الهی را بر خود شکرگذار است و اشک‌ریزان از آن به بزرگ‌ترین نعمت‌ الهی یاد می‌کند: «از والاترین و برترین نعمت‌های خداوند بر من این بود که رسول خدا در خانۀ من و در آغوش من در حالی که سر مبارکشان را بر سینۀ من تکیه داده بودند، به سوی یار جاویدانشان شتافتند».

[۶۸] سنن ترمذی. [۶۹] حلیة الأولیاء ۲/۴۴. [۷۰] صحیح بخاری. [۷۱] حلیة الأولیاء ۲/۴۴. [۷۲] صحیح بخاری و صحیح مسلم. [۷۳] سیر أعلام النبلاء. [۷۴] به صحیح بخاری و مسلم رجوع شود. [۷۵] به صحیح بخاری و مسلم رجوع شود. [۷۶] در اسناد این روایت سمیه مصری نامی آمده که شخص گمنام است. [۷۷]ـ الإجابة.