ام المؤمنین عایشه بانوی دانشمند اسلام

فهرست کتاب

بانوی مفسر قرآن

بانوی مفسر قرآن

خداوند متعال تمامی اسباب و وسایل را فراهم نمود تا ام المومنین عائشهل به عنوان یکی از نامداران علم تفسیر در بین یاران رسول خدا ج تبارز کند. زیرا که از زمان کودکی او قرآن را از زبان پدرش صدیق می‌شنید و قبلاً با هم مرور کردیم که که حضرت صدیق همواره قرآن را تلاوت می‌فرمود و او در راه قرآن آزار و اذیت فراوانی از مشرکین دید.

ام المومنین عائشهل به سبب فهم و ذکاوتی که خداوند به او ارزانی فرموده بود درباره آنچه می‌شنید می‌اندیشید، این گفتارش بر این واقعیت دلالت می‌کند: این آیه در مکه به رسول خدا ج نازل گردید در حالی که من دخترکی بودم که بازی می‌کردم: ﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ ٤٦ [القمر: ۴۶]. «بلکه قیامت میعادگاه است و قیامت سخت‌تر و تلخ‌تر است» و سوره بقره و نساء نازل نگردید مگر آنکه من نزد حضرت بودم. (صحیح البخاری)

سپس چون به خاندان نبوت انتقال یافت، در بسیاری از شأن و اسباب نزول آیات حضور داشت به طوریکه حتی حجره‌اش به مهبط وحی نامیده شد. او نزدیک‌ترین کس به رسول خدا ج بود و وحی نازل می‌گردید در حالی که حضرت در حجره او به سر می‌برد. به همین دلیل است که احوال مبارک رسول خدا ج را در موقع نزول وحی بیان می‌کند: «دیدم او را که در روزی بسیار سرد وحی بر او نازل می‌گردید و از جبین مبارکش عرق سرازیر بود» (صحیح البخاری).

چه بسیار که از رسول خدا معانی آیات را می‌پرسید و مراد خداوند را جویا می‌گردید. بدینسان او فضیلت شرف دریافت فوری و روبروی قرآن را از زبان مبارک رسول خدا ج و دریافت معانی و مفاهیم آن را از حضرت یکجا برای خود گردآورده بود.

عائشهل گوید: از رسول خدا ج درباره این آیه پرسیدم: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ [المؤمنون: ۶۰]. «و آنانکه می‌دهند آنچه را که می‌دهند و دلهای‌شان ترسان است» آیا آنان کسانی هستند که خمر می‌نوشند و دزدی می‌کنند؟

فرمود: «نه ای دختر صدیق بلکه آنان کسانی هستند که روزه می‌گیرند و نماز می‌گزارند و بیم دارند که از آنان پذیرفته نشود. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١ [المؤمنون: ۶۱]. (ابن ماجه – ترمذی) «آنان در خوبی‌ها شتاب می‌کنند و برای انجام آن سبقت می‌گیرند».

و همچنین گوید از رسول خدا ج درباره این آیه پرسیدم: ﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ [ابراهیم: ۴۸]. «روزی که بدل گردد این زمین بغیر این زمین و بدل کرده شوند آسمان‌ها«.

پس مردم در آن روز کجا هستند؟

فرمود: «برصراط» (صحیح مسلم).

در کنار اینها او هر آنچه را یک مفسر قرآن بدان نیازمند است از جمله قوه آگاهی از لغت عرب و احاطه برطرق کلام عربی و تبحر در ادبیات عرب جاهلی اعم از شعر و نثر و خطابه و امثال و حکم را برای خود جمع نموده بود. عائشه ل به قصاحب زبان و نیروی عرضه کلام و علو بیان سرآمد بود و با هم تفصیل این جنبه از و یژگی‌های او را مرور می‌کنیم.

ام المومیننل بسیار علاقمند بود که تفسیر آیات قرآن منسجم با اصول اسلام و کلیات و عقاید آن باشد و این حقیقت در گفتگوی او با یکی از شاگردانش در بحث آموزگار علماء واضح گردید در اینجا گفتگویی دیگر از او را با یکی از بزرگ‌ترین شاگردان و نزدیک‌ترین کس به او یعنی عروه بن زبیر را می‌آوریم، که روش سیده در این موضوع روشن گردد.

عروه گوید: از عائشهل درباره قول خداوند متعال پرسیدم: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَيۡ‍َٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ كُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا [یوسف: ۱۱۰]. «تا که ناامید شدند پیامبران و گمان کردند قومشان که آنان بدروغ وعده کرده شده‌اند باری ما برایشان آمد».

آیا این لفظ «کُذِبوا» خوانده می‌شود یا «کُذِّبوا»؟

عائشه گفت: کُذِّبُوا [۱۶] صحیح است.

گفتم: آنان یقین داشتند که قومشان آنان را تکذیب کرده‌اند پس مفهوم گمان در اینجا چیست؟

گفت: آری سوگند که آنان به این یقین داشتند.

گفتم: پس گمان کردند که دروغگو شده‌اند؟

گفت: پناه بر خدا هرگز پیامبران چنین گمانی به خدا نبرده‌اند.

گفتم: پس مفهوم آیه چیست؟

گفت: منظور پیروان انبیاء می‌باشند که به پروردگارشان ایمان آورده و انبیاء را تصدیق کرده‌اند، پس بلاء بر آنان طولانی شد و پیروزی‌شان به تأخیر افتاده تا که انبیاء از قوم خود ناامید گردیده همان قومی که به تکذیب‌شان پرداخته‌اند و انبیاء گمان بردند که پیروانشان آنان را تکذیب می‌نمایند در این موقع نصرت خدا فرا رسیده است. (صحیح البخاری).

و نیز عائشه ل علاقمند بود تا اتفاق فیما بین آیات قرآن و انسجام و هماهنگی آن را نمودار سازد به طوریکه برخی آیات را به وسیله بعضی آیات دیگر تفسیر می‌نمود.

عروه از او درباره فرموده خداوند پرسید: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ [النساء: ۳]. «اگر بیم دارید که درباره دختران یتیم به عدل رفتار نمی‌‌کنید پس نکامح کنید برای خود از زنان آنچه شما را خوش آید ۲تا و ۳تا و ۴تا».

فرمود: خواهرم زاده ام! منظور دختر یتیمی است که در کفالت ولی خود به سر می‌برد و در مال با او شرکت دارد پس ولی او به خاطر مال و جمال او شیفته نکاح با او می‌گردد در حالیکه در مهریه‌اش به عدالت رفتار نمی‌کند و مثل بقیه زنان حقوق او را مراعات نمی‌کند پس خداوند اولیاء را منع فرموده که با اینگونه دختران یتیم ازدواج کنند مگر آنکه درباره‌شان به عدالت رفتار نمایند و مهریه‌هایشان را بر اساس عرف متداول بپردازند و امر گردیدند که با زنان دیگر نیز ازدواج نمایند پس از این باز هم مردم از رسول خدا درباره اینگونه دختران یتیم پرسش می‌کردند که خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿وَيَسۡتَفۡتُونَكَ فِي ٱلنِّسَآءِۖ قُلِ ٱللَّهُ يُفۡتِيكُمۡ فِيهِنَّ وَمَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ فِي يَتَٰمَى ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا تُؤۡتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ... [النساء: ۱۲۷]. «و طلب فتوا می‌کنند از تو درباره زنان بگو خدا درباره آنان شما را فتوا می‌دهد و آنچه خوانده می‌شود بر شما از کتاب در حق زنان یتیمه که نمی‌دهید به آنان آنچه که برایشان فرض گردیده و رغبت می‌کنید که با آنان ازدواج کنید».

عائشهل گوید: آنچه که خداوند فرموده است ﴿وَمَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ «و آنچه که تلاوت می‌شود بر شما در قرآن» مراد این آیه است: ﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ [النساء: ۳]. «و اگر بیم دارید که درباره دختران یتیم به عدل رفتار کنید پس آنچه شما را از زنان خوش نکاح کنید» و مراد از آیه دیگر:

﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ [النساء: ۱۲۷]. «و رغبت می‌کنید که با آنان ازدواج کنید».

میل کردن یکی از شما به دختر یتیمی است که در کفالت او به سر می‌برد و از لحاظ مال و جمال نادار است. بنابراین افراد منع گردیدند از اینکه با دختران یتیم فقط به خاطر مال و جمال‌شان ازدواج کنند مگر آنکه در این مورد عدالت را مراعات نمایند. (صحیح مسلم و صحیح البخاری).

بدینسان سیده عائشه بهترین و نزدیک‌ترین روش فهم قرآن را برای آیندگان خود ترسیم نمود.

[۱۶] این گفته می‌رساند که عائشه قرائت به تخفیف را منکر بوده شاید ثبوت آن به او نرسیده بوده، البته ائمه کوفه از جمله عاصم – یحیی بن وثاب – اعمش – حمزه و کسانی که آن را به تخفیف خوانده‌اند و بعضی از قراء حجاز با آنان موافق بوده‌اند از آن جمله ابوجعفر قعقاع که همان قرائت ابن مسعود و ابن عباس است و وجه قرائت به تشدید همان است که نسائی از ابن عباس روایت کرده است که رسل از ایمان قوم خود ناامید شدند و قومشان پنداشتند که ابنیاء‌شان بر آنان دروغ گفته‌اند. (در اینباره به فتح الباری مراجعه فرمائید).