روز فاجعه
چون علیس به آن طرف بصره فرود آمد، عبدالله بن عباس را نزد طلحه و زبیر فرستاد و آن دو نیز محمد بن طلحه را نزد علی فرستادند و مقرر گردید هر کدام با یاران خود صحبت کنند و بدینسان به توافق رسیدند.
چون شب شد در ماه جمادی الاخر بود - طلحه و زبیرب در پی سران گروه خود فرستادند و حضرت علیس نیز سران گروه خود را فرا خواند بجز کسانیکه در فاجعه شهادت عثمان شرکت داشتند و یا در قتل و جرح شرکت کرده بودند.
آن شب را به امید صلح خوابیدند شبی همراه با عافیت و دور از غوغایی که در کنار آن قرار داشتند و دور از درگیری که جمعی آن را آرزو میکردند و بخاطر آن اسبها را زین کرده بودند. (طبری ۴/۵۰۶).
شورشیان دانستند که صلح به مصالح آنها نیست و به زودی عواقب کارشان دامن آنها را خواهد گرفت، لذا آن شب را به بدترین حال سپری کردند که هرگز مثل آن را ندیده بودند. آنها خود را در ورطه هلاکت میدیدند. آن شب را تا صبح به مشورت گذراندند و سرانجام تصمیم گرفتند پنهانی آتش جنگ را بر افروزند و این ماجرا را پنهان داشتند که مبادا کسی از راز خیانتشان آگاه گردد. صبح که هنوز هوا تاریک بود به طوریکه اطرافیانشان ندانند از کنار و گوشه بیرون رفتند، مردمی که از مضر بودند به بستگان خود پیوستند و کسانیکه از ربیعه بودند به آنان پیوستند و یمنیها نیز به جای خود رفتند و بین قبایل متفرق گردیدند. آنگاه طبق نقشه درمیان بستگان خود سلاح پخش کردند و یکباره در بصره نقشه غوغا به وجود آوردند و هر گروهی طبق ماموریتش گروه مقابل خود را غافلگیر کرده و بر آنان هجوم بردند.
بدینسان فاجعه پدید آمد و جنگ آغاز گردید و تمام اقدامات برای توقف آن ناموفق ماند. سبائیان از جنگیدن لحظهای توقف نمیکردند در حالی که حضرت علیس فریاد میزد: ای مردم! خود را باز دارید که هیچ چیزی نیست. در این موقع کعب بن سور ـ قاضی بصره ـ به نزد ام المومنین عائشهل آمد و گفت: مرم را دریاب، مردم درگیر جنگ شدهاند، شاید خداوند به وسیله شما بر آنان صلحی را مقرر فرماید.
ام المومنینل سوار شد و هودجش را با زره پوشانید و سپس شترش را به میدان راندند و کعب زمام شتر را به دست داشت.
ام المومنینل گفت: ای کعب زمام شتر را رها کن و کتاب خدا را بر مردم عرضه دار و آنان را به کتاب خدا دعوت کن. آنگاه قرآنی را به کعب داد. گروهی از مردم پیش تاختند که در پیشاپیششان سبائیان قرار داشتند و آنان از عواقب صلح بیمناک بودند.
کعب با قرآن به استقبالشان رفت در آن حال حضرت علیس از عقب فریاد میزد و آنان را به بازگشت دعوت میفرمود ولی آنها اعتنایی نکرده و پیش میرفتند.
کعب آنان را به کتاب خدا دعوت کرد، اما با تبری او را به قتل رساندند و هودج ام المومنین آماج تیرها قرار گرفت در حالیکه او فریاد میزد. ای پسرانم! دست نگه دارید.
سرانجام صدایش بلند شد: الله، الله، خدا و حساب او را یاد آورید؛ ولی آن قوم همچنان پیش میتاختند و از توقف جنگ خودداری میکردند. (طبری: ۴/۵۱۳)
در اینجا ام المومنین دانست که امر از دست او گرفته شده است، همچنین درک کرد، که قاتلان حضرت عثمان بودند که آتش جنگ را بر افروختند، پس راهی برایش باقی نبود جز آنکه مردم را فریاد زند و با حرارت و درد از اینکه میبیند پیرامونش خونهای مسلمین به ناحق ریخته میشود، صدایش را بلند کند که: ای مردم! قاتلان عثمان و همکارانشان را نفرین کنید.
خود دست به دعا برداشت و اهل بصره ناله سردادند و به دعا روی آوردند. حضرت علیس دعایشان را شنید فرمود این ناله چیست؟ گفتند: عائشه است که او و همراهانش بر قاتلان عثمان و همکارانشان دعا میکنند، حضرت علیس نیز دست به دعا برد و گفت: خدا یا قاتلان عثمان و همکارانشان را نفرین کن.
در اول معرکه بر طلحهس تیری رسید و او به سوی بصره رفت و در آنجا بر اثر زخمش درگذشت. اما زبیرس از اول درگیری و شعلهور شدن آتش جنگ میدان را ترک فرمود و به وادی سباع رفت، عمرو بن جرموز او را تعقیب کرد تا او را به نامردی به شهادت رسانید.
مردم بصره از قبایل ازد و بنوضبه با شجاعت پیرامون شتر ام المومنینل را گرفتند و زمزمه میکردند: ما بنوضبه یاران جمل هستیم چون مرگ مان فرا رسد در کنار آن میآرامیم. مرگ برای ما از عسل شیرینتر است و با خبر مرگ ابن عفان ما چنین تیز و برنده شدهایم. شیخ ما را به ما بازگردانید تا احترام شما برقرار گردد. ای مادرما! ای بهترین مادری که ما میشناسیم، آیا میبینی که چقدر افراد شجاع پیرامونت زخم برمیدارند و فریاد میزنند. ای مادر ما و ای زندگانی مراعات ما را مکن که تمام فرزندانت قهرمان شجاع هستند. ای مادر ما ای همسر پیامبر! ای همسر مبارک هدایتگر ما!
سیده ام المومنینل برای توقف جنگ به میدان آمد ولی عکس آنچه میخواست اتفاق افتاد زیرا که با خروج او میدان جنگ گرم شد و پیروان ابن سبا قصد کردند او را با تیر هدف قرار دهند، پس به ناچار طرفدارانش در پیرامون شتر او جمع شده و خود را در آتش جنگ انداختند به طوریکه در پیشاپیش شتر ۴۰ نفر ـ و بنا به قولی ۷۰ نفر ـ به قتل رسیدند.
عبدالله بن زبیرس گوید: من هیچ روزی را مثل روز جنگ جمل ندیدم، در آن روز حتی یک نفر از ما فرار نکرد و ما چون کوهی سیاه مقاوم و استوار بودیم. هر کس زمام شتر را میگرفت به قتل میرسید. (طبری ۴/۵۱۹)
حضرت علیس دریافت که جنگ جز با پی کردن شتر متوقف نخواهد شد، بنابراین فریاد برآورد! شتر را پی کنید زیرا با پی کردن آن جماعت متفرق میشوند. مردی به صورت فوری اقدام به پی کردن شتر نمود و شتر به زمین افتاد و حضرت علیس به محمد بن ابوبکر فرمان داد که برای ام المومنینل خیمهای آورد.
چون شب به آخر رسید محمد بن ابوبکر ام المومنین را از خیمه به سوی بصره برد و او را در خانه عبدالله بن خلف خزاعی فرود آورد که در آنجا صفیه دختر حارث بود. این واقعه روز ۵ شنبه ۲۰ جمادی الاخر سال ۳۶ ﻫ. ق بود.
سیرت حضرت علیس چنین بود که کسی را که پشت به جنگ نمود، تعقیب نکند و بر زخمیها گرفتاری درست نکند و پردهای را ندرد و مال دریافت نکند.
او مدت سه روز در سپاه خود ماند و به بصره وارد نشد تا که مردم بر کشتهگان خود عزاداری کردند و آنها را دفن نمودند. حضرت علیس به کشتههای هردو گروه نماز جنازه خواند و گفت: امیدوارم هیچکدام از کسانیکه دارای قلب پاک بودند باقی نماند مگر آنکه خداوند او را به بهشت داخل نماید. (طبری: ۴/۵۳۴)
آنگاه حضرت علیس باقیمانده دست و پاهای مقتولین را در قبری بزرگ دفن نمود و هر چه اثاثیه در میدان معرکه موجود بود در مسجد بصره جمع نمود و فرمان داد که ندا کنند: هر کس از این وسایل چیزی مال او است که میشناسد پس میباید آن را دریافت دارد. مگر سلاحی که در آن علامت دولتی باشد. حضرت علی روز دوشنبه وارد بصره گردید به مسجد رفت و نماز خواند سپس به نزد ام المومنینل رفت در حالی که بر قاطر خود سوار بود، چون نزد ام المومنین رسید به او سلام کرد. آنگاه تمام وسایل لازم برای سفر او را مهیا ساخت و همه کسانیکه او را همراهی کرده بودند نیز با او همراه نمود مگر کسیکه خود اقامت در بصره را دوست میداشت.
تعداد ۴۰ زن از زنان معروف اهل بصره را با ام المومنین همراه نمود و به برادرش محمد بن ابوبکر فرمود:
ای محمد امکانات لازم را برایش مهیا کن و او را به مدینه برسان، چون روز حرکت رسید حضرت علیس نزد ام المومنینل آمد و در مقابلش ایستاده مردم نیز حضور یافتند. همراه مردم با او وداع کرد در اینجا ام المومنین فرمود: ای فرزندانم! بعضی از ما بعضی دیگر را به سستی و اهمال سرزنش نمودند، بنابراین هیچکدام از شما نمیباید به خاطر چیزی که به او در این واقعه رسیده دیگری را مورد تجاوز قرار دهد: به خدا سوگند بین من و علی در قدیم جز آنچه که بین یک زن و حامیان او وجود دارد چیز دیگری وجود نداشته و او درنزد من از جمله برگزیدگان است.
حضرت علی نیز فرمود:
راست گفتی و نیک فرمودی بین من و او جز این چیز دیگری وجود نداشته و او همسر پیامبر شما ج در دنیا و آخرت است. ام المومنینل روز شنبه اول رجب سال ۳۶ ﻫ- ق از بصره خارج گردید و حضرت علیس چندین میل مسافت او را مشایعت نمود و به پسرانش اجازه داد که یک روز او را در مسافرت همراهی کرده و سپس بازگشتند. (طبری: ۴/۵۴۴)
ام المومنینل آهنگ مکه نمود و در آن تا موسم حج اقامت گزید سپس پس از غیبت طولانی به مدینه منوره بازگردید.