عائشهل آموزگار علماء
دانش سیده عائشهل در شهرهای شایع گردید و طالبان علم و دانش از هر طرف رهسپار حجره او گردیدند و دانشجویان و طالبان معرفت به حجرهاش روی آوردند به طوریکه این حجره یکی از بزرگترین مدارس گردید که در تاریخ اندیشه اسلامی نقش بزرگی را ایفا نمود. از این مدرسه دانشمندان بزرگ تابعین فارغ التحصیل گردیدند که بحق ام المومنین معلم علماء و مؤدب ادباء بود.
ام المومنین عائشه ل از دانش آموزان غیر محارم خود در حجاب میشد و چه بسا که با صدای دست از پشت حجاب آنان را متوجه آمادگی خود برای پاسخ سوالاتشان مینمود. مسروق گوید: صدای دست او را از ورای حجاب شنیدم. (امام احمد: ۶/۳۰).
سیده عائشهل در روش آموزشی دانش آموزان پسر و دختر به همان شیوهای اتکاء داشت که رسول خدا ج اصحاب خود را بدان روش تربیت فرمود.
از جمله این روشها تأنی در کلام است تا که شنونده بتواند آن را بطور کامل دریابد. هر کس در سخن گفتن شتاب میکرد مورد ایراد از جانب ام المومنین قرار میگرفت.
عروه گوید: عائشهل گفت: از فلانی - ابوهریره - تعجب نمیکنی که روزی به حجرهام آمده و بگوشهای نشسته و از رسول خدا سخن میگفت در حالی که من مشغول نماز بودم و او از آن بیخبر بود سپس صحبت خود را قبل از پایان نماز من بپایان رسانید و بیرون رفت اگر او را در مییافتم پاسخش را میدادم به اینکه رسول خدا سخنش را پشت سرهم و با شتاب بیان نمیفرمود. (صحیح البخاری).
و دیگر از روشهای آموزشی او برنامه عملی بود چه بسا که به شاگردانش احکام شرعی را بصورت عملی میآموخت به طوریکه خود در پیشاپیش شان حکم را ادا میکرد.
از آنجمله است آموزش سالم بن سبلان که برده یکی از محارم [۱۵] او بود.
ام المومنین عائشهل روش وضو رسول خدا ج را به من آموخت: ۳ بار آب به دهان و بینی کرد و سپس صورتش را ۳ بار شست و آنگاه دست راست و سپس دست چپ خود را ۳ بار شست و سرش را با دستش از جلوی آن به سمت عقب یکبار مسح کرد و سپس گوشهایش را مسح نمود و آن را بر رخسارهاش مرور داد و...
سالم گوید: تا زمانیکه من هنوز آزاد نشده بودم و به نزدش میرفتم از چشم من پنهان نمیگردید، من مقابل او مینشستم و با او سخن میگفتم تا اینکه روزی به نزد او رفتم و گفتم: یا ام المومنین دعا کن که خداوند برایم برکت عنایت فرماید.
فرمود: چرا گفتم: خداوند مرا آزاد کرد.
فرمود: خداوند به شما برکت عنایت فرماید و آنگاه در حجاب رفت و از آن روز به بعد او را ندیدم. (نسائی).
ام المومنین عائشهل در پاسخ کسانی که از او فتوا میخواستند آنان را به حرج نمیانداخت و در تمام مسایل دینی اگر چه مربوط به شئون خصوصی فرد میشد پاسخ میداد زیرا که خود را برای بیان آن مسئول احساس میکرد، به دلیل اینکه میدانست که غیر از همسران رسول خدا کسی این مسایل را نمیداند.
بلکه در مواردی پرسشگران را وا میداشت که بدون شرم سوالات خود را در مسایل دینی مطرح سازند و با هم مرور کردیم که چگونه ابوموسی اشعری به او گفت: میخواهم از شما سوالی بکنم اما شرم میدارم.
فرمود: از من شرم مدار و هر چه میخواهی بپرس گویا که از مادرت سوال میکنی و شکی نیست که من مادرت هستم.
چه بسا که ام المومنینل اینگونه احکام را بدون سوال خود نیز در مواردی که ضرورت بیان آن را احساس میکرد توضیح میداد.
عبدالله بن شهاب خولانی گوید: مهمان ام المومنین بودم، در خواب احتلام شدم جامهام را شستم، خدمتگزارش مرا دید و شستن لباسم را به ام المومنین خبر داد عائشه در پی من فرستاد چون حاضر شدم فرمود: چرا جامهات را شستی؟ گفتم: چیزی در آن یافتم که شخص خواب گاهی آن را میبیند. گفت: آیا در آن چیزی دیدی؟ گفت: خیز گفت: اگر چیزی در لباست دیدی باید آن را آب کشی، من در لباس رسول خدا آثار احتلام را یافتم و آن را که خشک بود از جامهاش با ناخن خود زدودم. (صحیح مسلم).
آنچه که قابل ملاحظه است این است که سیده عائشه فقط به بیان احکام اکتفاء نمیکرد، بلکه آن را با دلایلی از کتاب و سنت مورد تائید قرار میداد و همین روش بود که بعداً بین علما به (فقه استدلالی) معروف گردید. این همان فقهی است که برای هر مساله فرعی دلایلی بیان میگردد، اگر شما مسند ام المومنین را مطالعه کنید مشاهده خواهید نمود که او با هر حکمی دلایلش را بیان کرده است. شاید گفتگویش با شاگرد بزرگش در موضوع یکی از مسایل بسیار حساس عقیدتی در این مجال برایت این اسلوب را روشن گرداند که در ذیل تقدیم میگردد:
مسروق گوید: نزد عائشهل تکیه داده بودم که فرمود: ای ابا عائشه هر کس در مورد ۳ چیز خلاف آنچه میگویم اعتقاد داشته باشد، بر خداوند بزرگترین بهتان را بسته است.
گفتم آنها چیست؟ گفت: هر کس گمان کند که محمد ج پروردگارش را در معراج دیده بر خدا بزرگترین بهتان را بسته است.
مسروق گوید: فوراً از حالتی که بودم نشستم و گفتم: یا ام المومنین: حال مرا بنگر و شتاب مکن مگر خداوند نفرموده است: ﴿وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ...اخرى﴾ [التکویر: ۲۳]. «همانا او را در افق روشن دید و همانا دید او را یکبار دیگر».
گفت: من اولین کسی بودم از این امت که آن را از رسول خدا پرسیدم و ایشان فرمودند: «جز این نیست که او جبرئیل بوده است که او را جز این دوباره به صورتی که آفریده شد ندیدهام او را دیدم که از آسمان فرود میآید و ما بین آسمان و زمین را به علت بزرگی آفرینش خود پر کرده است».
فرمود: مگر نشنیدهای که خداوند میفرماید: ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ يُدۡرِكُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٠٣﴾ [الأنعام: ۱۰۳]. «او را چشمها در نمییابند و او چشمها را مییابد و او لطیف و خبیر است».
و مگر نشنیدهای که خداوند میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِيٌّ حَكِيمٞ ٥١﴾ [الشوری: ۵۱]. «ممکن نیست هیچ آدم را که سخن گوید با او خدا مگر به وحی یا از ورای حجاب یا رسول را بفرستند پس وحی کند به اذن او آنچه خدا خواسته است که خدا بلند مرتبه و با حکمت است».
و گفت: هر کس گمان کند که رسول خدا ج چیزی از کتاب خدا را پوشیده است به راستی بهتانی بزرگ بر او بسته است و خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ﴾ [المائدة: ۶۷]. «ای پیامبر برسان آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل گردیده و اگر این کار را نکنی پس رسالت او را ابلاغ نکردهای».
گفت: و هر کس گمان کند که آنچه فردا اتفاق میافتد او از آن آگاهی دارد بهتانی بزرگ بسته است و خداوند میفرماید: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ﴾[النمل: ۶۵]. «بگو نمیداند هر کس در آسمانها و زمین است غیب را مگر خدا». (صحیح البخاری و صحیح مسلم).
[۱۵] طبق نظر ام المومنین برده شخص یا برده یکی از محارم او جزو محارم به حساب میآمد و به او کیفیت وضو را آموزش داد و خود این موضوع را بیان کرده است.