ام المؤمنین عایشه بانوی دانشمند اسلام

فهرست کتاب

آموزگار ادباء

آموزگار ادباء

سیده عائشهل اثر بزرگ قرآن کریم، در رشد ریشه‌های ادبی را می‌دانست، لذا به شاگرانش سفارش می‌کرد، که قرآن را به صورت درس و حفظ مطالعه کنند و او علاقمند بود که شاگردانش علم و ادب هر دو را دارا باشند و می‌گفت کسی نمی‌‌تواند به این مقام برسد مگر در صورتی که به قرآن روی آورد، همان مائده‌ای که علماء از آن سیر نمی‌شوند و ادباء از آن احساس بی‌نیازی نمی‌‌کنند.

او چنان علاقه به قرآن داشت که از به‎کار بردن الفاظی غیر از الفاظ قرآن را منع می‌کرد یزبد بن بابنوس گوید: من و یکی از رفیقانم به نزد عائشه رفتیم اجازه ورود خواستیم اجازه داد و پرده حجاب در بین ما قرار داشت.

رفیقم گفت یا ام المؤمنین نظر شما درباره عراک چیست؟ گفت: عراک چیست؟ من بر شانه دوستم زدم فرمود: برادرت را آزار رساندی سپس فرمود: عراک چیست؟ بلکه لفظی را استعمال کنید که خداوند فرموده است: المحیض. (عادت ماهانه زنان) امام احمد ۶/۲۱۹ و او ل از توجه به غیر قرآن همواره هشدار می‌داد و هر شخصی که انسان را از توجه به قرآن باز می‌دارد مورد تنفر او بود او به ابن ابی السائب قصه‌گوی اهل مدینه فرمود: یا با من درسه مورد بیعت می‌کنی یا اینکه حتماً با تو مبارزه خواهیم کرد.

گفت: آن سه مورد چیست یا ام المومنین؟ بلکه با شما در مورد آن‎ها بیعت می‌کنم یا ام المومنین.

فرمود: از سجع کلمات در دعا بپرهیز که من رسول خدا ج و یارانش را دیده‌ام که این کار را نمی‌‌کردند. و برای مردم در هر جمعه یکبار قصه بگو اگر آن را مراعات نمی‌‌کنی دوبار و حد اکثر ۳بار قصه بگو و مردم را از کتاب خدا ـ قرآن ـ ملول مکن.

و چون نزد مردم می‌روی سخنانشان را قطع مکن بلکه آنان را به حال خود واگذار و در صورتی که به تو اجازه دادند با آنان سخن بگو. (الاجابة)

چنانکه عائشه ل می‌دانست که شعر عربی در تقویت زبان عربی و تحسین آن اثری مهم دارد، لذا بسیاری از اشعار را حفظ بود و بسیار کم بود که مناسبتی پیش آید و شعری را به آن مناسبت بر زبان نیاورد که در این باره دلایل آن را در قبل بیان نمودیم و بسیاری از کتب ادبی این اشعار را که او مورد استفاده قرار می‌داده آورده‌اند. ابن عبدر به از ابن ابی ملیکه روایت نمود که گفته است: عائشه فرمود: خدا لبید را رحمت کند که می‌گفت: «قض اللبانة لا أبالك واذهب/ والحق بأسرتك الکرام الغیب/ ذَهَبَ الَّذِينَ يُعَاشُ فِي أَكْنَافِهِمْ/ وَبَقِيتُ فِي خَلَفٍ كَجِلْدِ الأَجْرَبِ»

بشکن کار بیهوده را و باک مدار و راهت را برو که حق با خانواده گرامی تو است که غایب گردیده‌اند.

آنان که در سایه‌شان زندگی می‌شد رفتند و من در پی آنان مثل پوست گر باقی ماندم.

چگونه بود اگر او زمان ما را در می‌یافت؟ درحالی که او می‌فرمود: من ۱۰۰۰ بیت از او را حفظ دارم و این کم‌ترین چیزی است که از او روایت می‌کنم. (العقد الفرید)

به همین سبب فرزندان را به تعلیم شعر سفارش می‌کرد و می‌فرمود. فرزندان خود را شعر بیاموزید که این امر بدانان شیرین زبانی می‌بخشد. (العقد الفرید)

و اگر کسی شعر را با آواز می‌خواند او به شدت متنفر می‌گردید. ابن عتیق گوید: من و قاسم نزد عائشه سخن می‌گفتیم قاسم مردی خوش آواز و فرزند ام ولد بود.

عائشه گفت: چرا شما مثل این پسر برادرم صحبت نمی‌‌کنی؟ اما من می‌دانم که آواز شما از کجا ریشه دارد اما این شخص را مادرش ادب آموخته و شما را نیز مادرت ادب آموخته است.

گوید قاسم خشمگین گردید و کینه به دل گرفت، چون سفره عائشه آمد برخاست عائشه گفت: کجا می‌روید؟ گفت: می‌روم نماز بخوانم.

عائشه گفت: بنشین عذر است من از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: «در موقع حضور غذا و زمان تنگ وضو بودن، نماز نیست».