روی آوردن حوادث
۱- ام المومنین عائشهل در راه بازگشت به مدینه بود، چنانکه تفصیل آن گذشت. از شهادت حضرت عثمان آگاهی یافت، پس به مکه بازگشت به طوریکه چون عبدالله بن عامر حضرمی نماینده حضرت عثمان در مراسم حج ام المومنین، بر او وارد گردید و پرسید: یا ام المومنین چرا بازگشتید؟ گفت: مرا بازگردانید زیرا که عثمان مظلوم به قتل رسیده است و امر مسلمانان سر نمیگیرد، چونکه این غوغا مقتصدی دارد. بروید و انتقام خون عثمان را مطالبه کنید که این امر عزت اسلام را در پی دارد. (طبری: ۴۹/۴۴۹).
سپس اولین سخنرانی خود را در این باب ایراد کرد که ذکر آن گذشت.
۲- روایات در وصف کیفیت بیعت با حضرت علیس با هم تفاوت دارد و از خلال آنها آنطور که طبری بیان کرده بر میآید که غوغا گران بر مدینه تسلط یافتند و مدت ۵ شبانه روز حالت فوق العاده اعلام کردند. امیر مدینه غافقی بن حرب بود.
شورشیان بر کبار صحابه بیعت را عرضه میداشتند ولی آنان از قبول آن خوداری میکردند و عذر میآوردند، زیرا کسی که پس از شهادت حضرت عثمانس منصب خلافت را به عهده میگرفت حتماً متهم به شرکت در قتل او میگردید و این همان چیزی است که برای حضرت علیس اتفاق افتاد. بنی امیه از این فرصت استفاده کرده و زمینه خروج علیه حضرت علیس را فراهم آوردند و حضرت علی را متهم به شرکت در شورش بر علیه عثمان نمودند.
۳- حضرت علیس با اکراه منصب خلافت را پذیرفت، زیرا که بقای امت بدون خلیفه خطرناک بود و مصلحت امت اقتضا میکرد که امر خلافت برتر از هر امر مهمی میباشد. حضرت علیس رنج هر آنچه درباره او گفته میشود را پذیرفت و تحمل کرد زیرا که مصلحت امت را بر همه چیز ترجیح داشت.
۴- حضرت علی س ـ پس از بیعت به خلافت ـ از تسلط شورشیان بر مدینه دلتنگ گردید و تحمل غوغا در مدینه طاقت او را طاق کرد. لذا فریاد برآورد: غلامهایی که به خدمت آقایان خود برنگشتهاند، بر آنها هیچ جرمی نیست. ای گروه اعراب! به مناطق خود باز گردید. سبئیه ـ پیروان عبدالله بن سبا سرکرده شورشیان ـ از بازگشت خودداری کردند و اعراب نیز از آنان پیروی نمودند. (طبری: ۴/۴۳۸)
در اینجا بود که طلحه و زبیرب از حضرت علیس اجازه خواستند که به بصره و کوفه روند و نیرو آماده کنند تا این گروهی را که از امر خلیفه سرباز زدهاند، با توسل به زور، تار و مار کنند. بصره و کوفه مرکز نیروهای مسلح بود زیرا که از زمان حضرت عمرس که این دو شهر به فرمان او تأسیس شده بود، مرکز سپاه اسلام به شمار میآمد که اقدامات نظامی در شرق برای گسترش اسلام از آنجا فرماندهی میشد.
۵- حضرت علیس برای طلحه و زبیرب در این مورد اجازه نداد و سبب آن ـ آن طور که طبری گفته است ـ گریختن بنی امیه از مدینه و بازگشت سهل بن حنیف است که چون حضرت علی او را به عنوان عامل بر بلاد شام فرستاد، گروهی از جانب امویان با او روبرو شده و گفتند: اگر شما را عثمان فرستاده است بفرمایید و اگر غیر از عثمان کسی دیگر شما را فرستاده پس بازگرد.
۶- طلحه و زبیرب از حضرت علیس اجازه رفتن به عمره را گرفتند و به مکه آمدند و در آنجا با ام المومنینل بر مطالبه انتقام خون عثمان و مواخذه شورشیان همرأی گردیدند و در آنجا بود که رأیشان بر این قرار گرفت که به بصره و کوفه بروند و نیرو آماده سازند تا شورشیان را گوشمالی داده و از آنان قصاص بگیرند و بدینسان با ام المومنینل از مکه به بصره رفتند.
۷- حضرت علیس برای خروج به سوی معاویهس در بلاد شام مهیا میگردید، چون خبر اهل مکه و خروج طلحه و زبیر و ام المومنین را به سوی بصره شنید، شتابان از مدینه بیرون شد و امیدوار بود که آنان را در راه ملاقات کند و آنان را از مقصدشان باز گرداند.
حضرت علیس در موقع خروج، قصد جنگ نداشت و در تلاش آن نبود به این دلیل که چون به ربذه رسید، ابن رفاعه بن رافع به خدمتش آمد و گفت: یا امیرالمومنین چه تصمیمی دارید؟ و ما را به کجا میبرید؟ فرمود: میخواهم که اگر قبول کنند، جریان را به اصلاح بپایان برسانم. ابن رفاعه پرسید: اگر قبول نکردند؟ فرمود: با آنان صحبت میکنیم و عذرشان را میپذیریم و به آنان حق میدهیم و صبر میکنیم.
گفت: اگر باز هم راضی نشدند؟
فرمود: از آنان میخواهیم ما را به حال خود بگذارند.
گفت: اگر ما را رها نکردند؟
فرمود: خود را از آنان باز میداریم. (طبری: ۴/۴۷۹)
۸- ام المومنینل از زمانی که از مکه خارج گردید چشمانش را به اصلاح امت و بازسازی خرابیهایی دوخت که شهادت حضرت عثمانس بوجود آورده بود. بقیه امهات المومنین تا محل ذات عرق او را همراهی کردند و در آنجا با شیون با او وداع کردند. هیچ روزی دیده نشد که مثل آن روز به خاطر اسلام گریه و ماتم بوجود آید، به همین سبب این روز روز شیون نامیده شد. (طبری ۴/۴۶۰)
۹- چون به آبهای بنی عامر رسید شب هنگام پارس کردن سگها را دید گفت: این کدام آب است؟ گفتند: آب جواب.
گفت: گمان من چنین است که برگردم، برخی از کسانیکه همراهش بودند گفتند: بلکه شما میباید بروید و مردم شما را ببینند تا خداوند به وسیله شما صلحی را فراهم آورد.
در روایتی دیگر آمده که زبیر به او گفت: میخواهی برگردی شاید خداوند به وسیله شما بین مردم اصلاح را پدید آورد. (امام احمد)
ام المومنین عائشه ل به رفتن طریق بصره ادامه داد، به امید آنکه موجب اصلاح مسلمانان گردد و این در حالی بود که عزم به بازگشت گرفته بود.
۱۰- قبل از آنکه ام المومنین عائشهل به بصره برسد دو نفر که آنان را عثمان بن حنیف والی بصره از جانب حضرت علیس فرستاده بود، او را ملاقات کردند. آن دو یکی صحابی جلیل عمران بن حصین و دیگر تابعی ابوالاسود دوئلی بود. از او اجازه ورود خواستند و او به آنان اجازه داد، آن دو سلام کردند و گفتند:
امیر ما را فرستاده است که از شما بپرسیم به کجا میروید؟ آیا ما را از مسیر خود آگاه میفرمایید؟ گفت: به خدا سوگند کسی مثل من نیست که نداند به کجا میرود؟ بدیهی است که کسی خبر را از فرزندانش نمیپوشد:
همانا غوغاگران شهرها و اختلافانگیزان قبایل، جنگ را به داخل حرم رسول خدا کشیدهاند و در آنجا حوادثی را پدید آوردهاند و حادثهسازان در آن جای گرفتهاند و بدینسان مستحق نفرین خدا و رسول او گردیدهاند. آنها بدون هیچ عذر و گناهی امام مسلمین را به شهادت رسانیدهاند و منطقه حرم را حلال کرده و حرمت ماههای حرام را نگه نداشتهاند و آبروی مردم را دریده و به جان مردم تجاوز کردهاند.
آنها به خانههای مردم آمدهاند که آنها را دوست نداشته و باقیماندنشان را زشت میدانند، این قوم ضرر و زیان فراوان به بار آوردهاند و هیچ نفعی را به همراه ندارند و از تقوا بیبهرهاند. امنیت مردم را به هم ریخته و قادر به جلوگیری از هرج و مرج نیستند. بنابراین من درمیان جمعی از مسلمین برآمدهام تا مردم را از دستاوردهای این قوم آگاه گردانم و بر همگان اعلام دارم که این گروه در ورای ما چه کردهاند و هم اکنون مردم برای اصلاح کارها چه کاری باید انجام دهند.
سپس این آیه را قرائت کرد:
﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِ﴾ [النساء: ۱۱۴].
«نیست خیری در بسیاری مشورت پنهانی با ایشان ولی خیر در مشورت کسی است که فرمان دهد به صدقه یا معروف و یا اصلاح بین مردم».
ما برای اصلاح قیام کردهایم، به همان فرمانی که خدا و رسول او صغیر و کبیر و مرد و زن را بدان فرمان دادهاند. پس این است کار ما که شما را بدان امر میکنیم و بر آن شما را تشویق مینماییم، آری ما شما را از منکر منع میکنیم و بر تغییر زشتیها شما را دعوت میکنیم. (طبری: ۴/۴۶۲)
۱۱- مردم بصره چون از قدوم ام المومنینل اطلاع یافتند سه گروه شدند:
الف- گروهی که به او خوش آمد گفتند و به او پیوستند.
ب- گروهی که با عثمان بن حنیف ماندند و خروج ام المومنین را ناپسند دانستند.
ج- گروهی که از هر دو گروه فوق گوشه گرفتند.
۱۲- ام المومنینل در همۀ مواقف خود در بصره از آغاز امر به اصلاح مسلمین اهمیت داده و آن را برخود لازم دانستند. چون بعضی از پیروان عثمان بن حنیف اقدام به جنگ کردند، ام المومنینل فرمان داد پیروانش از جنگ خود داری کنند مگر برای دفاع از جان و منادی فریاد میزد و آنان را سوگند میداد که مبادا به جنگ اقدام کنند. (طبری: ۴/۴۶۶).
چون پیروان ام المومنینل بر بصره تسلط یافتند و برخی از کسانی که در قتل عثمان شرکت داشتند در آنجا به سر میبردند. پیروان ام المومنینل به تعقیب آن افراد پرداختند و همه را به قتل رساندند، مگر یک نفر را که او حرفوص بن زهیر بود که توانست در پناه عشیره بزرگش بنی سعد از مؤاخذه فرار کند.
۱۴- حضرت علیس کمتر از ام المومنین عائشهل علاقمند به اصلاح نبود، چون نزدیک بصره قعقاع بن عمرو س را به بصره فرستاد و به او گفت: با این دو مرد ملاقات کن -طلحه و زبیر- و آنان را به الفت و جماعت بخوان و تفرقه را و عواقب آن را بر آنان بزرگ معرفی کن.
قعقاع براه افتاد تا که به بصره رسید از ام المومنین عائشهل شروع کرد و گفت: مادرم: چرا به این شهر آمدهای؟
ام المومنین گفت: پسرم برای اصلاح بین مردم.
گفت: پس در پی طلحه و زبیر بفرستید، تا سخنان من و آن دو را شما بشنوید. ام المومنینل در پی آن دو فرستاد و آنان آمدند قعقاع گفت: من از ام المومنین پرسیدم چرا که این شهر آمده؟ فرمودند برای اصلاح بین مردم شما چه میگویید؟ آیا پیروی میکنید یا مخالفت؟ گفتند: پیروی میکنیم.
گفت مرا اطلاع دهید که شکل اصلاح چگونه خواهد بود؟
به خدا سوگند اگر ما مسایل را ندانیم نمیتوانیم به اصلاح برسیم ولی اگر آن را بدانیم میتوانیم اصلاح کنیم.
گفتند: مقصد ما مواخذه قاتلان عثمان س است زیرا ترک آن را در واقع تعطیل فرمان قرآن میدانیم که اگر به آن عمل شود قرآن احیاء گردیده است.
قعقاع گفت: شما قاتلین عثمان را که اهل بصره بودند، کشتید و شما قبل از قتل آنان به اقامه امور نزدیکتر بودید از امروز. شما یک نفر کم ۶۰۰ نفر را کشید و ۶۰۰۰ نفر از این عملکرد شما خشمگین شدهاند و از شما کنار گرفته و بیرون رفتهاند. شما آن مردیکه فرار کرده - یعنی حرقوص بن زهیر - را تعقیب کردید در حالیکه ۶۰۰۰ نفر او را نگهبانی میکنند و در حالت خوف و اضطراب به سر میبرند.
اگر این مرد را رها کنید، گفته خودتان را ترک کردهاید، و اگر با این قوم که او را پناه دادهاند بجنگید آنها بر شما جری میشوند و در نتیجه با مشکلی روبرو میگردید که باعث تفرقه و اختلاف میگردد و شما از آن بد میبرید.
شما قبایل مضر و ربیعه را از این بلاد بیرون راندهاید و آنان را وادار کردهاید که به جنگ با شما اجتماع کنند و به یاری آن گروه برخیزند، همچنان که گروهی که آن حادثه عظیم و گناه بزرگ را به وجود آوردند، بر علیه خلیفه مسلمانان اجتماع کردند.
ام المومنین گفت: شما چه میگویید؟ گفت: میگوییم داروی این درد آرامش و تسکین است چون آرامش یابند متفرق میگردند و از اجتماع خود بر علیه شما و سایر مسلمین دست بر میدارند. اگر شما با ما بیعت کنید علامت خیر و مژده رحمت است و افرادیکه بخاطر حمایت آن مرد بر انگیخته شدهاند واقعیت را درک میکنند و سرانجام آن عافیت و سلامت امت را در پی میآورد.
و اگر شما پیشنهاد ما را رد کنید و به فشار متوسل شوید و این امر را بزرگ بشمارید، این علامت شر است که جمعی دست به شورش خواهند زد و خداوند بر این مردم بلایا و جنگ را فرود خواهد آورد.
بنابراین عافیتی که نصیب تان شده ترجیح دهید و چنانکه قبلاً نیز کلیدهای خیر و رحمت بودهاید هم اکنون نیز خود را به کلیدهای خیر و رحمت تبدیل کنید ما را در معرض بلایا قرار ندهید و خود را به رنج نیندازید که ما و شما دچار دردسر خواهیم شد. به خدا سوگند من این حرفها را میگویم و شما را بدان میخوانم من بیم دارم که خداوند به واسطه آنچه که پیش آمده این امت را مؤاخذه کند و به بلا و مصیبت دچار سازد. اقدامات فعلی ارزش کمی دارد ولی مصیبت آن که دچار میشویم بزرگ است، زیرا این امری که اتفاق افتاده حادثهای نیست که حدود آن معین باشد و مثل سایر امور نیست و یا همانند قتل مردی به دست مردی دیگر نیست و یا مثل درگیری قبیله مرد نیست.
گفتند: آری شما نیکی را به انجام رساندی و نیکو سخن گفتی، بازگرد اگر علیس هم مثل رای شما دارد این امر به اصلاح پایان میگیرد. قعقاع بازگشت و حضرت علیس را در جریان امر قرار داد، او خوشحال شد و مردم را در جریان اصلاح قرار داد. برخی از اصلاح اظهار شادمانی میکردند و بعضی از آن اکراه داشتند. (طبری ۴/۴۸۸)
۱۵- تلاشهای پاک قعقاع بن عمرو س ثمر داد و هردو گروه نمایندگانی مبادله کردند و حضرت علیس در میان یارانش سخنرانی کرد. خدا را ثنا گفت و بر پیامبر درود گفت: و جاهلیت و سیه روزی آن را بیان کرد و از اسلام و سعادت و نعمتی که خداوند در پرتو اجماع بر خلافت پس از حضرت رسول نصیب امت فرموده بود سخن گفت و سپس یادآوری نمود، حوادثی که امت ما را با این مشکلات مواجه ساخته نتیجه عمل مردمی است که در طلب دنیا کوشیدهاند و از کرامتی که خداوند نصیب مسلمین گردانیده دیگر کینه و حسد آنان به جوش آمده و میخواهند کار را به عقب بازگردانند ولی خدا امر خود را به مقصد میرساند و آنچه را اراده فرموده اجرا مینماید. فرمود: آگاه باشید من فردا از این محل کوچ میکنم و کسانی کوچ نمیکنند، که بر علیه حضرت عثمانس نوعی همکاری داشتهاند و بیخردان خود را از من بینیاز میدانند. (طبری ۴/۴۹۳)