معاذة العدویة
او معاذه دختر عبدالله عدوی، مادر صهباء بصری، همسر صِلة بن أشیم است. (التهذیب)
صلة بن أشیم از برگزیدگان تابعین است. اومردی استوار، صاحب فضیلت و پارسایی بود. در اوایل امارت حجاج در یکی از معرکهها در کابل به شهادت رسید پسرش نیز همراه او بود که به او گفت: پسرم پیش برو و مبارزه کن تا خداوند به شما و من پاداش دهد پسرش پیش رفت و مبارزه کرد تا که شهید شد سپس صلة پیش تاخت و مبارزه کرد تا که به شهادت رسید.
زنان نزد همسرش معاذه العدویه آمدند که او خطاب به آنان فرمود: اگر برای تبریک گفتن آمدهاید خوش آمدید و اگر برای چیزی دیگر آمدهاید باز گردید. (الطبقات والحلیپط).
ظاهر امر چنین مینماید که معاذه العدویه علاقه فراوان به عبادت را از عائشه به ارث برده او در این خصلت معروف بود. ابن حبان او را از ثقات دانسته و گفته است: او از زنهای پارسا و اهل عبادت بود.
گویند: پس از شهادت ابوالصهباء به بستر نخوابید تا که در گذشت. (التهذیب)
معاذه از عائشه و علی و هشام بن عامر و ام عمرو دختر عبدالله بن زبیر حدیث روایت کرده است و از او ابوقلابه و قتاده و یزید الرشک و عاصم الاحول... و دیگران حدیث روایت کردهاند. (التهذیب)
چون شوهر و فرزندش به شهادت رسیدند او چنین فرمود: به خدا سوگند، من دنیا را از آن رو نمیخواهم که در آن خوش باشم و یا از نسیم آن بهرهمند گردم، ولی به خدا سوگند ماندن در جهان را از آن رو دوست میدارم که با استفاده از وسایل به خدا تقرب جویم به امید اینکه خداوند مرا با ابی الصبهاء و فرزندش در بهشت جمع کند. (صفة الصفوة).
او که خدا رحمتش کند نماز شب را دوست میداشت و چون خواب بر او غلبه میکرد بر میخاست و در حیاط دور میزد و میگفت: «ای جان خواب در پیش تو است، اگر صبر کنی خوابیدن تو در قبر طولانی خواهد بود یا با حسرت و یا با سرور و شادمانی» و بدینسان شب را به پایان میبرد. (صفة الصفوة).
ابن حجر گوید: در فوائد عبدالعزیز مشرفی بر اساس سندی که از ابی بشر داشت. شیخ اهل کوفه آمده که نزد معاذه آمدم گفت: درد شکم دارم مؤثر است، پس لیوانی از آن برایش آوردم و در مقابلش گذاشتم.
فرمود: خدایا تو میدانی که عائشه حدیثی از رسول خدا روایت نمود که از مصرف نبیذ کوزه منع فرموده است پس ما را خود آن طور که میخواهی از آن بینیاز فرما.
گوید: لیوان افتاد و محتوی آن بر زمین ریخت و خداوند او را از آن راحت نمود. (التهذیب).
چون وفاتش رسید گریه کرد و سپس خندید. گفتند: اول گریه و سپس خنده است برای چه بود؟ فرمود: اما گریهام از آن رو بود که جدایی خود از روزه و نماز و ذکر را که وسایل تقرب به خدا هستند به یاد آوردم، پس گریه کردم. اما تبسم و خندیدن من، از این جهت بود که ابوالصهباء را دیدم که در صحن منزل در حالی که دو حله سبز رنگ برخود دارد درمیان جمعی بر من روی آورده است، آن جماعت که همراه او بودند همانندشان در جهان یافت نمیشود پس چون به ابوالصهباء نگریستم به چهرهاش خندیدم گمان نمیکنم دیگر وقت اداء فرضی را دریابم.
گوید: قبل از آنکه وقت نماز سر رسد او درگذشت.
ابن جوزی گوید: او در سال ۸۳ در گذشته است. خدا رحمتش کند.