رفتن به مکه
ام المؤمین ل برای زیارت کعبه و شرکت در مراسم حج از مدینه عازم مکه گردید و این در حالی بود که شورشیان در مدینه غوغائی به پا کرده بودند و زندگی را چنان بر مردم تنگ کرده بودند که غیر قابل تحمل بود.
جرأت و وقاحت را به حدی رسانیده بودند که نسبت به ام المؤمنین ام حبیبهل سوء ادب کردند و زمانی که عثمان را در محاصره داشتند و از رسیدن آب به او جلوگیری میکردند، ام حبیبه تصمیم گرفت به او آب برساند ولی شورشیان به او اجازه نداند و مهار قاطرش را بریدند و ایشان از مرکبش سقوط کرد و یا نزدیک به سقوط بود و اگر جمعی از مردم نرسیده بودند، شاید بوسیله شورشیان کشته میشد.
اتفاق بزرگی روی داده بود و این اتفاق مردم را به وحشت واداشت و اکثر مردم در خانههایشان مانده بودند. موسم حج رسید، ام المؤمنین عائشهل برای شرکت در مراسم حج بیرون شد، به او گفتند: شاید اگر در مدینه بمانی برای صلح بهتر باشد و شاید این قوم شورشی هیبت شما را در دل داشته باشند و ایشان فرمود: «من بیم دارم که نسبت به آنان نظری را ابراز دارم که این امر منجر به اذیت من گردد چنانکه برای ام حبیبه چنین شد». (البدایة والنهایة: ۷/۱۸۷).
ام المؤمنین در بازگشت به سوی مدینه از شهادت حضرت عثمان آگاهی یافت و گفت: قاتلین فرصت طلب و زرنگ بودند این است پایان آنچه شما در بین خود گفتگو میکردید و سرزنشهایی که به عنوان اصلاح مطرح میساختید [۸].
سپس ام المؤمنین ل به مکه بازگشت و صحبت نمیکرد تا که بر درب مسجد آمد و قصد بوسید حجر الاسود را نمود در اینجا بود که مردم به سویش آمدند و اجتماع کردند. ایشان فرمود: ای مردم! این غوغا و شورش را مردم شهرهای دور دست و مردم ساکن در سر چاهها و غلامان اهل مدینه براه انداختهاند، آنان اجتماع کردند تا بر مقتول دیروز در باب دین و عقل ایراد بگیرند و غوغا برانگیزند و بگویند که او افراد کم سال را مسئولیت داده است و یا اینکه بگویند او بستگانش را بر سر کار آورده و از آنان حمایت نموده است و این اموری بود که مطرح ساختند و او هم برای اصلاح امور، پیشنهادات مخالفین را پذیرفت و عملی کرد. چون غوغاگران دیگر دلیل و عذری نداشتند و بهانهای در دسترسشان نبود، لذا به لجاجت و اظهار عداوت و دشمنی متوسل گردیدند و کردارشان برخلاف گفتهشان ظاهر گردید. در اینجا است که میبینیم به ریختن خون ناحق اقدام کردند و حرمت منطقه حرم را نادیده گرفتند و از مال حرام برای خود برگرفتند و به تجاوز و غارت پرداختند و حرمت ماههای حرام را شکستند. به خدا سوگند سر انگشت عثمان بهتر از یک جهان امثال این افراد شورشی است و به خدا سوگند اگر کسی که آنان او را مورد دستم قرار دادند و به قتلش رساندند، گناهی داشته به علت مظلومیت و ریخته شدن خونش بناحق همانند طلائی که مواد ناخالص آن در کوره از میان میرود پاک و خالص گردیده و همانند پارچهای که با آب شسته میشود و از چرک تمیز میشود، تمیز گردیده، زیرا که مثل جامهای که در آب میمالند شورشیان او را گوشمال دادند.
منظور ام المؤمنین ل این است که شورشیان پیشنهاداتی را مطرح ساختند که چون حضرت عثمانس پیشنهاداتشان را پذیرفت و آن را بر آورده ساخت او را به قتل رسانیدند. (طبری: ۴/۴۸۸)
این اولین خطبه ام المؤمنین پس از قتل عثمان است و گویای ارزشی است که او به عثمان قایل بوده و او را از اتهامات وارده برئ میدانسته است، طبری پس از این روایت روایت [۹] دیگری نیز آورده است: چون عائشه ام المؤمنین در بازگشت به سوی مکه به محل سرف رسید، عبدبن ام کلاب ـ او عبدالله بن ابی سلمه است که به مادرش منسوب است. با او ملاقی گردید.
ام المومنین از او پرسید: چه خبر است؟
او گفت: عثمان س را کشتند و ۸ روز صبر کردند. ام المؤمنینل پرسید: سپس چه کردند؟
گفت: اهل مدینه اجتماع کردند و امورشان به بهترین شکل سروسامان یافت. آنان بر علی بن ابی طالب اجماع کردند.
ام المؤمنینل گفت: به خدا سوگند، کاش این امر به همان شکل انطباق یابد، البته اگر کار بر صاحبت تمام شود. مرا برگردانید، مرا برگردانید.
سپس به مکه مراجعت کرد و میگفت: به خدا سوگند عثمان مظلوم کشته شد و به خدا سوگند به انتقام گیری خونش اقدام میکنم. ابن ام کلاب به او گفت: چرا؟ به خدا سوگند اول کسیکه حرفش را رد کرد و سرنازسازگاری با او برداشت تو بودی.
وتو بودی که میگفتی: او را بکشید که کافر شده است.
ام المؤمنین گفت: او را توبه دادند و سپس به قتل رسانیدند، من گفتم و آنان نیز گفتند و گفته اخیر من بهتر از گفته اولم میباشد.
ابن ام کلاب این شعرا خطاب به او سرود:
آغاز از تو بود و دگرگونی تصمیم نیز با تو
باد از تو و باران نیز از تو
تو بودی که بقتل امام فرمان دادی
وگفتی که او کافر گردیده است
و ما در قتلش از تو پیروی کردیم
و ما قاتل او را کسی میدانیم که آن را فرمان داده است
سقف بر بالای ما فرو نریخته است
وخورشید و ماه، سیاه نگردیده است
مردم با مردی صاحب قوت و توان بیعت کردند
که دشواریها و مشکلات را از میان برمیدارد
و جامههای جنگ برتن کرده
بدیهی است کسی که به عهدش وفا کند مثل آنکه خیانت کرده نخواهد بود.
آنگاه ام المؤمنین به مکه رفت و بر درب مسجد فرود آمد و قصد زیارت حجر الاسود را نمود مردم به اطرافش اجتماع کردند و او گفت:
ای مردم! عثمان مظلوم گشته شد و به خدا سوگند من به انتقام خون او اقدام خواهم کرد. (طبری: ۴/۴۵۸)
کسی که این دو روایت را بررسی میکند، تفاوتی واضح و بزرگ و تناقصی آشکار در آن مشاهده مینماید و در روایت دوم انگیزههای تعصب سیاسی را درمییابد. برای روایت دوم طبری دو سند ذکر کرده که در اولی نصر بن مزاحم عطار قرار دارد و این مرد در کتب رجال به شرح ذیل توصیف گردیده است: «رافضی است روایات او منکر است. روایاتش را ترک کنید، او به واسطه اخبار دروغ شلاق خورده است». (المغنی في الضعفاء)
در سند دوم این روایت عمر بن سعد قرار دارد که متهم به ساختن اخبار دروغین است و یا اخبار او متروک است و یا سخنانش صحیح نیست. (المغنی في الضعفاء)
در سند دوم اسد بن عبدالله نیز قرار دارد، که امام بخاری دربارهاش فرموده است: حدیث او باور نمیشود و نباید پیروی گردید. (المغنی والضعفاء)
با عنایت به موارد فوق، ما را وامیدارد که روایت اول را بپذیریم و دوم را ترک کنیم.
اگر بگوئید در روایت اول سیف بن عمر قرار دارد که محدثین او را متهم به زندیق بودن کردهاند، میگویم اگرچه او در روایت حدیث ضعیف است ولی در روایت تاریخ مورد اعتماد است و دلیلی بر زندقه بودن او وجود ندارد. بلکه روایات خلاف آن را بیان میدارد. [۱۰]
پس از همه اینها لازم است که به موقف ام المؤمنین عائشهل در باب برادرش محمد ج بن ابی بکر که از بزرگان شورشیان و عوامل توطئه بر علیه حضرت عثمان بوده اشاره کنیم. سیده عائشهل به خاطر اعمال برادرش در این باب به شدت خشمگین بود و او را مذمت میکرد و همواره از ته دل بر او و دیگر عوامل قتل حضرت عثمان دعا میکرد. دعائی گرم از اعماق جان.
آری دعای عائشهل دامن برادرش را گرفت، او به قتل رسید و درمیان جسد الاغی مردار و گندیده سوزانده شد [۱۱].
[۸] این سخن بلیغ دلالت بر دور اندیشی ام المؤمنینل دارد و اینکه او سرزنش برخی از صحابه را در باب عثمان آن هم در مقابل عموم مردم از اهم علل جرأت شورشیان بر او میدانست که سبئیه (پیروان عبدالله بن سبا یهودی) از فرصت بهره جستند و زشتترین نوع خیانت را در ترویج شایعات بر علیه عثمان به کار بردند و مردم را بر او شوراندند تا کار بدانجا رسید که به قتل عثمان منجر گردید. در این سخن دلیل واضحی وجود دارد که ام المؤمنین بر عثمان ایراد نگرفته و هیچ گفتهای از او در این باب صادر نشده و آنچه که برخی مؤرخین آوردهاند همگی پندارهای واهی و بیاساس است. [۹] معروف است طبری روایات ضعیف را در تاریخش در آخر هر مطلبی میآورد. [۱۰] به کتاب مغنی و تعلیقات دکتر نورالیدن عتر آن مراجعه فرمائید. [۱۱] تفصیل آنرا در بدایه و طبری ملاحظه فرمائید.