آگاهی عائشهل به طب و نسب شناسی
این شهادت عالمی جلیل مثل ابن عبدالبر است که برای ما بیان میکند: که دانش سیده عائشه فقط به علوم دینی منحصر نبود، بلکه او اطلاع وسیعی بر سایر علوم مثل طب و نسب شناسی و شعر داشت به طوریکه عروه بن زبیر از احاطۀ ام المومنین به این علوم در شگفت و حیرت مانده بود و به او میگوید: یا ام المومنین وقتی که درباره شما میاندیشم تعجب میکنم، شما را فقیهترینِ مردم میبینم، میگویم چرا چنین نباشد که پدرش علامۀ قریش بود؟ ولی از اینکه شما را آگاه به علم طب میبینم در تعجب میمانم و میگویم از کجا؟
سیده عائشهل به او پاسخ میدهد پاسخی در خور آموزگاری که به خود اعتماد دارد و میگوید: ای عریه - تصغیر عروه- همانا رسول خدا بیماریش افزون گردید و پزشکان عرب و عجم برایش داروها را تعریف میکردند و من یاد گرفتم.
ای عریه ـ تصغیر عروة ـ همانا رسول خدا ج در آخر عمرش بیمار بود و نمایندگان عرب از هرسو به دیدارش میآمدند و برایش از درمان تعریف میکردند و من هم در پی معالجه حضرت بودم از همانجا به طب آگاهی پیدا کردم. (النبلاء)
در روایتی دیگر گفت: من پرستار رسول خدا بودم، درمانی برایم توضیح داده میشد و برای مریض چیزی بیان میگردید و من میشنیدم که بعضی بر بعضی دیگر کیفیت معالجه را بیان میکنند و من هم آن را حفظ میکردم. (النبلاء)
این گفته دلالت دارد که سیده بر اساس آموزش طبیب و راهنمای به علم طب دست نیافت بلکه اساس آگاهی او از طب همان ذکاوت و نیروی توجه او بوده است.
البته افرادی که از او درباره این علم بپرسند بسیار کم بود بلکه مردم از او درباره مسایل دینی سوال میکردند زیرا که حاذق بودن او را در این مورد نمیدانستند. به خاطر همین بود که عروه پس از فوت ام المومنینل به از میان رفتن این علم با وفات ام المومنین به شدت تأسف میخورد و میگفت: دانش عمومی او در حالی از میان رفت که کسی از او نپرسید. (النبلاء)
آنچه که دلالت میکند که سیده عائشه به علم نسب شناسی بسیار آگاه بود این گفتار او است: نسب مردمان (اهل مکه) تا معدبن عدنان درست است. (طبرانی در اوسط).