سود از نظر اسلام و اقتصاد

فهرست کتاب

فرق اساسی بین تجارت و سود

فرق اساسی بین تجارت و سود

این‌جا می‌خواهیم فرق اساسی بین تجارت و سود و خصوصیت‌های سود را که آن‌ را از تجارت جدا می‌سازد، بیان نماییم و نیز علت حرمت آن ‌را از نگاه اسلام با همه‌ی شدت و غلظت ارائه داریم:

تجارت عبارت از این است که بایع – فروشنده – متاع و جنس داشته‌اش را به مشتری – خریدار – تقدیم می‌دارد و بر اساس موافقت طرفین قیمت آن متاع تعیین می‌گردد و مشتری در عوض آن متاع قیمتش را تأدیه می‌کند و متاع مذکور را از بایع می‌ستاند. این نوع معامله از دو حالت خالی نیست، یا اینکه بایع مذکور این متاع را که به مشتری تسلیم می‌کند به کوشش و جد و جهد و مصرف کردن مال مهیا و آماده ساخته است و یا اینکه آن ‌را از شخص دیگری خریداری نموده است، بنابر هر دو صورت بایع اجوره‌ی جهد و کوشش خود را بر سرمایه‌اش که برای خریدن یا تهیه‌ی آن متاع مصرف کرده است اضافه می‌کند.

آن زیادت عبارت از ربح و مفادی است که از این معامله برمی‌دارد و آن مشروع و حلال است به طور مقابل سود عبارت از این است که شخصی سرمایه‌اش را به شخصی دیگری می‌دهد به شرطی‌که سرمایه‌ی مذکور را با یک مقدار معین زیادت به مالکش مسترد نماید.

در این معامله سرمایه که پس مسترد می‌شود عوض آن سرمایه‌ی اولی است که مدیون اخذ و قبض نموده بود و این مبلغ زاید – ریا – که در ابتدای معامله شرط اساسی قبول آن بود در عوض تاجیل وقت است و این مبلغ زاید بر سرمایه را که به عوض وقت تادیه(ادا) می‌گردد، در اصطلاح بنام ربا – سود – یاد می‌کنند طوری‌که دیده می‌شود آن مال زاید نه اجوره(سود) مال است و نه در مقابل هر چیز دیگر. تنها اجوره در مقابل تاجیل وقت است و بس. اگر بایع و مشتری بر قیمت چیزی در تجارت اتفاق کردند، سپس بایع بر مشتری شرط گذاشت که آن قیمت معین را با یک زیادتی معین برای وی بپردازد و وی وقت تأدیه آن‌را به چنین وقت معین به تاخیر می‌اندازد. این زیادت بدون شک و تردید از جمله ربا – سود - محسوب می‌شود.

پس ربا چنین تعریف کرده می‌شود که عبارت است از زیادتی معین که مدیون برای داین علاوه بر سرمایه‌اش در مقابل تاجیل و تمدید قرض می‌پردازد و این زیادت با تمدید وقت در اول معامله شرط و لازم گردانیده می‌شود، بنابرآن می‌توانیم بگوییم که ربا مرکب از سه چیز است:

١- زیادت بر سرمایه. ٢- تعیین زیادت مذکور به اعتبار تمدید در وقت. ٣- شرط گردانیدن این زیادت و تمدید وقت در معامله. پس در هر معامله که این اجزای سه‌گانه‌ی موجود شود بدون شک و شبهه آن معامله از جمله معاملات سود محسوب می‌شود.

فرق‌های اساسی که از نگاه اخلاق و اقتصاد، تجارت و سود را از هم کاملاً متفاوت می‌سازد، عبارت است از:

١- تبادل منافع بین بایع و مشتری در تجارت به صورت مساوی صورت می‌گیرد، زیرا از یک طرف مشتری از متاعی‌که از بایع خریداری کرده است، استفاده می‌کند، از جانب دیگر بایع مزد و اجوره‌ی تکلیف و زحمت و سعی و کوشش و مصرف وقتش را که در تهیه و بدست آوردن آن متاع متحمل شده است از مشتری می‌ستاند. ولی برعکس در معاملات سود منافع بین داین و مدیون به صورت مساوی تبادل نمی‌شود، داین یک مقدار معین مال را از مدیون می‌ستاند و بدون هر تردیدی این زیادت مال به نفع اوست و مدیون در مقابل غیر از تمدید وقت هیچ چیز نمی‌ستاند و این تمدید وقت احتمال دارد مفید باشد و احتمال دارد که به خسارت تمام شود و اگر این مال قرضه برای مصارف شخصی‌اش بوده باشد، به طور قطعی می‌توانیم بگوییم که در تمدید آن هیچ مفادی وجود ندارد و اگر به غرض تجارت، صنعت یا زراعت بوده باشد پس طوری‌که امکان فایده‌ی آن پیش‌بینی می‌شود به همان پیمانه امکان خسارت ضرر هم پیش‌بینی می‌شود پس معاملات دارای سود چنین است که یا به مفاد یک طرف و خسارت طرف دیگری تمام می‌شود و یا اینکه به منفعت یقینی و معین یک طرف و منفعت غیر یقینی و غیر معین طرف دیگر.

٢- بایع اگر هر اندازه در گرفتن فایده حریص باشد، فقط یک مرتبه می‌ستاند و بس، ولی فایده که داین در معاملات سود از مدیون می‌گیرد، مسلسل و بدون انقطاع است و بلکه با گذشت زمان غلیظ‌تر و زیادتر می‌شود و مدیون هر چند از مال قرضه استفاده کند باز هم محدود است و لیکن هیچ چیز وجود ندارد که منفعت داین را – صاحب سرمایه و سود خوار – محدود سازد و حتی گاهی هم شده است که داین تمام اموال و دارایی مدیون را با شمول ظروف و اثاث البیت او مصادره و قبض نموده است؛ اما باز هم قرض به حالت خود باقی مانده است.

٣- معامله که بین بایع و مشتری در تجارت صورت می‌گیرد به مجرد تبادل متاع و پول منقطع می‌شود و بعد از آن هیچ چیز دیگری لازم نمی‌گردد که مشتری بر بایع تقدیم نماید و هم‌چنان متاع اصلی‌که در عوض استخدام آن اجوره داده می‌شود از قبیل زمین، خانه، دکان و غیره چون ذات آن به مصرف نمی‌رسد و استهلاک نمی‌شود بنابرآن به سبب باقی بودن اصلش شئی مذکور پس به صاحبش مسترد می‌گردد و لیکن در معاملات سود سرمایه را که مدیون می‌ستاند آن ‌را استهلاک می‌کند و به مصرف می‌رساند سپس بر وی لازم می‌گردد که آن چیز و یا مثل آن‌ را دوباره پیدا کند و با یک زیادتی به داین که مالک اولی و اصلی است تادیه(ادا) نماید.

٤- انسان در تجارت، صنعت و زراعت قوت و انرژی و وقت خود را به مصرف می‌رساند و در مقابل مفادی برمی‌دارد و استفاده می‌کند ولی در معاملات سود داین بدون اینکه جزیی‌ترین انرژی و یا کم‌ترین وقت خود را به مصرف برساند با دادن مال زاید از احتیاجش و در کسب و زحمت دیگران خویشتن را مساهم(شریک) درجه‌ی اول می‌شمارد اما نه مانند مساهم اصطلاحی که با دیگران در نفع و ضرر اشتراک داشته باشد، بلکه وی در مفاد و غنیمت شریک است اما در ضرر و غرامت شریک نیست و خود را چنان شریک می‌داند که باید برای وی مفاد معین پرداخته شود و در برابر مفاد و خسارت دیگران هیچ توجه و پروایی ندارد.

این است یک سلسله اسباب و عواملی‌که از نگاه اقتصاد، تجارت را از سود فرق و امتیاز می‌دهد که تجارت را عامل آبادی و عمران و پیشرفت و ترقی جوامع بشری می‌داند و سود را عامل بدبختی و نابودی و خرابی جامعه از نگاه اخلاقی. فطرت سود این را تقاضا می‌کند که شخص سود‌خوار که باید به تمام اوصاف پست و دنی از قبیل بخل، شقاوت، بدبینی، سخت‌دلی یا قساوت قلب، مال پرستی، امتیاز طلبی، منفعت‌جویی و... متصف باشد و در مقابل همه‌ی صفات فاضله و انسانی را از قبیل سخاوت، کرم، ایثار و فداکاری، ترحم تعاطف، شفقت و... از دست بدهد.

بنابرآن سود آفت و مصیبتی است که بر نوع بشری نازل می‌شود و از جهات اقتصادی و اخلاقی او را در گرداب هلاکت و بدبختی می‌اندازد.

این است بعضی از اسباب و عللی‌که خداوند به واسطه‌ی آن تجارت را حلال و سود را حرام قرار داده است و بدون شک علل و اسباب دیگری هم وجود دارد که در صفحات گذشته به گوشه‌ای از آن اسباب اشاره نمودیم و گفتیم که سود مردم را به جمع کردن مال وادار می‌سازد و غیر از منفعت شخصی سود خوار در دیگر موارد، مال به مصرف نمی‌رسد و این صفت مانع می‌شود که باید ثروت در بین افراد جامعه به صورت آزاد مورد داد و ستد واقع نشود و بلکه طریق تداول مستقیم و معقول آن ‌را معکوس می‌سازد، زیرا در این معامله ثروت همیشه از فقراء به طرف اغنیاء و سرمایه‌داران رجوع می‌کند و به تدریج همه‌ی سرمایه طبقه‌ی متوسط و فقیر بدست طبقه‌ی متمول تمرکز می‌یابد که باعث هلاکت همه‌ی اجتماع می‌گردد. این وضع از نگاه علم اقتصاد زیادتر قابل تایید و تصدیق واقع می‌شود و هم‌چنان اضرار و عواقب ناگوار سود نزد هیچ کس قابل انکار نیست و این حقیقت را باید به خاطر داشت که تربیت اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی اسلام همه و همه منافی با سود خواری بوده است و در نقطه‌ی مقابل و متضاد آن قرار می‌گیرد.

اگر فرضا در بعضی معاملات سود، انسان ضرر ظاهری آن ‌را حس نتواند بکند و یا با این فکر شود که آن مضر نیست آن معامله به طور یقین نظام اسلامی را اخلال می‌کند و به نوعی از انواع فساد و فتنه و اختلال را برپا می‌دارد.

بنابر آن سبب است که خداوند در حرمت آن تشدد نموده است و در کتاب مقدس خود فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٢٧٨ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ[البقرة: ٢٧٨-٢٧٩].

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا بترسید و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده است رها کنید؛ اگر مؤمن هستید. پس اگر ( چنین) نکردید، یقین داشته باشید که خدا و رسولش با شما جنگ خواهند کرد».