اشتباهات
پیش از جواب گفتن به این سوال، لازم میبینیم که بعضی اشتباهات را که نه تنها در این باره بلکه در همهی امور اصلاح عملی در اذهان و صدور مردم تردید ایجاد کرده است از اذهان و ضمایرشان محو و زایل نماییم:
اشتباه اولی مردم، در این صدد این است بعد از آنکه غلط و ناصواب یک چیز را دریافتند برایشان چنین سوال پیدا میشود که آیا راه نجات و خلاصی از آن وجود دارد یا نه و اگر دارد کدام است؟ و بعد از اینکه در پیشنهادهایشان راه صواب و حقیقت را در اصلاح دریافتند، میپرسند آیا این پیشنهاد با وجود حق بودنش امکان عمل و تطبیق را دارد؟ این کلمات و سوالهایشان چنین معنی و لابدی که پرهیز از آن نمیتوان کرد و در آن ملکوت نیز نوعی از حقایق است که امکان عملی ندارد.
این سوالشان در حقیقت بیاعتمادی به فطرت و نظام فطری است و مفهومش چنین میشود که ما در نظام فاسدی تکوینی زندگی میکنیم که بعضی احتیاجات حقیقی و واقعی مربوط به غلطیها و مفاسد است و در روی ما بعضی از دروازههای حسنات و نیکیها مسدود است. بلکه بدتر از آن اینکه این سخنشان دلالت دارد به اینکه فطرت در حد ذات خود بر فساد، کجی و میلان به باطل خلق شده است و به موجب قوانین فطرت هر چیز غلط، نافع بوده است و امکان عمل به آن میسر میشود و طبق همان قوانین هر چیز صحیح و راست مضر بوده است و در نظام فطری امکان عمل به آن میسر شده نمیتواند؟ آیا حقیقت است که عقول، علوم و تجارب تاریخی ما همه شهادت بدهند که طبیعت فطرت سزاور است که ما در مقابل آن تا این حد سوء ظن و بدبینی داشته باشیم؟ و آیا حقیقت است که فطرت با اعمار و اصلاح دشمنی نموده است و از تخریب و تباهکاری حمایت میکند؟
اگر این چنین بوده باشد، پس برای ما زیرِ زمین بهتر است نسبت به روی زمین و تمام آراء و نظریات که ما دربارهی صحت و عدم صحت اشیای مختلف داشتیم، باید همهی آنها را به دیوار بزنیم؛ زیرا در روی زمین هیچ روزنهی امید برایمان باقی نمانده است، ولی اگر حقیقت اینطور باشد – و بدون شک اینطور است که فطرت ما و فطرت و طبیعت اینها مستحق این احتقار و سوءظن نیست، پس بر ما است که این اندیشه و طرز تفکر عجیب و غریب را از سرهای خود دور اندازیم و هیچگاه این سخن را دوباره تکرار نکنیم که آن شی با وجود بد و نامرغوب بودنش ضروری و حتمی است و آن چیز دیگر با وجود حق و صواب بودنش امکان عمل و تطبیق به آن نیست.
حقیقت در این زمینه اینطور است که هر روش و متدیکه صحیح باشد یا غلط – یک مرتبه در جهان رواج یافت و امور انسانها به آن مربوط شد در نظر مردم تغییر و تبدیل آن و چیز دیگری را به عوض آن آوردن و آن را از بین بردن از جمله ناممکنات بلکه قریب از زمرهی مستحیلات(محالات) بشمار میرود و طوریکه دیده میشود مشکل فقط در احداث انقلاب و تغییر یک طریقه به طریقهی دیگر است و سبب سهولت یک طریقه و روش هم فقط و فقط در رواج و عمومی بودنش است و بس و لیکن اشخاص کم عقل با این سخن فریب میخورند و میگویند هر غلطی و خطایی که یکبار در بین مردم رواج و عمومیت پیدا کرد، هیچ امکان ندارد که امور و زندگی بدون آن پیش برود و در دنیا غیر از آن طریقه، روش دیگری قابل تطبیق و تعمیل وجود ندارد.
اشتباه دومی، در این صدد این است که مردم اسباب اصلی مشکل را در احداث انقلاب درک نمیتوانند بکنند. بنابراین هر اقتراح و پیشنهادی را در احداث آن به عدم امکان تطبیق و عملی بودنش متهم میسازند و این را به یقین بدانید تا وقتیکه شما هر پیشنهاد را در احداث انقلاب به تغییر وضع موجود غیر قابل عملی بدانید، امکانات صحیح و درست را نمیتواند، برای سعی و کوشش انسانی پیشبینی و تقدیر و تخمین نمایید در دنیای امروز طوریکه دیده میشود این پیشنهاد یکطرفه و عجیب که عبارت از الغای ملکیت فردی و تبدیل آن به نظام ملکیت مجموعی و اشتراکیت است و فعلاً آنهم تا حدی جامهی عمل پوشیده و تطبیق شده است. اگر ما در مقابل آن این پیشنهاد معتدل، متوازن و متناسب برای الغای سود و ربا خواری و تنظیم و ترتیب زکات را تقدیم کنیم، آیا چه فکر میکنید که آن قابل تطبیق و تعمیل نمیباشد؟ و آیا این پیشنهاد ما ملغی و بدون مفهوم است؟ و امکان عمل را در آن نمیتوانید دریابید؟ بدون شک و شبهه، یک شخص هر کس که باشد زید، عمر، بکر... وقتی یک نظام مروج و عام شده را تغییر داده است و عوض آن نظام و طریقهی دیگری را در جامعه آورده است و قبولانده باشد، میتواند که شخص خودش با این دو صفت متصف باشد.
اول از نظام و طریقهای ناخوشنود و ناراضی باشد و به طریقه و پیشنهاد نوین خودش از صمیم قلب و اعماق دل ایمان و تصدیق داشته باشد و آن را به حیث نظام زندگی آیندهاش قبولدار شود.
دوم اینکه در این صدد تنها به مفکورهی تقلیدی اتکاء نداشته باشد، بلکه از مفکورهی اجتهادی و عقلیت سازنده و متجدد هم برخوردار باشد و عقلیت اجتهادی ضعیف و سست هم هیچ کاری را پیش نمیتواند ببرد، زیرا در این صورت آنهم به طریقه و نظام گذشته تکیه میکند بلکه در این صدد باید چنان بهره از عقلیت اجتهادی داشته باشد که بتواند راه جدیدی را ایجاد نماید و آن را قایم مقام راه و روش پیشتر و قدیمی بسازد. پس هر کس که از این دو صفت مذکور به حد کامل کافی و وافی برخوردار باشد، او و امثال او میتوانند طریقه و روشهایی را در زندگی تطبیق و جامهی عمل بپوشانند که نسبت به نظامهای انقلابی غیر طبیعی و نامأنوس و نامطلوب کمونیزم، فاشیزم، نازیزم و... به مراتب سختتر و مشکلتر باشد و کسیکه از داشتن این دو صفت محروم باشد و او و امثال او هرگز نمیتوانند نظام انقلابی بسیار آسان، سهل و معتدل، متوازن، متناسب، مرغوب و مطلوب را در ساحهی عمل زندگی پیاده سازند؛ مثل نظامیکه اسلام آن را پیشنهاد کرده است و میخواهد به حیث نظام زندگی در ساحهی عمل پیاده شود.
تذکر باید داد وقتیکه ما از مردم در این صدد تقاضای عمل را کنیم آنها فکر میکنند محل عمل هم روی کاغذ است در حالیکه محل عمل روی صفحهی کاغذ نیست بلکه محل آن روی زمین میباشد و عملیکه در صفحهی کاغذ انجام مییابد این است که مفاسد، معایب، مضار و غلطهای نظام گذشته را ظاهر سازیم و معقولیت و صحت نظام و طریق اصلاحی جدید را به مردم به اثبات برسانیم و از مردم تطبیق و تعمیل آن را خواستار گردیم و بعد از آن مسایلیکه مربوط به عمل صفحهی کاغذ میگردد این است که به طور عام برای مردم مفکوره بدهیم که چگونه نظام قدیم را با همهی مفاسدش محو و نابود کنیم و عوض آن نظام جدید اصلاحی را تطبیق نماییم و اینکه برای رسیدن به این غرض چگونه مراحل پی در پی آن را طی میکنیم و یا در این صدد به کدام نوع مشاکل و موانع مواجه میشویم. هیچ کس نمیتواند پیش از پیش به آن پیببرد و یا که جواب قاطع ارائه نماید.
اگر شما کاملاً مطمئن هستید که نظام موجود پیشنهادی اصلاحی ما بر اصول و اساسهای صحیح، درست، سالم و معقول بنا یافته است، پس به عمل و اصلاح اقدام کنید و زمام امور را به کسانی بسپارید که دارای ایمان و عقلیت اجتهادی باشند، بنابراین با این قسم قدرت مییابیم که همهی مراحل آن را آنطور شاید و باید طی کنیم و شما خود بگویید در روی صفحهی کاغذ چگونه امکان دارد کار انجام داده شود که اجرای آن غیر از روی زمین جای دیگری نیست؟
بعد از توضیح مطلب فوق ضرورت به این نمیماند، بگوییم که هدف و مقصود ما در این باب تنها بیان کردن زبانی و یا روی کاغذ نوشتن مالیات غیر سوددار نیست بلکه مرام ما وسیعتر از این بوده است و عبارت است از: کیفیت و طریق الغای عملی ربا و پاک ساختن جامعه از شر و فساد آن و طریقهی حل عملی مشاکل و موانع که در این صدد روبروی ما واقع میگردد.