سود از نظر اسلام و اقتصاد

فهرست کتاب

تشدد در تحریم ربا

تشدد در تحریم ربا

خداوند در قرآن کریم مفاسد و منکرات را منع نموده است و در نهی بعضی از آن‌ها کلمات شدیدتر را استعمال نموده است. ولی کلمات و الفاظی را که در نهی از سود خواری به کار برده است، نسبت به سایر منکرات و مفاسد غلیظ‌تر و شدیدتر است. به همین سبب است که حضرت محمد  ج از داد و ستد آن به پیروی از قرآن کریم شدیداً منع نموده است و از بین بردن و محو کامل آن ‌را در یک جامعه‌ی اسلامی فوق العاده تاکید می‌کند و در یک حدیثی که ابن ماجه و بیهقی از عبدالله ابن مسعود از حضرت رسول‌الله  ج روایت می‌کنند، چنین آمده است که: سود دارای هفتاد و سه نوع گناه است بسیط‌ترین آن مثل این است که شخصی با مادرش ازدواج کند. قوم بنی مغیره در مکه مکرمه به سود خوری معروف بودند حضرت رسول الله  ج تمام آن سودی را که بالای مردم داشتند لغو قرار داد زیرا آن‌ها بر مردم سودی فراوان داشتند و به والی نوشت در صورتی‌که آن‌ها از داد و گرفت سود اجتناب نکنند با آن‌ها بجنگد و عمویش عباس ابن عبدالمطلب از بزرگ‌ترین سود خواران عرب به شمار می‌رفت. پس در روز حجة الوداع به آواز بلند چنین اعلام داشت: ای مردم آگاه باشید که همه‌ی ربای زمان جاهلیت از دوش شما وضع شد، مر شما راست اصل سرمایه‌های تان نه ظلم کنید و نه مظلوم واقع شوید و اولین ربایی که ادای آن از دوش شما وضع کرده می‌شود ربای عمویم عباس ابن عبدالمطلب است و در حدیث که بخاری و مسلم روایت می‌کند، حضرت محمد  ج کسی را که سود می‌خورد و یا به دیگران می‌خوراند و کاتب و شاهد آن ‌را بطور مساوی لعنت می‌گوید.

احکام و دستوراتی که ربا را لغو قرار می‌کند و می‌خواهد آن‌ را از بیخ و بن براندازد، مقصدش یک نوع خاص آن نیست که یک نوع آن‌ را حرام گرداند و دروازه‌های انواع دیگر را باز و مفتوح بگذارد. بلکه مرام و قصد اساسی این احکام عبارت از این است که اخلاق، عادات، عقلیت طرز تفکر و نظام سرمایه‌داری را از اصل و اساس ریشه کن سازد و در عوض آن، نظامی را قایم کند که سخاوت و کرم جای بخل، تضامن و تعاون جای حب ذاتی و امتیاز طلبی و زکات جای ربا و بیت المال ملی جای بانک و شرکت‌های بیمه را اشغال کند تا کار به جایی نکشد و حالاتی روی کار نیاید که مردم مجبور به مقاومت در مقابل آن شوند، طوری‌که مجبور هستند امروز سازمان‌های تعاونی و اجتماعی شرکت‌های بیمه و خزینه‌های احتیاطی را تاسیس نمایند و یا اخیراً در حالت اضطرار واقع شده‌اند و به نظام غیر طبیعی و مختل کمونیزم رجوع کنند.

بنابرآن از کم عقلی، ضعف و بدبختی ما است‌ که رشته‌ی اسلام از پیش ما گسیخته و نظام اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی آن ‌را بدون عمل و توجه بدور انداختیم و سرمایه‌داری با همه‌ی مصایب و مفاسدش بر ما غلبه کرده است و در بین ما مسلمانان مؤسسه‌ای وجود ندارد که اموال زکات را به طور صحیح جمع‌آوری نماید و سپس به طریق اسلامی آن‌ را به مصرف برساند، اغنیاء و ثروتمندان ما بنده‌ی پول و ثروت گشته‌اند و غیر از شخص خودشان مفادشان به دیگران نمی‌رسد و فقرا و مساکین مخصوصاً در حالات مصیبت و آفت زدگی کمک نمی‌شوند، اخلاق اسلامی را کنار گذاشتیم و از حدود هر کدام یکی بعد دیگری تجاوز می‌کنیم، در بین ما قمار، شراب و زناکاری رواج دارد و در انواع تنعم، اشرافیت و خوش‌گذرانی قرار داریم و به شهوت رانی و خواهشات نفسانی و حیوانی زیاد علاقمند هستیم.

اسراف را با تمام معنا، انواع و مظاهر آن از جمله ضروریات زندگی خود می‌شماریم. به سود، قرض می‌گیریم تا مراسم عروسی را حسب دل‌خواه بر پا کنیم و یا ماشین‌های نرم و مدل جدید بخریم و یا خانه‌های بلند و قصرها بسازیم و برای خود انواع مختلف زینت و تنعم را آماده کنیم و هیچ‌گاه به این اندیشه نشدیم که روحیه‌ی تعاون، تکافل و تضامن اجتماعی را در بین جوامع و افراد خود تربیت و زنده سازیم تا آنکه اوضاع اقتصادی ما مختل شد و حیات هر کس فقط منحصر به زندگی فردی و شخصی او گشت. حتی سخن به جایی رسید که مردم به غرض حفظ مستقبل و بقای آینده‌ی خود مبادی حقه‌ی اسلام را ترک کردند و به مبادی سرمایه‌داری رجوع نمودند و اموال‌شان ‌را در بانک‌ها جمع و ذخیره کردند و به شرکت‌های بیمه پناه آوردند و در جمعیت‌های تعاونی عضو شدند و در هنگام ضرورت از بانک‌ها و دیگر مؤسسات سرمایه‌داری به سود قرضه گرفتند و تمام این چیزها از لوازم زندگی امروزه‌ی ما شد.

و لیکن سوال اینجاست آیا در پیدایش همه‌ی این اوضاع و احوال تمام ملامتی را به اسلام راجع سازیم؟ نه هرگز نه و ما که با این حالت خراب و فلاکت‌بار گرفتار شدیم سبب و علتش این است که ما بدست خود ارکان این نظام عادل و مستقیم اسلامی را از بین بردیم و به آن هیچ توجهی نکردیم. آیا جواز دارد که به واسطه‌ی مخالفت از یک قانون اسلامی به چنین مشکلی گرفتار شدیم در حال با دیگر قوانین آن‌هم مخالفت ورزیم؟ و سپس از خود اسلام مطالبه کنیم که برای ما اجازه‌ی مخالفت آن ‌را هم بدهد؟

کیست مانع می‌شود تا ما اموال زکات را طبق اوامر شرعی جمع و توزیع نماییم و آن ‌را در تعاون و تکافل اجتماعی به مصرف رساندیم و یا که قانون میراث را به صورت درست آن تطبیق کنیم؟ و زندگی روزمره را به تمام سادگی، تقوا، امانت، پاکدامنی و اقتصاد در مصارف بگذرانیم؟ و کیست ما را مجبور بسازد که حصه‌ی اکثریت مفاد خود را روزانه مصرف کنیم و تنعم و اشرافیت زندگی غربی را یکی از لوازم زندگی خود بگردانیم؟ و باز به راه‌های حرام رجوع کنیم و به غرض ازدیاد ثروت و تمول از آن راه‌ها استفاده بریم؟ و به طرق کسب مشروع و حلال اکتفا نکنیم؟ و کیست که دست اغنیای ما را بگیرد و مانع این ‌شود تا به خویشاوندان، همسایه‌ها، دوستان، یتیمان، بیوه زنان، فقراء و معیوبین‌شان کمک نکنند؟ و یا اینکه ایشان‌ را مجبور کند اموال و پول‌های‌شان ‌را در فابریکات(کارخانجات) و کارخانه‌جات بزرگ امریکا، اروپا و ژاپن به کار اندازند؟ و کیست که مردم متوسط الحال و کم درآمد ما را مجبور سازد تا به تقلید از سرمایه‌داران، به زندگی اشرافیت خود را عادت دهند؟ و در مراسم ازدواج و غیره دارایی زیاده از قدرت اقتصادی‌شان ‌را مصرف نمایند؟ و برای پرداخت آن مصارف از قرض‌های سود استفاده کنند؟

بدون شک و شبه تمام این اعمال که ما امروز گرفتار آن هستیم در نظر اسلام جرم و گناه محسوب می‌گردد. اگر ما این جرایم را از بین برداریم و نظام اقتصاد متوازن اسلامی را سر از نو قایم کنیم، به طور قطعی تمام آن مشکلات را که امروز ما را به گرفتن سود و ارتکاب دیگر رذایل مجبور ساخته بود از بین می‌بریم و لیکن تا وقتی‌که ما آن‌ها را از ریشه و اساس نه اندازیم، ما خویشتن را از ارتکاب جرائمی ‌که از آن‌ها پیدا می‌شود بر کنار نمی‌توانیم بکنیم. لذا هم سود می‌خوریم و هم به دیگران می‌خورانیم و هم خود ما سود می‌گیریم و هم واسطه‌ی سود گرفتن می‌شویم.

این کار بدان می‌ماند که شخصی طعام‌های پاک و حلال را بگذارد و خود را در جایی بندازد که برای خوردن و نوشیدن غیر از نجاست چیز دیگری نبوده باشد، پس او حق دارد از این نجاست شکم خود را پر کند و دیگران را هم بخوراند و لیکن او این حق را ندارد که بگوید این نجاست پاک و حلال است و هیچ غذایی بهتر از آن نمی‌باشد و نافع‌تر از آن طعام دیگری وجود ندارد؟

طوری ‌که در اول بحث هم گفتیم، اینجا نیز تکرار می‌کنیم که باید فکر کنیم و خوب دقت نماییم و پیش از اینکه در مشروعیت و عدم مشروعیت ربا بحث کنیم، قاطعانه قضاوت نماییم که: کدام یک از این دو نظام را پیروی کنیم، نظام اسلامی و یا نظام سرمایه‌داری؟ اگر جواب ما پیروی از نظام اسلامی باشد در این صورت فرصتی برای تعامل معاملات سود وجود ندارد زیرا معاملات اقتصادی در این نظام بدون وجود سود و رباخواری انجام می‌یابد و کسانی‌ که مرتکب داد و ستد ربا می‌شوند در نظر آن مجرم و گنهگار هستند و اگر جواب ما پیروی از نظام سرمایه‌داری باشد، بدون شک پیروی ما از آن نظام، عمل کردن بر ضد اسلام و بغاوت(طغیان) علیه آن است. پس ضرورت است هر قانون اسلامی که بر خلاف قانون سرمایه‌داری باشد ما در جهت مخالفت آن قرار گیریم و در این وقت که ما مخالف قوانین اسلامی عمل می‌کنیم و خود را هم مقصر و گنهگار نمی‌دانیم، کار ما این معنی می‌دهد که ما می‌خواهیم اسلام از ما متابعت کند و آن طبق مرام ما حرکت نماید و همه‌ی خواهشات ما را بپذیرد و اصول و مبادی‌اش را تغییر بدهد و اصول و مبادی سرمایه‌داری را قبول و متابعت کند و قبول این همه تغییر و تبدیل بخاطر آن است که ما رغبت داریم در دایره‌ی نظام سرمایه‌داری زندگی کنیم.